مشاعره واژه ای

[جمیله]

من اگر دفتر تمرین شده اندوهم ***** اگر از نسل گل هرزه به روی کوهم*****تو همان آدمک چوبی پیمان شکنی ***** که فقط لایق آتش زدنی

[ساقي]

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمی​شود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را


...

[Nur3]

مـا ز يـاران چشــم يــاري داشتيم

خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم

[soha_yt]

دریای شورانگیز چشمان تو زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست

[soha_yt]

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته ست
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته ست

[sheida.m]

آنقدر در کشتی عشقت می نشینم تا سحر
یا به ساحل میرسم یا غرق دریا می شوم

[ساقي]

عشق عاشق را ز غیرت نیک دشمن رو کند
چونک رد خلق کردش عشق رو با او کند
عاشق نوکار باشی تلخ گیر و تلخ نوش
تا تو را شیرین ز شهد خسروی دارو کند
تا بود کز شمس تبریزی بیابی مستیی
از ورای هر دو عالم کان تو را بی​تو کند




....

[sheida.m]

نوبا وه گلبن جوانی عشق است
سرمایه عمر جاودانی عشق است
چون خضر گر آب زندگانی خواهی
سرچشمه آب زندگانی عشق است

[کرشمه]

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را که گم کردم جوانی را

[آیـدا]

گم

بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که می‌جستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در حقیقت چون بدیدم زو خیالی هم نبود
عاشق و معشوق من بودم ببین این داستان