تایپیک سبکهای هنری جهان:آشنایی ومعرفی انواع سبکهای هنری،هنرمندان این سبکها
هرچندتاريخ هنررامي توان براساس دوره هاي تاريخي رده بندي كرد.مرزبندي قاطعانه مكاتب وگرايش هاي هنري كارغيرمنطقي است لكن اين مجموعه براين مبناسعي دارداولاً تقسيم بندي عناوين براساس دوره هاي تاريخي باشدثانياًتاحدامكان تنهامعناي هريك ازعنوانهاارائه شودبرخي هنرمندان رابخاطراستقلال شيوه كارآنان درهيچ يك ازسبك هاي موردبحث نمي توان جادادهمچنين بعضي ازنام آوران هنرويژگيهاي دو ياچندسبك مختلف رادرآثارخودگردآوردند.
درآخرين بخش ازدوره زمين شناسي كه ازچهل تاده هزارسال پيش ازميلاد ادامه يافت بشراندك اندك به زندگي دستجمعي روي آورداين دوران پارينه سنگي نام گرفت ازآن دوران نقاشي هايي برروي سقف وديوارغارها،كنده كاري هاروي سنگ هابادوده ذغال يااستخوان مخلوط باپيه جانوران باموضوع صحنه هاي شكاريارقص هاي دستجمعي كه با اشكال بسيار ساده ومحتواي جادويي كشيده شده بودعمده آثاربجامانده ازآن دوران نقاشي هاي روي صخره هاي غارآلتاميرادرشمال اسپانيااست.
بعدازاين دوران هشت هزار سال پيش ازميلاددوران ديگري آغازشدكه دوره نوسنگي نام گرفت ازمهمترين خصيصه هاي اين دوره سفالگري رنگي يامنقوش بادست ومهرهاي چهارگوش برجسته برخاك است مراكزپيدايش اين تمدن بين النهرين ،جنوب غربي ايران ،مصر، آسياي شرقي و جنوب شرقي آسيابوده است.
بطوركلي آنچه ازهنرپيش ازتاريخ مي توان نتيجه گرفت اين است كه بشر آن روزهابه قصد تفنن به هنرنمي پرداخته است بلكه به مثابه ابزاري برلاي ادامه حيات بوده است.
هنربين النهرين
ازآغازهزاره چهارم پيش ازميلادعهدتمدن عظيم سومروبابل درجنوب وآكد وآشوردرشمال بين النهرين بوده است.ابداع خط ميخي توسط سومردرآن زمان بوده كه بواسطه آن به ترويج فرهنگ پرداختندوپيشرفت عمده آكدي هادرزمينه فلزكاري بوده است ازآثاربرجسته اين دوران لوح پيروزي ناراميس است .
تمدن بابل دراوائل هزاره دوم قبل ازميلاد توسط حمورابي معروفترين پادشاه بين النهرين تأسيس شدهنردراين دوران بطورخاص درنقش برجسته كاري متبلورشد. نمونه آن ديوارنگاره هاي بابليان درجنوب بين النهرين است . آشورهزاره قبل ازميلاددرنقش برجسته كاري باموضوع جنگ وشكارومراسم ديني جايگاه والاتري داشت .
بطوركلي هنرمصرهنري بودكاملاًاشرافي كه باورمصريان به حيات پس ازمرگ تأثيرات فراواني برآن نهاده بود. درپيكرتراشي وساخت تنديس هاي تخيلي همچون ابوالهل ...متداول بودنقاشي هاي ديواري كه حاكي ازهنراستثنايي اين قوم بودسبكي خاص داشت . درآنهاپرسپكتيو رعايت نمي شدوافراد تنهابادرنظرگرفتن مقام ورتبه شان كوچك يابزرگ مي شدند خطوط منحني ومواج اين نقاشيهادرمقابل خطوط خشك وشكسته ي نقاشيهاي پيشين قرارگرفت .
1- هنراژه اي : درياي اژه دوتمدن مينوسي درجزيره كرت وتمدن ميسني درجنوب غربي يونان بودكه اين دو راسرچشمه اصلي هنريونان بر شمردند . تمدن مينوسي به سه دوره سفالينه هاومجسمه ها،دوره دوم ساخت كاخهاي كهن پادشاهي ودوره سوم ساخت كاخهاي جديداست وتمدن هنرميسني وام گرفته ازهنرمصري بودوكاخهاي عظيمي مانند«تيرونز»و«ميسن»بناكردند.
