زبان ادب و فرهنگ کردی مسائل مربوط به زبان و ادبیات و فرهنگ کردی از قبیل شعر داستان نوشته نقد بیوگرافی و ....
kurdish culture |
03-27-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
برای آزادان
برای آزادان
این واژه بی آبرو شده؟
این واژه حوله ای است گل گلی کیست که آنرا به خود نمالد؟
حوله دولتها،حوله ی احزاب و حوله گنبدها!
چه کسی نشان کامل آزادی را به من می دهد؟
تمام بوها در هم آمیخته شده در هم عجین شده اند.
بینی ام از آنها بیزار شده،بویایی ام آشفته شده.
چه کسی توان دارد مرا به منظر گاه واقعی ببرد؟
می بینی،ریش کاسترو بوی تکریت
چپ بوی راست راست بوی چپ می دهد.
درفستیوال استفاده از ماسک(بال ماسکه)،شبی من به جلاد نزدیک شدم
جلاد باقربانیش می رقصید.
و آزادی یساولیشان بود.
در آن شب سر بکیس و ماه را دیدم.
بر سفره آهنی لاشخوری پرچین و چروک نهاده بودنش.
وآزادی فضای آفاقشان بود.
در آن شب.
سر چه گوارا را دریدم بر تن نا پلئون.
سر ژان ژاک روسو را می دیدم بر تن بوسکا.
صدای گاندی را می شنیدم،اما لب و دهان،لب و دهان موبوتو بود
من سولور کا را می شناختم هر چند دستش دست ها ی فرانکو بود.
در آن شب،بوی جلاد و قربانی و بوی فرشته و درنده
چون بوی گل و چمن در هم آمیخته بودند.
چه کسی نشان کامل آزادی را به من می دهد؟
این صندلی،صندلی چراغ و پروانه بود،
نگاه کنید حالا چه کسی بر آن نشسته است؟!
(شیرکو بیکس،بر گرفته از کتاب:آزادی این واژه بی آبرو)
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
03-27-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دو شعر بسیار زیبا از شاعر بزرگ كرد شیركو بیكه س
دو شعر بسیار زیبا از شاعر بزرگ كرد شیركو بیكه س
بی آبرو
”شیركو بی كه س“شاعر معاصر كرد وبرنده جایزه توخولسكی , برای محافل فرهنگی جهان نامی آشناست گرچه متاسفانه در محافل رسمی وغیر رسمی داخلی كمتر نامی از او برده می شود ...شاید چون در اینجادریچه های ادبیاتمان را تنها بر نامها وچشم اندازهای خاصی می گشاییم وصافی های سیاست و مصلحت همواره از گذر گوهری بیگانه رویگردان بوده اند . خالق به نام شعر مدرن كرددر سال 1940 میلادی در شهر سلیمانیه (كردستان عرق) چشم به جهان گشود.پدرش” فائق بی كه س “ از شاعران به نام روز گار خود بود. در 1968 اولین مجموعه شعر ”شیركو“ به نام ” مهتاب شعر“بودواز آن زمان تا كنون چندین مجموعه شعر، دو نمایشنامه منظوم و ترجمه ی” پیر مردو دریا “ اثر ارنست همینگوی و عروسی خون اثر ” لوركا “ به زبان كردی از او به چاپ رسیده است . ” دو سرو كوهی “ ،”عقاب“ ، ” رود“ ، ”سپیده دم “ ، ” آفات “ ، ” كركس “ ، ” عطشم را شعله فرو می نشاند “ ، ” دره پروانه ها “ ، ” صلیب ، مار و روز شمار یك شاعر “،” سایه “و ”آزادی، این واژه ی بی آبرو “ از جمله دفتر های شعر این شاعر كرد است كه به زبان های فرانسوی ، ایتالیایی ، سوئدی ، عربی و... ترجمه وچاپ شده اند .در كشور ما نیز در سالهای اخیر، مجموعه هایی از او همچون منظومه بلند ” دره پروانه “ و ” آزادی ، این واژه ی بی آبرو “ با همت وترجمه محمد رئوف مرادی ترجمه وبه چاپ رسیده است . مهمترین شاخصه كارهای شیر كو بی كه س ، غربتی است كه بن مایه اصلی آثار اوست .غربتی كه هم درونی است وهم بیرونی . بدین معنا كه شعوری كه شعر به شاعر هدیه می كند باعث وبانی غربت درونی اوست كه این فصل مشترك تمامی شاعران اصیل است . دیگر غربتی است بیرونی؛ كه از دور دست های تاریخ ملتش سر چشمه می گیرد و تا دوران پر آشوب معاصر همواره این غربت در صورت ها و صورتك های بی شمار مكرر شده است . ...
