بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 05-15-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Question ♥ دل نوشته های بچه های فروم ♥

تاپیک مشابه این تاپیک زیاده ولی ...

دوس دارم اینجا بچه های پی سی سیتی

دل نوشته های خودشونو
بذارن ...


نه یه سری مطلب کپی کرده از تو نت !

مچکرم و سبز ....
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #2  
قدیمی 05-16-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Unhappy دلم گرفته

منــو بــا تنـهائـيام تنـها بذار دلم گرفته

روزای آفـتابی رو به روم نيـار دلم گرفته



در اندوه فام شبی بس سرد در دل گرم ترين روزها می نويسم

کوله باری دارم
از اندوه
شرم
دلتنگی
و شعر .........
بند کفش هايم را محکم بسته ام.چشم هايم را چنان روی هم می فشارم که شب سخت دلتنگي
از رفتن پشيمانم نکند.
براي رفتن دلم را به دريا زده ام.. دريايي بس طوفاني و خشم ناک..
دريا.. دريا.. دريا .. می خواهمت .. آرامم کن ! موج های خيست را نثار تن خسته ام کن و در آغوشم بگير..
خسته ام ..
اين يک دم آخر نمي خواهم دلی برنجانم.از خويشتن خسته ام.
آه .. عروس شب هاي پريشانی ...
بانوي دلتنگي ..
مسافر ..
دلتنگی تورا بايد !
برنگرد و پشتت را نگاه مکن که دلت بلرزد و پاي رفتنت سست شود.
قاصدک ديگر پيام آور تو نخواهد بود.. اينک تو همسفر قاصدکی ..
برو مسافر..
برو..

غزل
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #3  
قدیمی 05-16-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Question همین امشب !

امشب یک شب بهاری ست ... این را تقویم روی دیوار اتاقم مدام گوشزد میکند !
تقویم هرگز نمیداند شکوفه دادن گل های یک قلب یخی در بهاری ترین شب یعنی چه !
من مطمئن هستم تقویم حتی فلسفه ی نم نم بارانی که هوای کوچه را خیس کرده هم نمیداند !!

بوی مرگ شقایقی که لابه لای نوشته های دفترم جان داده با خیسی کوچه می آمیزد ..
باران متولد می شود .... باران !

در این ساعت های خاموش ِ دوست داشتنی که حتی تصور سکوت ِ آرام اش ، سلول های خاکستری مغزم را
سبز می کند .. ؛ دوست دارم واژه های سرکش ذهنم را سوار بر بادبادک کودکی ام تا بارانی ترین لهجه ی
پنجره های نیمه بسته پرواز دهم ...

پرواز ... پرواز ... شاید دیروقتی ست یادم رفته من برای پرکشیدن خلق شده ام ...
برای پرنده بودن ... برای پرواز .....





غزل
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #4  
قدیمی 05-17-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Exclamation ♥ "من دلم کودکی ام را میخواهد..! ♥


"
من دلم کودکی ام را میخواهد..!"




دیگر بزرگ شده ای.این چه کاری ست؟؟فکر کرده ای هنوز بچه ای؟؟

باشد قبول ! همه ی اینها درست ولی گاهی دلم برای قهر های کودکانه ام تنگ میشود.

گاهی هوای بچگی ام را دارم و هوای خاطره هایم.خاطره خوش بازی های کودکانه

کشیدن موی دختر همسایه، بی هوا شادی کردن ها،پرواز های خیالی روی بال بادبادک ،

مشق های نیمه نوشته
و آلو های مرد بقال...

خاطره ی برفی که باریده بود و شورو اشتیاقی که برای پوشیدن چکمه های قرمزم داشتم.

خاطره ی زمین خوردن ها، مداد شکستن ها و خاطره ی حیاط مدرسه که چهار تکه بود:

سنگ ریزه ، سیمان ، علف های کوتاه وبلند و برگ های پاییزی

یادم هست همیشه دوست داشتم روی برگ های پاییزی اش بنشینم ؛ قدم بزنم و انشاء بنویسم !

هوای سر شکستن هایم را دارم.هوای گریه های معصومانه.

دلم برای قهر های کودکانه پسرک ِمو طلایی ِهمسایه که هم بازی دیروزم بود تنگ میشود!

هوای فرار های نرفته ام را دارم و هوای سنجاق قرمزی که هدیه گرفتم و خیلی دوستش داشتم.

امروز ولی عادت کرده ام بشنوم " دیگر بزرگ شده ای"

این روزها گاهی برای فرار از مسئولیت بر سر هم فریاد می کشیم و گاهی یکدیگر را تحقیر میکنیم

دیگر حال و هوای بچگی را نداریم !

چه خوب میشد دل هایمان را برای پرواز هم قسم میکردیم .. پرواز از پیله ی بزرگ بودن ... از پیله ی نا مهربانی...

چقدر زود بزرگ شدیم !!

کاش کودکی هایم در خاطره هایی دور ، زنجیر نمیشد...

این روزها شاید سکوت تنها حرفی باشد که دوستت دارم را خوب هجی میکند...

بگذار ساعت ها سکوت کنم ...

به حرمت فریاد های پر از شور ِ دخترک بازیگوش ِدیروز.......................................

غزل

__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5  
قدیمی 05-19-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Exclamation فرشته .. 28 اردی بهشت نود




من هم فرشته بوده ام

روزی ،
ولی کسی ...
بال شکسته مرا باور نمی کند !

