مشاعره سنتی

[مهدی]

ای خم اندر خم شکسته زلف جان آمیز را
بر شکن بر هم چو زلفت توبه و پرهیز را

[FereShteH]

ای عجب! این راه نه راه خداست

زانکه در آن اهرمنی رهنماست

[مهدی]

تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
که جمال سرو بستان و کمال ماه داری

[Omid7]

نوشته اصلی توسط مهدی

تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
که جمال سرو بستان و کمال ماه داری

// يه بيت مشابه هم شهريار داره:
دگران روند تنها به مثل به قاضی اما
تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری

****************************

یار گرفته‌ام بسی چون تو ندیده‌ام کسی
شمع چنین نیامدست از در هیچ مجلسی
عادت بخت من نبود آن که تو یادم آوری
نقد چنین کم اوفتد خاصه به دست مفلسی

[مهدی]

یک نان به دو روز اگر بود حاصل مرد
از کوزه شکسته‌ای دمی آبی سرد
مامور کم از خودی چرا باید بود
یا خدمت چون خودی چرا باید کرد

[عشق آبی]

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد (حافظ )

[مهدی]

در موضع خوشدلان و مشتاقان
موضوع فروگذار و مشتق را

[عشق آبی]

آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد

از سر کشته ی خود میگذری همچون باد
چه توان کرد که عمر است و شتابی دلرد ( حافظ )

[مهدی]

دوش باد از سر کویش به گلستان بگذشت
ای گل این چاک گریبان تو بی چیزی نیست

[عشق آبی]

تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد

برو معالجه ی خود کن ای نصیحت گو
شراب و شاهد شیرین که را زیانی داد ( حافظ )