آزادی آواز چاقوها شد
وجیب ِدزدها
وجانمازِ تبر ها
آزادی، جواهرات گذرگاه سیاست
وبازرگان دروغهای رنگین
میان شهرها
آزادی، لنگه بارهای قاچاق
های ؛ چه كسی نشان كامل آزادی را به من میدهد؟
این واژه ی بی آبرو
آزادی چراغی است كه راه را دراز میكند... ( از كتاب این واژه ی بی آبرو) . . .
ایستگاه
در پسینگاه خیالت
گیسویت را
از میان دو كوه به دستم سپردی
در ابری پیچیدمش
كه بارانی در آن خفته بود
باران كه چشم گشود
آذرخشی
از گیسویت بر شد:
دلم بارید
در هوای خیالت
اخگری بسته بال
پرنده ای شدم
مرزهای فشرده ی مه را شكستم
تا یافتمت
سوار بر بال های خاكستر
باز گشتیم
به سپیده گرسنگان !
تنهایی ام
ایستگاه توقف غریبه هاست
در هوای خیالت.
”شیركو بی كه س“
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
03-27-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شیركو بیكه س
متولد1940 میلادی/ سلیمانیه كردستان عراق
از آثار او: عقاب ـ دو سرود كوهی ـ درة پروانهها ـ صلیب و مار و تقویم شاعر ـ سایهـ
زن و باران ـ گورستان چراغها و...
پنج قطعه شعر زیر از مجموعة «سایه» چاپ 1999 سلیمانیه انتخاب و به فارسی برگردانده شده است
تناسخ
اگر در روزی توفانی بمیری
بسا كه روحت در تن ببری حلول كند
اگر در روزی بارانی بمیری
بسا كه روحت در بركهای حلول كند
اگر در روزی آفتابی بمیری
بسا كه روحت در انعكاس پرتویی حلول كند
اگر در روزی برفی بمیری
بسا كه روحت در تن كبكی حلول كند
اگر در روزی مهآلود بمیری
بسا كه روحت در درهای حلول كند
اما بدینگونه كه میبینید:
من زندهام و
شعر برایتان میخوانم
با این همه دیر زمانی است
روحم در تن كردستان حلول كرده است
كمین
(توفان هماره در كمین بود)
برگی تمامی اسرار درختش را میدانست
پیوند میان او و تالاب و نجواهای شبانه
پیوند میان او و پرنده و نامة مزرعه و
آمد و شد شعاع و حركت میان واژه و
غروب در جنگل.
پیوند میان او و مهتاب
پیوند سایه او و پسرك چوپان و
نیلبكاش
(زمستان هماره در كمین بود)
دانهای شن هم
راز جویبار در سینهاش بود
رازو ریشهها
راز او و زلف گیاه و
راز او و رخسار دخترك چوپان و
راز او و سرچشمه
(سیلاب هماره در كمین بود)
توفان هجوم آورد
سیل هجوم آورد
برگ بر تخت شاخه و
شن بر بستر آب
هردو كشته شدند
اما هیچكدام
راز عشق را نگشودند!
نوشتن
آنگاه كه با ساقة تاكی بنویسم
تا كه برخیزم
سبد كاغذم از خوشة انگور پر شده است!
یكبار با سر بلبلی نوشتم
برخاستم... لیوان دم دستم لبریز از نغمه بود
روزی با بال پروانهای نوشتم
برخاستم... سر میز و تاقچة پنجرهام
لبریز از گل بنفشه بود
زمانی هم
كه با شاخه گیاه دشت انفال و حلبچه بنویسم
همین كه برخیزم...میبینم:
اتاقم، خانهام، شهرم، سرزمینم
همه آكنده از جیغ و داد و
از چشم كودكان و
از پستان زنان!
اجتماع
غروب
در اجتماع درختان
هنگامی كه درختی سخن میگفت
بسیار به آن میبالید
كه كمانچه فرزند اوست!
در اجتماع بامدادی چند تالاب
آنگاه كه تالابی به سخن درآمد
بسیار به آن میبالید
كه بلندترین آبشار دختر اوست!
در اجتماع بیشهزار درّهای هم
هنگام ظهر
وقتی كه نی لب به سخن گشود
بسیار به آن میبالید
كه نیلبك نوة اوست!
در اجتماع نهانی چند تپهای
وقتی كه خاك به سخن درآمد
بسیار به آن میبالید
كه زیباترین كوزه هم دختر اوست!
در اجتماع پرشتاب كوهستان
هنگامی كه كوهی نوبت سخنش در رسید
بسیار به آن میبالید
كه مرمر هم دختر اوست
شبی نیز در اجتماع ناآرامی
كه روستاهای كردستان گرد هم آمدند
هنگامی كه (گرد و خاك) سخن میگفت
بسیار به آن میبالید
كه بدینگونه
(نالی)* هم فرزند اوست!