---------------♥---------------

همه چیز ؛همه چیز خوب بود ...

توی آغوش پروردگارم بودن ، مثل یک حس آبی رنگ بود ....

پریدن.. واقعا شگفت انگیزترین بود.. آسمون در تسخیر تو بودو همه مات پر کشیدنت !

و چقدر تلخه شکسته بالی ... بعد از طعم آبی ِ پرواز ! چقدر تلخه بالت بشکنه و پریدن بشه آرزوت !

– آهای این منم... کسی صدامو می شنوه ..؟ کسی هست دستمو بگیره...؟ این منم..!

همه هستند و کسی نیست ! دیگه صدای پرنده بودنت نمیاد !

پرنده ! پروازو فراموش کن ...


غزل


__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #6  
قدیمی 05-22-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Exclamation راس ساعت دلتنگی ...




هرشب /
روی پنجره بخار گرفته اتاقش /
اسم تورا ها می کند !
دیر که می کنی....
عابران بارانی کوچه / چقدر شبیه تو می شوند !
بابا !؟
هنوز هم صدای هق هق خیس ِ دختر کوچولویت را می شناسی....؟

غزل

__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.

ویرایش توسط GhaZaL.Mr : 05-22-2011 در ساعت 04:09 AM
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #7  
قدیمی 05-25-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Exclamation به دستای مهربون یه فرشته زمینی...


مامان گلم ... خیلی اذیتت میکنم اما با تمووم وجود و بی نهایت ها دوست دارم..

[IMG]http://*****************/images/hnq151r7b1yvip8h9kxy.jpg[/IMG]


نگاهم میکنی و
حسرت بار وُ آرام تکرار میکنی " چه میکنی با خودت.. ؟!"
سر می افکنم
این حرف مرا تا انتهای خویش می برد
به دور دست های خیالتا.. ناکجای خاطره های خاموش ناگفتنی………
و به شهری می اندیشم
که این روزها برایم
کوچه کوچه دلتنگی ست
* * *
زیبای ِ درد کشیده ام!
خورشید ِ لحظه های در سایه ام!
مهربانم!
جل وپلاس دخترک ِ دریا،
تنها و تنها
این دل نوشته ها
و همین یک مشت سکوت اند
کاش می دانستی هوای رفتن دارد دخترت را دیوانه میکند
***
میخواهم بگویمت چقدر تنهایم
تا کمی درد هایم را به اغوش بکشی
خیره می شوم در نگاهت
مثل دخترک های سرکشِ مزرعه ی نقاشی
بغض گلویم را می فشارد...
در معصومیت چشم های دلواپس ات گم می شوم
نه ! نمی توانم چیزی بگویم ...
وآرزوی رفتن را با بُغضی سرکش قورت میدهم

این بار هم سکوت!!!

غزل
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از GhaZaL.Mr به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #8  
قدیمی 12-08-2011
gohar آواتار ها
gohar gohar آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Dec 2011
محل سکونت: زیر آسمان یک شهر
نوشته ها: 67
سپاسها: : 218

240 سپاس در 101 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Thumbs up واقعا دمت گرم عزیز محشر بودن.مر30

نقل قول:
نوشته اصلی توسط Ghazal.banoo نمایش پست ها
مامان گلم ... خیلی اذیتت میکنم اما با تمووم وجود و بی نهایت ها دوست دارم..

[IMG]http://*****************/images/hnq151r7b1yvip8h9kxy.jpg[/IMG]


نگاهم میکنی و

حسرت بار وُ آرام تکرار میکنی " چه میکنی با خودت.. ؟!"

سر می افکنم
این حرف مرا تا انتهای خویش می برد
به دور دست های خیالتا.. ناکجای خاطره های خاموش ناگفتنی………
و به شهری می اندیشم
که این روزها برایم
کوچه کوچه دلتنگی ست
* * *
زیبای ِ درد کشیده ام!
خورشید ِ لحظه های در سایه ام!
مهربانم!
جل وپلاس دخترک ِ دریا،
تنها و تنها
این دل نوشته ها
و همین یک مشت سکوت اند
کاش می دانستی هوای رفتن دارد دخترت را دیوانه میکند
***
میخواهم بگویمت چقدر تنهایم
تا کمی درد هایم را به اغوش بکشی
خیره می شوم در نگاهت
مثل دخترک های سرکشِ مزرعه ی نقاشی
بغض گلویم را می فشارد...
در معصومیت چشم های دلواپس ات گم می شوم
نه ! نمی توانم چیزی بگویم ...
وآرزوی رفتن را با بُغضی سرکش قورت میدهم
این بار هم سکوت!!!

غزل
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از gohar سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #9  
قدیمی 05-31-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Exclamation طرح


[IMG]http://*****************/images/iq7pk0ksg8rokezzgwi.jpg[/IMG]

"
تنگ"
آنقدر بزرگ شده ام
که قاب این پنجره
دیگر اندازه ام نیست !

__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #10  
قدیمی 06-06-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Exclamation مرا بگذار و بگذر..

[IMG]http://*****************/images/9nm1a5kmhh8k71ritcu.jpg[/IMG]

مرا بگذار و بگذر..

دیگر نمی خواهم به دنیای بزرگ تری دل ببندم .. دنیایی که قد یک آغوش گرم برای من جای ندارد..
می خواهم به شانه های تهی .. سرد و پریشان باد تکیه دهم !
مرا بگذار و بگذر ...!
------------
پی نوشت :
با خودمم لج کردم !
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:27 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها