وقتی بهکلبهات، نزد ياران سرکش و دوستان ناآرامات بازمیگردی،
بهگلهای وحشی, بهجانوان نااهلی, بهرودخانههای بیقرار بگو که بهسفرهای ارزان و رفت و آمدهای بيهوده بهشهرهای ما دل نبندند
؛ بهجانورانی که تو چون راهبان فرانسيسی، با مهربانی و ظرافت، نقاشی کردهای بگو که مبادا بهناگاه دچار جنون شوند و بهحيوانات اهلی تبديل گردند.
و بهگلهای وحشی بگو که بيش از حد بهزيبايی خود ننازند و نبالند؛ وگرنه ممکن است که بهبندشان کشند و بهزندگی بر روی اجساد پوسيدهی مردگان محکومشان کنند....
دشتِ پُر خروش
هزار توها،
آفریدههای زمان،
نیست میشوند.
(تنها
دشتِ سترون میماند.)
دلِ آدم،
سرچشمهء همهء آرزوها،
نیست میشود.
(تنها
دشتِ سترون میماند.)
صبح دروغین
و بوسهها
نیست میشوند.
آنچه میماند
تنها
دشت سترون است.
دشتی پُر خروش.
....