2- هنريونان : مهمترين هنريونان دردوره هندسي سفالينه هاي مزين به نقوش هندسي است دردوره كلاسيك كه معروف به عصرطلايي تمدن بوده است . تمامي هنرهاي اصلي دراوج خودقرارگرفتندمعماري يوناني ازاثرگذارترين معماريهاي جهان بوده است وويژگي اصلي آن اهميت واصالت بوده كه براي ستون قائل شده انداين دوران زنده كننده هنرنقاشي بودكه ناديده پنداشته شده بود.
3- هنراتروريا(اتروسك): اتروريايي هابا تلفيق هنريوناني واشكال هندسي سبكي براي خودابداع
كردندكه شامل نقاشي روي ديوار،سفالينه ،پيكرسازي ، معماري ، فلزكاري ،زرگري وجواهركاري مي باشدمردم اين دوره به دنياي مردگان اهميت زيادي مي دادند .
4- هنررومي : اين هنرآميزه اي بودازهنريونان واتروريايي . درمعماري رومي هااز خودابداعاتي بجا گذاشتندوبااتكا به تزئينات داخلي بنا كمي خودراازقيدمعماري يوناني رهاساختند. نقاشيهاي روميان نيزشامل نقاشيهاي ديواري در كاخهاوخانه هاي اشرافيان ونقاشيهاي تدفيني برروي ديوارمقابربوده است .
1- هنربيزانس : هنري مسيحي وبدورازمسائل دنيوي وجسماني دانسته اندكه درطول دوران امپراطوري شاهد سه عصر طلايي بوده است ودرتمامي زمينه هاي نقاشي ، معماري ، پيكرتراشي وهمواره بسوي خداوندو مسيح بوده است البته هنرهاي تزئيني همچون فلزكاري ، جواهرسازي ، پارچه بافي و. . . نيز سيرصعودي خودراپيمودند .
2- هنررومي وار(رومانسك ): اين هنرابتدا به سبك معماري اختصاص يافته بودوبازهم دين جايگاه ويژه اي داشت پيكرتراشان نيزدرتزئين كليسا همت گماشتندونقش برجسته باموضوعات دين مسيح ومصائب آن خلق شدند. خصوصيت اصلي اين نقاشيهابي سايه بودن تصاويروبگونه اي ساده به شرح حال قديسان وحكايات انجيل مي پرداختند.
3- هنرگوتيك : اين سبك ازنيمه قرن دوازدهم ميلادي آغازوتانيمه قرن پانزدهم ادامه يافت وداراي چهار مرحله مي باشد.
الف – گوتيك ابتدايي : دراين مرحله عناصررومي وارباهلال اسلامي درآميختندوشيوه اي نوبوجودآوردند .
ب - گوتيك شعاع سان : عنصر ساختماني براي نگهداري ساختمان عنصرتزئيني همچون شيشه بندي هاي منقوش درآن بخوبي بكار رفته است .
ج – گوتيك شعله سان : نام گيري آن بخاطر بام هاوسردرهاي دوشيبه ،سرمناره هاي مخروطي نوك تيز شبيه به شعله بود .
د- گوتيك بين المللي : بيشتربه هنرهاي تزئيني وتجسمي همچون پيكرتراش ونقاشي رادربرمي گرفت .
كلاسيسيسم عبات است ازاصول وقواعدياكيفيت هاي زيبايي شناختي كه درهنريونان وروم باستان يافت مي شود وموضوع اصلي آن انسان بوده است ومعتقدندانسان مي توانست ازطريق خودشناسي به روح زيبايي دست يابدازهنرمندان نامي اين دوره مي توان ازلئوناردوداوينچي ،ميكل آنژ،بوتي چلي وبروگل يادكرد.