* نالی: شاعر بزرگ كرد و همطراز خواجه شیراز
شعر ویرانه
واژه را كاشتیم
برای آنكه در دشتها
فردا بروید!
واژه را با باد درآمیختیم
تا در آسمان
حقیقت پرواز كند!
شعر را ركاب سنگ كردیم
تا در كوهها
تاریخی نو قیام كند!
امّا دریغا...دریغ!
دشتها را چنان برگی سوزاندیم
آسمان را قفس كردیم و
كوهها را ترور...
بدینگونه شعر نیز
اینك به ویرانهای سوخته مبدل شده است!
شعر از شیركو بی كس
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
03-28-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کڕنۆش...
کڕنۆش
کڕنۆش ئه به م بۆ ئاسمان
بۆ ئاو - بـۆ خاک - نیشتمان
خۆزگه که هه ردایکی مێژوو
داوێنی به بوونی من ته ر نه بووایه
ساڵه هایه
وه رزی خه مم دووایی نایه
گه رده ست که ویت
ده رزی و به نێک
دمی بووکه بارانه که م بدرووبایه و
قه ڵه مێکی سپی ناوم له لاپه ره ی بوونم پاک کردبایه وه
گه ر ده س که وێت
ته نافێکی سوور سوور
ده فته ری ته مه نم له دار ئه ده م
سنووری هه ناسه کانم ئه فڕۆشم
له ژێر چه تڕێکی ئاماڵ شین
پڕچی گڕیان ده هۆنمه وه
سینه ی خاک په سێوی بێ که سیمه بۆ جه غزی بوونم
تا که ی خوێناوی وشه
هه ر ئێستاکه شێعڕێک ڕووا و
دڵۆپێک ماچ ئاوده ری کرد
زه مانێکه
په نجه ره یه ک و پێنووسێک له باوه شم دا ئه خه ون
ماوه یه که
ڕۆژێ سه د جار
من و گریان
ده ست له مڵان ڕێگایه کی دڕێژ خایه ن
به پێخواسی ده شۆینه وه
له یاد مه که ن
له یاد له که
له یادی شێعڕێکا ناشتتم
ساڵه هایه
ساڵه هایه
وه ڕزی خه مم دووایی نایه
*ترجمه شعر از سعید دارایی*
فصل غم
سجده ای به آسمان
به آب – به خاک – وطن
کاشکی مادر تاریخ – هیچگاه
دامن به زادن من تر نمی کرد
سالهاست
فصل غمم را پایانی نیست
اگر دست دهد
سوزن و نخی
دهان مترسک بارانی ام را می دوختم
مداد سفیدی
نامم را از برگهای هستی ام پاک می کردم
اگر دست دهد
طنابی سرخ سرخ
دفتر بودنم را دار می زدم
مرز نفسهایم را می فروختم
زیر آبی چتری
گیسوان گریه ام را می بافتم
سینه ی خاک پناهگاه بی کسی من است- در دایره بودنم
تا به کی جویبار خونین کلمه؟!
هم اینک شعری روئید و
بوسه ای آبیاری اش کرد
زمانی ست
پنجره ای و مدادی در آغوشم می خوابند
مدتی ست
روزی صدبار
گریه و من
دست در آغوش هم
راهی بس دراز را
برهنه پا می شوییم
از یاد مبر
مبرید از یاد
در خاطرات شعری دفنم کردی
سالهاست
سالهاست
فصل غمم را پایانی نیست
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
03-28-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ژنێ تفی له نهریت کردوه و ...
ژنێ تفی له نهریت کردوه و ...
زهحمهت نهبێ
دهرکهکان داخهن و...
داوێنی ئهوانهی که هێشتا پاکن
به حهفت ئاو بشۆرهنهوه
مهگهر نازانن
ژنێ تفی له یاسا کردووه و
بێ شهرمانه باسی عێشق !!!
ئهشا...لامهزههبه
بزهیهکی له سهر لێوه
چمانێ کروورێ جنێو...
هۆ... هۆ... لهش سێنهکان
وهرن شهقی تێ ههڵدهن و
به دهنگی بهرز نهفرینی کهن...
بهرز... بهرز... بهرز
با نێرهتیتان به گوێ کهس نهگا
وهرن ئاژاوهیه
نهجمنهوه ژن و کچتان دهرناچێ
یهک به یهک، عاشق ئهبن
ئینجا پێکهکانتان
به لهزهتی
زیندوو چاڵ کردنی
کام ژن ئهنۆشن؟
گڕی پووچکهی، پیاوهتیان
چۆن با ئهدهن؟
وهرن به سهر ماڵاندا بگهڕێن
نامیلکهکانی بسووتێنن
با کهس به ئهو مانیفسته ڕا نهیت!!
مهترسن، دهرکهکان داخهن
ورتهورت ... له تهنیاییدا
بێ سانسۆر قسهی دڵتان بکهن:
مانهوهمان
له سێقه سهری ژنێکهوه
که تف له نهریت ئهکا و...
