مشاعره سنتی

[FereShteH]

تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان

بگشود نافه‌ای و در آرزو ببست

[مهدی]

تا همه جان ناز شود چونک طرب ساز شود
تا سر خم باز شود گل ز سرش دور کنم

[FereShteH]

مخسب آسوده ای برنا که اندر نوبت پیری

به حسرت یاد خواهی کرد ایام جوانی را

[مهدی]

انصاف نیست پیش تو گفتن حدیث خویش
من عهد می‌کنم که نگویم دگر سخن

[deltang]

نقدها را بود آيا كه عياري گيرند

تا همه صومعه داران پي كاري گيرند

[FereShteH]

در پرده صد هزار سیه کاریست

این تند سیر گنبد خضرا را

[deltang]

اگر آن ترك شيرازي بدست ارد دل مارا

به خال هندويش بخشم، سمرقند و بخارا را

[FereShteH]

ای کنده سیل فتنه ز بنیادت

وی داده باد حادثه بر بادت

[deltang]

تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت

به مردمی نه بفرمان چنان بر آن که تو دانی

[FereShteH]

یاری نکند با تو خسرو عقل

تا جهل بملک تو حکمرانست