منريسم ياشيوه گري حدوداًازسال 1530پايان رنسانس آغازشدوتاسال 1590به طول انجاميداين نهضت هنري خبرازاستفاده افراطي ازشيوه واسلوبي اختصاصي وشخصي ، شگردهاي سبك پردازانه وبياني دقيق تر،مكتبي تقليدي والتقاطي ارائه ميدهد . بنابرين منريستهاآثارخودرانه برپايه دريافت هاي بصري بي واسطه بلكه براساس باورهاي ذهني بوجودآوردند ومدلهاي خودرانه درطبيعت بلكه درآثاراستادان خودجستجو كردندوغالباًبه فيگورانساني پرداختندازجمله نقاشان اين سبك تي سين ،برونزوينووپيكرسازان جيوواني بولونيامي باشند.
دردهه پاياني قرن شانزدهم رفته رفته بساط منريسم برچيده شدوابتدادرايتالياوسپس درسراسرقاره اروپااين سبك پابه عرصه نهاداين اصطلاح درلغت به معناي پيرايه بندي شده وپرتكلف است وبه سبكي درمعماري وهنر اطلاق مي شودكه درآن به جاي خطوط مستقيم ازقوس هاومنحني ها وآرايش هاي پيچيده استفاده شده باشدوبامايه انسانگري حق تقدم رابه احساس درخدمت مذهب شكوه وعظمت دوچندان به كليسا بخشيدهنرمندان بزرگي چون رامبراند ، روبنس ، كاراواجووپوسن بودند.
منظورازركوكوشيوه اي هنري است كه درواقع واكنشي بودندبرعليه شكوه وجلال وتجمل افراطي كاخ ورساي ودراصطلاح به معناي سنگريزه مخصوص كه به سنگها وصدف هاي كوچكي گفته مي شودكه درتزئينات داخلي بعضي خانه هاي ييلاقي كه به شكل غار ساخته مي شوندبكارمي رود.بطوركلي ركوكوهنري است تزئيني كه ظرافت وحساسيت راجايگزين ابهت وواقعگرايي باروك كردآنتوان واتويكي ازنقاشان اين سبك مي باشد .
نئوكلاسيسيسم عنوان گرايشي است كه درنيمه قرن هجدهم ازروم آغازشدوبه سرعت به نقاط ديگرگسترش يافت ازمشخصه هاي اين سبك برتري فرمهاي خطي ومتقارن ونيزارجحيت دادن به فرمهاي تخت به جاي حجمي شكل بودوتفاوت عمده آن باديگرگرايشهاي كلاسيك درآن است كه هنرمندان اين سبك براي نخستين باربطورآگاهانه خودرابه هنرباستاني محدودكردندوازهنرمندان اين سبك درآثارداويدمشاهده مي شودچهره هاي سرشناس ديگرآن بازي، كانووا، فلاكسمان ، هاميلتون ، منگزوپيرانزي هستند.
اين مكتب درميانه قرن نوزدهم ودرواكنش به سنت تعادل وتعهد به ايمان ،اخلاق وقهرمان پرستي نئوكلاسيسيسم باگرايش به مسائل رومانتيك شكل گرفت.«خوب» ازنظرهنرمندرومانتيك ،آن اثري نبودكه تناسبات واجزاءهماهنگ وموزون داشت، بلكه اثري بودكه عواطف خوشاينددربيننده ايجادكند. ازمضمون هاي ديگردرنقاشي اين دوره ترحم ، ترس ، دردمندي ، ميهن پرستي وعصيانگري بود. دلاكرواوژريكودوتن ازمشهورترين هنرمندان رومانتيك هستند.
رئاليسم ياواقع گرايي تفكري است مبني براين اعتقادكه وجودوهستي اشياءوپديده هامستقل ازادراك وحواس بشراست وبيشتربه تجسم حقايق وواقعيت هامي پردازد.وجه تمايز عمده رئاليسم باسايرمكاتب اين است كه ازهرگونه خويشاوندي بامضامين مي پرهيزد،شعارپردازي نمي كندووعده هاي شيرين نمي دهدواقعيت راهمانگونه كه هست ارائه مي دهدوازهرگونه گرايش تعلق خاطروكمال بخشي ايده الي به تصويردرمي آورد.ازهنرمندان اين سبك «گوستاوكوربه »نقاش بزرگ فرانسوي بامشهورترين اثر«صدقه گدابه گدا» است .
