|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
#9771
02-06-2012
|
||||
|
||||
خوشدلی در جهان نمی‌یابم
خود خوشی در نهاد عالم نیست پ
__________________
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#9772
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
بانگ جوشیدن می باشدمان
نالهٔ بر بط و طنبور و رباب پ
__________________
|
|
#9773
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
به عالم، در که دیدم باز کردم
ندیدم روی دلداری دریغا هـ
__________________
|
|
#9774
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست چ
__________________
|
|
#9775
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت
حقوق خدمت ما عرضه کرد بر کرمت م
__________________
|
|
#9776
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما ع
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#9778
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست ا
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#9780
02-06-2012
|
||||
|
||||
|
تورا از کنگره عرش می زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست ل
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 39 نفر (0 عضو و 39 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 09:04 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.