عكسهايي كه خودمون گرفتيم

[Saba_Baran90]

نوشته اصلی توسط Ghazal.banoo

چشم صبا جون !
امیدوارم زود ِ زود ِ زود بتونی بری دریا ....
من که دریا هم آرومم می کنه هم توفانی م... حس فوق العاده ای داره

می فهمم غزل جون. بعضی وقتا حس می کنم اگه دریا نزدیکم بود هر روز می رفتم دریا باهاش بحرفم!
بعضی وقتا حس می کنم این همه حرف جای دیگه ای جا نمیشه!
دریا انگار گوش میده! مث آدم، بعضی وقتاآرومه بعضی وقتا اصلا نمیشه از نردیکش رد شد!
اما مث خیلی از آدما سطحی نیست! عمیقه.....
من دیوونه این عمقم که هرچند ترسناکه اما از اینکه خالی و سطحی باشه خیلی بهتره! یعنی (نگی دیوونس) حس میکنم کسی حرفاشو نمیفهمه! بخاطرهمین مث بعضی ادما میریزه تو خودش. برا همین عمیقه و صبور!

[GolBarg]

من غزل جان فکر میکنم عکاسی , شعر , روانشناسی , ادبیات انگلیسی , خوبه ....
و نظرم اینه در آینده حرفه ی که در پیش روت داری موفق میشی
من از دریا می ترسم...فکر میکنم موجودیه که یک لحظه اروم و دلنشینه ولی در مقابلش ممکنه عصبانی و ترسناک باشه...این دوگانه بودن دریا رو دوس ندارم...دوس دارم همیشه آروم باشه

امروز بیرون بودیم..اسمش ده بالاست.... هوای خوب و طبیعت زیبا
من عکاسیم خوب نیست....ولی برنامه کاریم که سبک تر شد حتما یه کلاس میرم... من چقدر کلاس قراره برم

چون حجم عکسا بالای 3 مگا هست مجبور شدم کیفیت عکس کم کنم تا بتونم اپلود کنم...

فکر کنم این قمقمه دوران جنگه

[shokofe]

مرسی غزل جان په عکسای خوشکلی
راس میگی یادش بخیر مهدی چه عکسایی میذاشت..هی
چه روزای خوبی بود خدا کنه بازم تکرار بشه

[ترنم]

عکسا عالی عالی عالی
جای حرف تشکر و... ندارن
علت خوبیشونم اینه که ادم برا خودش میگره
تک تکشونو دیدم دستتون درد نکنه کلی لذت بردم

[مهدی]

ممنون از غزل بانو خانم و کوروش عزیز
عکس زیاد دارم باز می زارم
مخصوصا این سفر چند روزه که تو خرداد رفتم با 3 خانواده بودیم شاید باورتون نشه حدود 2000 تا عکس گرفتیم(تو 4 روز) دوربین جدید بدستم رسیده بود و یاد قدیما افتادم شروع به عکس گرفتن کردم. دوربین نیکون دی 60 هستش قبلا هم با دوربین کنون عکس گرفتم ی لنز واید داشت معرکه ...
ینترنت ندارم الان هم با ایرانسل اومدم! هم واقعا سرم شلوغه. ایشالله ماه رمضان دوباره تا صبح بیدار و سرمان هم خلوت شود شروعی دوباره میکنم راستی این ماه رمضان میشه یک سال قمری عضو پی سی هستم

غزل خانوم عکسهای شما هم زیبا بود کمی بیشتر به عکسهای حرفه ایی نگاه کنید و زوایای که عکس زیبا یا خاطره انگیز بشه رو بدست می آورید

[GhaZaL.Mr]

نوشته اصلی توسط مهدی

شاید باورتون نشه حدود 2000 تا عکس گرفتیم(تو 4 روز)

ماشالااااااااا 2000 تااااااااااا ؟؟؟
مشتاقم هرچه زودتر عکساتو ببینم ...

نوشته اصلی توسط مهدی

غزل خانوم عکسهای شما هم زیبا بود کمی بیشتر به عکسهای حرفه ایی نگاه کنید و زوایای که عکس زیبا یا خاطره انگیز بشه رو بدست می آورید

شما لطف داری ..
چشم حتما ...
عکسای دریا رو با دوربین گوشی گرفتم .. واسه همین کیفیتش خوب نیست ( 2 )
من تاحالا با دوربین عکاسی عکس نگرفتم .. ولی واقعا به عکاسی علاقه دارم
بزودی چنتایی که با گوشی گرفتمو اینجا میذارم تا شما نظر بدی ..

[ترنم]

هر دو تا عکس مال پارک هرسینه (پارک توحید)

یکی که از درختای پارکه

اون یکیم چشمه ای به اسم چشمه محسن
که پارسال فوران کرده بود
متاسفانه امسال چون باران کم بود فوران نکرد

ولی جای همه دوستان خالی انقدر اب خوشمزه وسردی بود که نگو

[GhaZaL.Mr]

دیروز با بچه های انجمن شعرمون رفتیم اینجایی که عکساشو میذارم
نوک کوه ! البته جنگل و رودخونه هم داشت اون بالا ...

1و2 .دوتا عکس سایه روشن از دوستم ,
3و4.دوتای بعدی هم غریبه ای که اجازه داد ازش عکس بگیرم !
(البته بهش نشون دادم که قیافه ش تو عکس نمیفته،بخاطرهمین قبول کرد) ,
5.بعدی هم عکس مردی ِ که متوجه نشد دارم ازش عکس می گیرم ! ,
6و7.دوتا عکس بعدی هم از مُروای گلم , دختر دبیر انجمنمون که حسابی باهام دوست شده بود ,
8.آخری هم یه نما از طبیعت بکر و فوق العاده ی اونجا...

بودن درکنار کسایی که دوسشون داری خیلی دوست داشتنی و آرامش بخشه
شعر خوندیم , کوه نوردی و آب بازی کردیم ,توت و تمشک وحشی و سیب و آلو جنگلی چیدیم ,آواز خوندیم ,عکس گرفتیم و ....

غزل

[GhaZaL.Mr]

این عکس مال پنج شنبه ی دو هفته ی پیشه . به شدت بارون میزد ...
داشتیم از آرامگاه برمی گشتیم خونه مامان گف "من اینجا کار دارم پیاده میشم ؛ شماها برین خونه !"
ولی منو مانی خواهرم دلمون گرفته بود , یواشکی زدیم به جاده ...
جاده .. بارونـ ... موسیقی لایتـ .... خیلی آروممـ کرد .....
.
.
غزل