بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 10-15-2009
abadani آواتار ها
abadani abadani آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Apr 2009
نوشته ها: 1,022
سپاسها: : 0

13 سپاس در 12 نوشته ایشان در یکماه اخیر
abadani به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض سخنی در باره عرفا

بایزید بسطامی ابویزید طیفور بسطامی ملقب به سلطان‌العارفین در نیمه اول قرن دوم هجری در دوره حكومت امویان در شهر بسطام در خاندانی زاهد، متقی و مسلمان چشم به جهان گشود.
گروهی می‌گویند بایزید در تصوف استاد نداشته و خرقه ارادت از دست هیچ یك ازمشایخ تصوف نپوشیده است و گروهی دیگر می‌گویند او۱۱۳استاد به خود دیده است.
بایزید مردی بزرگ بود و عدم درك شخصیت این استاد بزرگ باعث شد كه مردم شهر بسطام هفت بار وی را ازاین شهر بیرون كنند و وقتیكه یك بار او را ازشهربیرون می‌كردند پرسیدجرم من چیست، پاسخ دادند توكافری گفت: خوشا به حال مردم شهری كه كافرش من باشم.
شیخ فریدالدین عطار درتذكره‌الاولیا درخصوص شخصیت بایزید بسطامی می‌نویسد: بایزید قطب عالم بود ومرجع اوتاد، ریاضت و كرامات وكمالات او را اندازه نبود و دراسرار حقایق نظری نافذ داشت، دایم درمقام قرب و هیبت بود و غرق انس و محبت بود و پیش از او در معنی طریقت چندان استنباط نبود.عبدالرفیع حقیقت در كتاب تاریخ قومس می‌نویسد شیخ ابوسعید ابوالخیر رحمه‌الله علیه می‌گوید كه ‪ ۱۸هزار عالم از بایزید می‌بینم و بایزید در میانه نبینم یعنی آنچه بایزید است درحق محو است. می‌گویند: ذوالنون مصری مریدی را به نزد بایزید فرستاد وگفت برو بگو كه ای بایزید همه شب می‌خسبی دربادیه و به راحت مشغول می‌باشی درحالی كه قافله رفته است. شیخ درجواب گفت: ذوالنون رابگو كه مرد تمام آن باشد كه همه شب خفته باشد، چون بامداد برخیزد پیش از نزول قافله به منزل فرود آید ذالنونبگریست وگفت احوال ما به این درجه نرسیده است.
وی را در ابتدا عامی می‌خواندند و علت آن عدم اظهار وی و بیزاری او از تظاهر به آگاهی از علوم فخرآمیز ظاهری بوده است.
بایزید بسطامی نخستین بازگوكننده فلسفه ایران باستان در دوران بعد از اسلام بوده و همچنین از نخستین كسانی است كه به نویسندگی و شاعری پرداخت.
برخی وی را از شاگردان امام جعفر صادق (ع)دانسته‌اند و معتقدند وی هفت سال برای آن حضرت سقایی كرده است و به همین دلیل او را طیفورالسقا هم خوانده‌اند.
می‌گویند روزی حضرت به بایزید فرمودند كتاب را از طاقچه بیاور بایزید گفت:طاقچه كجاست ،حضرت فرمود دراین خانه طاقچه ندیدی ،بایزید گفت من برای دیدن خانه و طاقچه نیامده‌ام بلكه برای دیدن طاق ابروی آن قبله اولیا امده‌ام كه حضرت فرمود بایزید كارتوتمام است باید به ولایت خود رفته و مردم را ارشاد كنی آنگاه یكی از فرزندان خود را همراه وی كرد.
امامزاده مذكور همان امامزاده محمد است كه مقبره وی درجوار قبر بایزید واقع شده است.
بایزید می‌گوید:یك شب مادر از من آب خواست رفتم تا آب آورم دركوزه آب نبود برسبو رفتم نبود درجوی رفتم آب آوردم چو باز آمدم درخواب شده بود شبی سرد بود كوزه بر دست میداشتم چون ازخواب درآمد آگاه شد آب خورد و مرا دعا كرد كه دید كوزه بر دست من فسرده بود گفت چرا ازدست ننهادی گفتم ترسیدم كه توبیدار شوی و من حاضر نباشم.
در جایی دیگر شیخ می‌گوید ‪ ۱۲سال آهنگر نفس خود بودم دركوره ریاضت می‌نهادم و به آتش مجاهده می‌تافتم و بر سندان مذمت می‌نهادم و پتك ملامت بر او می‌زدم تا ازنفس خویش آیینه كردم و پنج سال به انواع عبادات آن آیینه می زدودم پس یكسال نظراعتبار كردم برمیان خویش ازغرور و عشوه و به خود نگریستن زناری دیدم وازاعتماد كردن برطاعت وعمل خویش و پنج سال دیگر جهد كردم تا آن زنار بریده گشت و اسلام تازه بیاوردم.
سفرهای معنوی وی همراه با ریاضت و تهذیب نفس و فكر بوده و به‌منظور واقف كردن مردم به مقام والای انسانی و ارشاد خلق به مردم‌گرایی انجام گرفته‌است.
اثر ادبی به نام شطحیات (سخنان حكیمانه در وجد) به وی منتسب است كه در معرض شدیدترین انتقادات برخی از مخالفان این سخنان قرار گرفته است.
درسال وفات بایزید بسطامی اختلاف نظر وجود دارد، برخی وفات وی را به سال ‪ ۲۳۴هجری قمری در سن ‪ ۷۳سالگی و برخی به سال ‪ ۲۶۱هجری قمری در سن ‪۱۰۳سالگی ذكر كردند.
* آرامگاه بایزید آرامگاه بایزید دروسط شهربسطام و درشمال آرامگاه امامزاده محمد واقع شده است و به طور كلی این آرامگاه فاقد هرگونه تزیین و تكلف است و اینطور به نظر می‌رسد كه هیچگاه ساختمانی بر آن رسم نشده است واین نشان از بی اعتنایی ان عارف بزرگ به مادیات دارد.
می‌گویند كه غازان خان پادشاه دوره ایلخانان مغول گنبدی در جوار آرامگاه امامزاده محمد (ع)در بسطام بنا كرد و خیال داشت بایزید را به آن محل انتقال دهد ولی شبی بایزید را در خواب دید كه ازتصمیم وی ناراضی است و از او خواست كه این كار را نكند.


پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:20 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها