بازگشت   پی سی سیتی > هنر > موسيقی Music > موسیقی ایرانی

موسیقی ایرانی در این بخش به شناساندن بزرگان موسیقی ایران میپردازیم بیوگرافی ها عکس ها خاطرات و خدمات ... و همچنین اخبار و مسائل مربوط به موسیقی ایران در این بخش گنجانده میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 01-27-2010
SHeRvin آواتار ها
SHeRvin SHeRvin آنلاین نیست.
ناظر و مدیر بخش موسیقی و سینما

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: Tehran
نوشته ها: 4,838
سپاسها: : 1,717

2,520 سپاس در 663 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض خاطراتی در مورد حسین تهرانی


حسين تهرانی
حسين تهرانی از نوادر موسيقی ايرانی و زنده کننده تنبک، قلب تپنده موسيقی ايرانيست. تهرانی جزو انگشت شمار موسيقيدانان ايرانيست که مردم عامی هم با نامش سازش را به ياد می آورند. او زمانی که پا به عرصه موسيقی نهاد به هر سويی سری کشيد و ار هر کس که اندکی گفتنی داشت، درسی فراگرفت، تهرانی از مکتب ابوالحسن صبا و خالقی تا مرشد های زورخانه درک کرده بود و اندوخته هايش را بصورت دسته بندی شده و منظم روی تنبک آزمايش و ثبت کرد.

پرويز خطيبی نويسنده، کارگردان و ترانه سرا که با تهرانی دوستی داشته در مورد خصوصیات اخلاقی او چنین ميگويد: ...تصادفا يک روز در آرايشگاه نيک با مردی برخورد کردم که عينک دودی به چشمش بود و با قيافه ای جدی جوکهای شيرين ميگفت. موجودی بود با قيافه ای متوسط، تميزو شيک پوش و زبر و زرنگ و بسيار خونسرد. ادب و نزاکت را هيچ وقت فراموش نميکرد و شوخی هايش تند و زننده نبود. اولين بار که به اشخاص ميرسيد، عينکش را بر ميداشت و ميگفت:

اگر می توانی يک دقيقه، به چشمان من نگاه کن و عجيب اين که همه در اين بازی باخته بودند، چون نگاه کردن در چشمان حسين با آن حالت مخصوص کار ساده ای نبود. حسين در جوانی هنگامی که در يک کارگاه صنعتی کار می کرد، دچار سانحه شد و يک چشمش را از دست داد. جالب اينکه حسين تهرانی با آن عينک دودی، شباهت زيادی با عبدالحسين هژير نخست وزير اسبق داشت با اين تفاوت که هژير قد بلند و چهارشانه بود ولی حسين قدی نسبتا" کوتاه داشت. حسين خودش ميگفت که در يک خانواده مذهبی و بسيار متعصب بزرگ شدم. در آن دوران هنوز مردها کلاه بی لبه بر سر ميگذاشتند و جوان و ميان سال و پير غالبا عبا به دوش می انداختند.

در زمان ما نواختن آلات موسيقی جرم بزرگی محسوب ميشد و خانواده ها حاضر نبودند فرزندانشان را به فراگرفتن موسيقی وادارند، چون در اين صورت از چشم افراد فاميل و اهل محل می افتادند و در شهر انگشت نما میشدند. دوازده ساله بودم که به یک زورخانه رفتم و ضرب گرفتن مرشد را دیدم. احساس کردم به ضرب علاقه زيادی دارم و دلم ميخواهد که طرزنواختن آن را ياد بگيرم. گلدانی را از توی باغچه خانه برداشتم و ته آن را سوراخ و پوستی بر سر آن کشيدم بعد با دست ضربه هايی روی آن زدم، صدايی نسبتا خوش داشت، روزها وقتی پدرم به کارگاه خودش ميرفت ساعتها در کنج اطاق می نشستم و ضرب زدن را پيش خودم می آموختم. وقتی سوار واگونهای اسبی ميشدم، صدای پای اسب با ريتم مخصوص مرا به هيجان می آورد و يا روزهايی که همراه پدر و مادرم سوار قطار شهر ری ميشديم - همان ماشين دودی معروف- تا به زيارت حضرت عبدالعظيم برويم، حرکت ترن و سر و صداهای مخصوص آن را به خاطر ميسپردم و اين ريتمها را روی ضرب پياده ميکردم.