امپرسيونيسم عنواني است كه به مسخره كردن مهم ترين پديده قرن نوزدهم ونخستين حركت نوين هنري داده شد. هدف اصلي اين مكتب دست يافتن به يك طبيعت گرايي تازه براساس تجزيه وتحليل دقيق رنگهاووالورهاي سايه روشن بود. امپرسيونيسم هامي خواستندبازي نوربرروي اشياء رانشان بدهندكه دراين كاربه نتايج تحقيقات علمي دانشمنداني چون شورول تكيه ميكردند. طرف داران اين سبك بدنبال درك لحظه اي مملوازاحساس راازذهن خودبه بيننده منتقل سازند. بعدهااين شيوه تقريباًبه صورت نيمه علمي درآمد نئو امپرسيونيسم هاكه درآن رنگ هاباروش علمي بكارمي رفتندوتركيب هابسيارنظام يافته بودومعتقدبه روش صداقت بصري بودندازنقاشان اين سبك مي توان به سوراوسينياك اشاره كرد.
سمبوليسم يانمادگرايي شيوه اي است كه واقعيت رانه بطورمستقيم بلكه بصورت نمادهاياسمبول هايي تأثيرگذارارائه مي كرد. مضامين اين هنربغرنج ومعماگونه انداين شيوه تا1890 درسراسراروپاگسترش يافت دراصل يك شيوه معماري وتزئينات داخلي بودهنرمندان مشهوراين سبك گوستاوكليمت وآرنوو،ونيزويليام موريس بودند.
اكسپرسيونيسم عبارت است ازشيوه اي كه درآن بهتربيان كردن حالت هاي دروني ازاغراق دررنگهاوشكلهااستفاده مي شود. شيوه اي عاري ازطبيعت گرايي وواقع گرايي كه اشكال فرم حقيقي ندارندبلكه طبق ذهنيات نقاش به تصويردرمي آيندتاحالات عاطفي هرچه روشن ترنمايانده شود. اين شيوه باونگوك بوجود آمدواز1911به بعدرواج يافت نمايندگان اين سبك لوترك ،اميل نولده وماكس بكمن بودند.
كوبيسم اين منشأتمام هنرهاي آبستره رانمي توان به سادگي تعريف كرد.زيرانه ازفلسفه خاصي الهام گرفته ونه برنظريه زيبايي شناختي معيني تكيه مي كرد.وبااين اعتقاد بوجود آمده بود كه روش وقراردادهاي مرسوم هنري به خصوص نقاشي نادرست وكهنه اندولذانسل هنرمندان جوان مي بايدوسيله بيان تصويرتازه اي وكشف ياابداع كند . براك وپيكاسوباالهام ازنظريات سزان مبتني بربه تصويردرآوردن تمامي مشهودات به واسطه وحجم هاي هندسي منتظم اين سبك را پايه گذاري كردندوداراي سه مرحله سزاني ، تجزيه اي وتركيبي است . كلاژهاازمحصولات اين سبك اند .
فوتوريسم گرايشي هنري بودكه اندكي پيش ازجنگ جهاني اول توسط برخي ازنقاشان ايتاليايي پايه گذاري شد .وبه مخالفت باسنت گرايي رايج زمان خودبرخاسته بودند ومي خواستندباكنارگذاشتن فرم قراردادي وباتأكيدبرسرعت ،شتاب وخشونت عصرماشين ،حركت وجنبش رابه تصويردرآورند.به اعتقاد آنهاحركت ونور، جوهراشياءرادرهم مي ريخت.بيانيه فوتوريسم رابوچيوني ،كارا،روسولووسوريني امضاءكرده بودند .
دادائيسم وسورئاليسم
«دادا»مكتبي بودضدهنر كه طي جنگ جهاني اول توسط گروهي هنرمندوبه رهبري تزارا،شاعرروماني درزوريخ شكل گرفت . اين حركت عصيانگرانه حاصل نوعي هيجان وشوك عصبي ناشي ازجنگ بودوآنچه رابشرپيش ترمعقول ومقبول مي دانست طرد كردندوبه تخريب آنهاهمت گماشتند.مشهورترين اثردادائيست ،تصويري ازموناليزابودكه دوشان فرانسوي براي آن سبيل گذاشته بود. اين جنبش ازمباني سورئاليسم است .اين سبك يا «وهمگري»ازاتحادبعضي جنبه هاي كوبيسم ،نظير كلاژبوجودآمد درواقع اين سبك رؤياوواقعيت رادرهم آميخت ودردومسيرفانتزي (بازيگونه)محض وديگري بازسازي آگاهانه جهان رؤيارشدكرد . چيريكو،ماگريت وسالوادوردالي ازجمله چهره هاي مشهوراين سبك هستند .
