|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
#9491
01-30-2012
|
||||
|
||||
بانگ گاوی چه صدا بازدهد عشوه مخر
سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد د
__________________
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#9492
01-30-2012
|
||||
|
||||
|
در چشم پر خمار تو پنهان فسون سحر
در زلف بیقرار تو پیدا قرار حسن هـ
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#9493
01-30-2012
|
||||
|
||||
|
همین که ساغر زرین خور نهان گردید
هلال عید به دور قدح اشارت کرد ا
__________________
|
| کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#9494
01-30-2012
|
||||
|
||||
|
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را ب
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
| کاربران زیر از shokofe به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#9495
01-30-2012
|
||||
|
||||
|
باز آمدند با تو همه بندگان تو
یا عاملی و شحنگی و پهلوانیا ض
|
|
#9496
01-30-2012
|
||||
|
||||
|
ضمیرم را ز معنی بهره ور کن
خیال فاسد از طبعم به در کن گ
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان آرام خوشه ی ماه فرو ریخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ
|
| 3 کاربر زیر از فرانک سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
#9497
01-30-2012
|
||||
|
||||
|
گراز بلند رواقش نظر کنی سوی شیب
ستاره بینی روی زمین کران بکران چ
|
| کاربران زیر از javidan 20 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#9498
01-30-2012
|
||||
|
||||
|
چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت م
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| 2 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
#9499
01-30-2012
|
||||
|
||||
|
مار کردار دست و پای مرا
شکم از آستین و از دامن ن
|
|
#9500
01-30-2012
|
||||
|
||||
|
نظر بر قرعه توفیق و یمن دولت شاه است
بده کام دل حافظ که فال بختیاران زد ب
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 12:33 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.