حسین تهرانی در کنار شاگردش محمد اسماعیلی

يکروز مادرم خبر داد که همسايه ها از صدای ضرب تو به ستوه آمده اند و به پدرت شکايت برده اند. فهميدم که ديگر نميتوانم در خانه تمرين کنم. روز بعد گلدان را زير عبايم قايم کردم و سوار واگون اسبی شدم. واگون معمولا از چهار راه لاله زار تا گاراژ ماشين واقع در انتهای شهر تهران ميرفت و برای طی اين مسافت يک ساعت و نيم لازم بود. من معمولا به اطاق وسطی که مخصوص بانوان بود ميرفتم و از اول تا آخر خط و گاهی بر عکس يکسره ضرب ميگرفتم. گاهی زنها يکشاهی صناری هم به دامانم ميريختند و من وقتی به خانه برميگشتم مبلغی در حدود يک قران يا سه شاهی پول داشتم! به اين ترتيب و با دشواری های که در پيش رويم بود، به کمک عشق و علاقه فراوان نواختن ضرب را ياد گرفتم ولی بعدها نزد اساتيد فن اين هنر را تکميل کردم.


همانطور که گفتم {خطيبی} حسين تهرانی همراه ساير هنرمندان گاه و بی گاه به دربار می رفت و در مجالس خصوصی شاه و خاندان سلطنتی ضرب ميزد و بعضی اوقات هم جوکهای جالبی ميگفت. ميگويند يکروز شاه به او پيش نهاد ميکند به جای عبدالحسين هژير وزير دربار وقت و نخست وزير سابق در محافل ظاهر شود تا اگر کسی خواست به جان هژير سوء قصد کند حسين را هدف قرار دهد. حسين تهرانی از هژير می پرسد: در مقابل اين کار چقدر به من دستمزد میدهی؟ جواب می دهد جلسه ای ۵۰ تومان و بلافاصله حسين ميگويد: بنده جلسه ای صد تومان ميدهم شما جای من در جلسات و محافل حاضر شويد!
__________________

and the roads becomes my bride

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 01-27-2010
SHeRvin آواتار ها
SHeRvin SHeRvin آنلاین نیست.
ناظر و مدیر بخش موسیقی و سینما

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: Tehran
نوشته ها: 4,838
سپاسها: : 1,717

2,520 سپاس در 663 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تکنوازی تنبک حسین تهرانی

حسين تهرانی هميشه ميگفت ضرب قلب موسيقی است. اصولا هر حرکت انسان ريتم به خصوصی دارد، راه رفتنش، حرف زدنش، نشست و برخواستنش، و او بود که برای نخستين بار به کمک شاگردانش يک کنسرت بزرگ ضرب در تلويزيون تشکيل داد. مهارت حسين در تجسم حرکت قطار بقدری زياد بود که اگر چشمت را می بستی خود را در قطار شهر ری و ماشين دودی ميدی با همان سر و صداها و خصوصيات هميشگی، متاسفانه پس از حسين افرادی پيدا شدند که خواستند هنرش را و شخصيتش را نفی کنند. در حالی که حسين تهرانی و هنرش و از همه مهمتر بزرگواری و انسانيتش فراموش شدنی نيست.

خصوصیات اخلاقی حسین تهرانی به گونه ای بود که گاهی هنر او را تحت تاثیر قرار داده بود و مثل جمله معروفی که خود همواره میگفت، مردم از تهرانی ۹۹ درصد به عنوان جوانمرد یاد میکنند و ۱ درصد به عنوان هنرمند! البته دلیل این موضوع غریزی بودن زبان محبت است که همه آن را درک میکنند ولی زبان موسیقی را مردم عامی تا حد کمتری میشناسند. اهل فن میدانند که هنر تهرانی هنوز هم یکتاست.

اکبر مشکين در نامه ای يک هفته قبل از مرگ تهرانی به سردبير مجله جوانان ر.اعتمادی اينطور نوشت: اعتمادی جان من مطلبی دارم که فکر ميکنم اگر در" جوانان" طرح شود و جوانان اين مملکت بخوانند به اشاعه و توسعه مکتب جوانمردی و آئين و اخلاق ايرانی که تو دنبالش هستن کمک ميکند.