فوويسم نخستين تحول هنري قرن بيستم است ونتيجه اتحادواجتماع تعدادي نقاش باانگيزه مشابه بودحركت آنهاچندصباحي بيشتردوام نياورد. آثارآنهاباسطوح تندرنگي وشكل هاي اغراق آميزهمراه بود. ازفوويسم به عنوان آغازجنبش مدرن ياد مي كنند .ازجمله رهبران اين سبك ماتيس ، درن ، ماركه وولامنك بودند .
باهاوس به زبان آالماني به معناي خانه ساختماني نام مشهورترين مدرسه معماري طرح وپيشه عصرنوين بودكه برشيوه هاي آموزش تمام دنياتأثيرقابل ملاحظه اي گذاشت . اين مدرسه تمامي هنرهارابامحوريت معماري گردهم آورده بودند. اهميت اين مكتب به واسطه مواجهه آن بامسأله توليدماشيني ودنياي مدرن صنعتي بود .
هنرآبستره ياهنرتجريدي وياانتزاعي ،هنري است كه به مضمون اثرهنري اعتقادندارد، بلكه صرفاًبرارزش هاي زيبايي شناختي فرم ورنگ تأكيدمي كند.حيطه هنرآبستره بيشتردرآثارهنري صرفاًتزئيني بدون موضع مشخص مي باشد. ازهنرمندان اين سبك واسيلي كاندينسكي است. اين سبك مشتقات گوناگوني ازجمله آبستره اكسپرسيونيسم، اكشن پين تينگ وتاشيسم دارد .
ابن سبك تركيبي است ازهنرآبستره واكسپرسيونيسم كه دردهه 1940 درنيويورك تجلي يافت .دراين شيوه باابداع شكل هاولكه هاي تصادفي رنگ ،به ضميرنيمه خودآگاه اجازه داده مي شدكه خودرابيان كند .
كنستروكتيويسم ياساخت گرايي ، يكي ديگرازشاخه هاي هنري آبستره ، دراصل يك شيوه روسي بودكه مالويچ روس آن رابنيان نهاد . ازمباني اين هنرديدهندسي سزان ازطبيعت بود. اينان معتقدندكه هنربايدبازتاب تمدن نوين باشدوبراساس اين اعتقاداستفاده ازمصالح نوين ،نظيرورقه هاي فلزي ،پلاستيك وسيم دراين سبك متداول شد.دراين سبك عاطفه واحساس عنلاًنقش فرعي دارد. ولاديمير،تاتلين ، نائوم گابووپوسنرازجمله هنرمندان اين سبك مي باشند .
اين شيوه هنري دهه 1960 برمبناي اين تفكربوجود آمدكه نقاش ياپيكره ساز مي تواندتأثراتي چشمي بوجود آوردمه بيننده رابه توهم بصري دچاركنند. مثل نقوشي كه وازارلي يابريجت رايلي ساخته اند. به خودي خود، بي حركت وساكن اند، اماچشم بيننده راخيره مي سازدكه بيننده آنرامتحرك مي بيند.
پاپ آرت ياهنرعاميانه ، شيوهاي است كه دراواخرسالهاي 1950 درانگلستان ودرسالهاي 1960درامريكابوجودآمد . اساس اين هنراستفاده ازدست ساخته ها، عكس ها ، ورقه هاي تبليغاتي ، كميك استريپ وبسته بندي كالاهاوبطوركلي ، ايده هاي مصرف گرايي آميخته به طنزوسرگرمي است . بنيان گذاراين سبك درانگلستان پائولوزي وهاميلتون ودرآمريكاگاسپرجانز، رشن برگ وروي ليختن اشتاين مي باشند .
از کتاب :آشنایی با سبک های هنری جهان
اثر محسن کرامتی