جه سوورانه باسی عێشق!!!
زني كه به سنتها تف كرد ...
درها را ببنديد و
دامن آنهايي را كه هنوز باكرهاند
با هفت آب بشوئيد
مگر نميدانيد
زني كه به سنتها تف كرد و
بي شرمانه از عشق گفت
لامذهب
لبخندي بر لب دارد
انگار يك كرور فحش !!!
بلند بلند نفرين
آنقدر بلند كه كسي نفسهاي
حسادتان را نشود
فاجعه است... فاجعه
يك چشم به هم زدن
زن و دخترهايتان فاسد و عاشق ميشوند
آنگاه
پيكهايتان را
در لذت زنده بهگور كردن
كدام زن سر ميكشيد
و عقدههاي مردانگيتان را
چگونه باز ميكنيد
بيائيد...
خانهها را يك به يك بگرديد و ...
يادداشتهايش را بسوزانيد
مبادا كس مانيفتش را
از بر كند
نترسيد
درها را بنديد و در خلوت
بي سانسور... صادقانه اعتراف كنيد
بودنمان از صدقهي سر زني است كه
به سنتها تف كرد و ...
جسورانه از عشق گفت
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
ویرایش توسط behnam5555 : 03-28-2010 در ساعت 09:29 AM
|
03-31-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بةهاري کویستان ( بهار در کوهساران)
بةهاري کوصستان ( بهار در کوهساران)
رگبارها و بارانهاي پياپي پوشش ستبر برف کوهساران را کوه و صخره نقش و نگار گرفت مردابها و تالابها باز جانگرفتند و گياهان خودرو از هر سو بردميدند بر لب جوي خودنمايي ميکند و کشتزارهاي گندم و جو موج ميزنند در دامنههاي سرسبز شکفتهاند آبشارها کفآلود و خروشانند و برکهها و آبگيرها سرشارند. دامها زندگي را از سرگرفتهاند موسم رفتن به ييلاق فرارسيده و عشاير راهي کوهستان شدهاند. هرچه دامنه و گردنه و دره است همانند بهشت آراسته شده است چهکسي چنين سرزميني ديدهاست؟
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
04-02-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ره شه با وتي
ره شه با وتي :
كليشه ي ئه م دنيايه م به دل نيه
هه ول ئه ده م به ويرانكردن بيگورم
پيم وت : منيش وه ك تو وه كوو تو به دلم نيه
به لام ده مه وي به ئه وين بيگونجينم
"شه مال واي وت "
ترجمه :
باد سياه گفت :
قالب اين دنيا را نمي پسندم
مي كوشم با ويران كردن تغييرش دهم
به او گفتم من نيز نمي پسندم
اما مي خواهم با عشق سازگارش كنم
" باد شمال چنين گفت "
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
04-05-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
له سه ر ده روازه ی دادگای شار دا
ره مزی عه داله ت
وه ک نامه یه کی هه لچراوم دی
له تای ته رازوو
لانه ی شیواو و
لا شه ی کوتریکی سه ر براوم دی
ره حیم لو قمانی
ترجمه :
بر سر دروازه ی عدالت خانه ی شهر
رمز عدالت را
دیدم چون نامه ای گشاده دم
برکفه ای، ویران لانه ای و
بر کفه ای ،کبوتری
غلتان در عدالت ،
غلتان در خون
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
04-05-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دوینی شه و به قه له می خه یال له ئاسماندا
نه قشی دوو چاوی گه شی توم کیشا
ئه ستیره کان له شه رما
روو به ندی سپییان به سه ر کیشا.
ف.ر.ئومید
ترجمه:
دوش با قلم خیال در آسمان
نقش دو چشمانت کشیدم
عذرایگان آسمان ،پر از شرم
رو بند سپید بر سر کشیدند
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
04-05-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ترجمه ی شعر سیمین بهبهانی به وسیله ی رحیم لقمانی
نبسته ام به کس دل نبسته کس به من دل
چو تخت پاره بر موج رها رها رها من
به من هر آن که بوده چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک از آن جدا جدا من
ستاره ها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من
نه چشم دل به سوی نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من
ترجمه به کردي
دلم ندا به که س من دلی نه دا به من که س
چلووکی سه رشه پولم ره ها ره ها ره هاخوم
ئه وه ی که وا له گه لماله سینه وه ک دلم بوو
چ که س نزیکی من بوو له وه ش جودا جودا خوم
هه ساره که م حه شار داله هه وری ئاسماندا
دلم گیراوه یاران گرینی بی هه دا خوم
نه رووگه بو چاوی دل نه باده یک له جامم
به چی گه روو یک ته ر که م ؟بی یار و ئاشنا خوم
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 8 نفر (0 عضو و 8 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 09:40 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|