ميدانی من يکی ار دوستان حسين تهرانی استاد بزرگ ضرب بودم. من هميشه مي ديدم که حسين زير نامه هايش به جای امضا عدد۶۳ ميگذارد. يکروز دل به دريا زدم و پرسيدم حسين جان چرا تو ۶۳ امضا ميکنی؟ جواب داد: تا به حال اين موضوع را به کسی نگفته ام ولی حالا ميگويم: ناهار در منزل آقای سين دعوت داشتيم. من بودم و دوست ديگر. وقتی وارد خانه شديم آقای سين مستخدمش را صدا زد و گفت برو نان و کباب و مخلفات را بخر و بيار. مستخدم رفت و خريد و برگشت و مشغول شديم، بعد از ناهار آقای سين رفت و سراغ بقيه پول ها که باید ۶۳ تومان می بود، اما آنجا نبود... یک مرتبه دیدم مستخدم زیر شلاق فریاد میکشد. او از ته دل فریاد زد و گفت: به علی قسم من برنداشتم. این فریاد یا علی بند بند استخوانم را به ناله در آورد.



حسین تهرانی و داریوش صفوت

نفهمیدم چه میکنم، خودم را روی مستخدم بیچاره انداختم ُ دو سه شلاقبه سر و صورتم خورد و در همان حال فریاد زدم: ۶۳ تومان را من برداشتم... ببخشید این بیچاره را نزنید... مرا بزنید. بعد ۶۳ تومان از جیبم دادم و از آن خانه گریختم، اما اين ماجرا، عجيب در روحيه ام اثر کرده و از خودم میپرسم چرا ما انسانها آن قدر در حق ديگران ظلم ميکنيم؟ چرا به مردم تهمت ناجوانمردانه ميزنيم؟ از آن روز برای اينکه هيچ وقت ماجرا را فراموش نکنم و هميشه يادم باشد۶۳ را امضای خودم قرار دادم.


خطيبی ميگويد: حسين تهرانی و صبا دو يار جدا نشدنی و صديق و با وفا بودند. من حسين و صبا را روزها و شبهای زيادی در خيابانها و محافل و مجالس ديده ام. هر دو درويش، هر دو پاکباز و خاکی بودند و هميشه احترام يکديگر را نگه ميداشتند. پاتوق شبانه حسين دکه ای بود در چهار راه سيد علی که شکری نوازنده معروف تار و اديب السلطنه و بسياری از افراد سرشناس به آن محل رفت و آمد ميکردند. منظم، وقت شناس و خوش قول بود. چند تن از شاگردان او در جامعه هنری ايران، هنرمندان انگشتنمايی شدند. اينها افرادی بودند که ماهها و سالها تحمل کم حوصلگی و گاهی هم تندخويی استاد را کرده بودند، حسين تهرانی آدمی بود صريح اللهجه که حرفش را بدون پروا ولی مودبانه ميزد. در جريان تهيه اولين فيلم ناطق فارسی (طوفان زندگی) حسين تهرانی، خالقی و بنان شرکت داشتند. آنروزها دستگاه ضبط صدا در ايران کامل نبود... فيلم طوفان زندگی به دليل نقص فنی گاهی لبهای هنرپيشگان به حرکت در می آمد ولی صدا لحظاتی بعد به گوش ميخورد! پس از اينکه فيلم در سينما رکس به روی پرده آمد، مردم برای تماشای آن سرو دست ميشکستند ولی پس از پايان سانس اول حسين همچنان در سالن نشسته بود و تکان نميخورد! بالاخره کنترل چی به سراغش آمد و گفت: ببخشيد آقا فيلم تمام شده. حسين پاسخ داد: من نشستم صدا ها را هم بشنوم و بروم!



گردآوری از سجاد پورقناد
__________________

and the roads becomes my bride

پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 02-03-2010
firethumbs firethumbs آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Jun 2009
نوشته ها: 4
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سلام
مطلب زيبائي بود
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:33 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها