حضورش را نمی دانم چگونه فهم جان آرم
زشک دلفریب آخر چگونه یک امان آرم
همه در خواب ودر سستی نه تردیدی نه ایمانی
من از مستی شک وایمان عیان آرم عیان آرم
اگر یابم سر زلفش از این فانوس لرزنده
کنم روشن همه جانها اضافه ارمغان آرم
زبس در سر بود از اونشان ازبی نشانی ها
چگونه آخر این دل را نشان از بی نشان آرم
اگر چه هست او در دل ولی آخر کجا حاصل
که دیری هست این مشکل که گاها از گمان آرم
چرا اینگونه بی تابم گهی آتش گهی آبم
چنان پا بند اسبابم کجا شرحی از آن آرم
شده حرفم به روز وشب مگر حالم نمی بیند
ولی ازشرم چشمانش به زیر لب نهان آرم
اگر چه نیست ای "سعمن" ز مهرش دل تهی اما
حضور را نمی دانم چگونه فهم جان آرم
راستی مدتی است که از جنا ب آریانا خبری نیست آیا کسی از ایشان خبری داره؟؟؟