مقالات و موضوعات علمی در این تالار مقالات و مطالب علمی قرار داده خواهد شد توجه شود که مقالات علمی و دانشگاهی با اخبار علمی تفاوت دارد و بخش مربوطه ی اخبار علمی به صورت جداگانه ایجاد شده است |
10-16-2009
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
زندگینامه دانشمندان(مشاهیر علمی)
زندگینامه دانشمندان(مشاهیر علمی)
نام فارسي : آلكساندر فلمينگ
سال ولادت و فوت : 1955-1881 میلادی
مليت : اسکاتلند
آلكساندر فلمينگ كاشف پنيسيلين در سال 1881 در «لاچفيلد» اسكاتلند زلده شد. وي از مدرسهي پزشكي بيمارستان «سنتمري» لندن فارغالتحصيل شد و پس از پايان تحصيلات به تحقيق و بررسي در زمينهي ايمنيشناسي و مصونيتها پرداخت. سپس به عنوان پزشك نظامي در جنگ جهاني لول زخمهاي عفوني را مورد مطالعه قرار داد و متوجه شد كه اغلب مواد ضد عفوني كننده خيلي بيش از آنكه ميكروبها را از پاي درآورند سلولهاي بدن را از بين ميبرند. به اين ترتيب فلميتگ به ضرورت وجود مادهاي كه بتواند بدون آسيب زدن به سلولهاي سالم باكتري را از بين ببرد، پي برد.
پس از جنگ فلمينگ به بيمارستان سنت مري بازگشت و به كار تحقيق خود مشغول شد. در سال 1922 مادهاي را كشف كرد كه آن را «ليسوزيم» ناميد. ليسوزيم، آنزيمي است كه در بدن انسان توليد ميشود و در تركيبات مخاط و اشك وجود دارد، به سلولهاي بدن آسيب نميرساند. اين ماده اگرچه برخي از ميكربها را از بين ميبرد ولي در برابر ميكربهاي خاصّي كه به انسان آسيب ميرساند بي اثر است. اين كشف با وجود جالب بودن از اهميت چنداني برخوردار نبود.
در سال 1928 فلمينگ كشف بزرگ خود را به انجام رساند. يكي از ظروف حاوي كشت باكتري «استافيلوكوك» در معرض هوا قرار گرفت كه در نتيجه برخي قسمتهاي آن از كپك پوشيده شده. فلمينگ متوجه شد در آن قسمتهايي كه در نتيجه برخي قسمتهايي كه كپك نفوذ كرده است باكتري به كلّي از بين رفتهاند. او به اين نتيجه رسيد مادهاي كه كپك توليد ميكند پادزهر باكتري استافيلوكوك است. وي توانست نشان دهد كه ماده مزبور از رشد بسياري از انواع باكتري مضر براي انسان جلوگيري مي:ند. اينماده كه فلمينگ آن را به خاطر عامل توليدكنندهي آن (پني سيليوم نوتانيوم) پني سيلين ناميد. براي انسان و حيوان زيانآور نبود. حاصل كار فلمينگ در سال 1929 منتشر شد. ولي توجه چنداني را جلب نكرد. فلمينگ دريافته بود كه پنيسيلين استفادههاي پزشكي بسيار مهمي ميتواند داشتهباشد. امّا به هرحال او نتوانست تكنيكي را براي تصفيه و پالايش پنيسيلين ارائه كند و اين داروي اعجاب انگيز تا ده سال بعد بدون استفاده باقي ماند.
سرانجام در اواخر دهه 1930 دو محقق انگليسي «هوارد والتر فلوري» و «ارنست بوريس چاين» به مقاله فلمينگ برخوردند. آنها تجربه فلمينگ را تكرار كرده و ماده حاصله را روي حيوانات آزمايشگاهي تجربه كردند در سال 1941 پنيسيلين روي نمونههايي از بيماران به كار بردهشد. اين آزمايشها نشان داد كه داري جديد به شكلي حيرتانگيز مؤثر و كارا ميباشد.
با ترغيب دولتهاي آمريكا و انگليس شركتهاي داروسازي وارد فعاليت در اين زمينه شده و سريعاً روشهايي را براي توليد مقادير زياد پنيسيلينابداع كردند. در آغاز پنيسيلين انحصاراً براي استفاده مصدومان جنگي نگهداري ميشد ولي تا سال 1944 براي معالجه غيرنظاميها در انگليس و آمريكا در دسترس همگان قرار گرفت. با پايان جمگ جهاني دوم در سال 1945 استفاده از پنيسيلين در سراسر جهان معلمول شد.
كشف پنيسيلين انگيزهاي براي جستجو و تحقيق براي يافتن ساير آنتيبيوتيكها شد و آن تحقيقات منجر به كشف بسياري از «داروهاي معجزهگر » ديگر گرديد. با وجود اين پنيسيلين همچنان به عنوان پر مصرفترين آنتيبيوتيك باقي ماند.
يكي از دلايل ادامه تفوّق پنيسيلين آن است كه اين دارو عليه طيف وسيعي از موجودات ذرهبيني آسيب رسان مؤثر است. از اين دارو در درمان سفليس،سوزاك، تب سرخ، ديفتري و همچنين برخي اشكال آرتريت، بُرُنشيت، مننژيت، مسموميت خون، ميشود. يكي ديگر از امتيازات پنيسيلين استعمال بيضرر مقادير زياد آن است. يك دُز 50000واحدي پنيسيلين براي درمان برخي عفونتها مؤثر است. امّا تزريق يكصد ميليون واحد پنيسيلين در روز بدون هيچ گونه مخاطره وعوارض جنبي تجويز ميشود. البته برخي افراد نسبت به پنيسيلين حساسيت داردند ولي اين دارو براي بيشتر مردم سلامتي و توانايي را به ارمغان ميآورد.
از آنجا كه پنيسيلين تاكنون جان ميليونها نفر را نجات داده و مطمئناً در آينده جان افراد بيشتري را نجات خواهد داد تنها معدود افرادي اهميت كشف پنيسيلين را زير سوال بردهاند. البته جايگاه واقعي و دقيق فلمينگ در اين فهرست بستگي به اين امر دارد كه براي «فلوري» و چاين» چه اعتباري قائل شويم. من بر اين باورم كه تمام اعتبار اين كار از آنِ فلمينگ است كه كشف اصلي حاصل تحقيقات اوست. بدون او احتمالاً بايد سالهاي زيادي ميگذشت تا پنيسيلين كشف شود. همين كه او نتايج كار خود را منتشر كرد ديگر از اين كه زود تكنيك و روش لازم براي توليد و پالايش پنيسيلين نيز ابداع ميشود.
فلمينگ از ازدواج سعادتمند خود صاحب يك فرزند شد. در سال 1945 جايزه نوبل در پزشكي به طور مشترك به او و فلوري و چاين داده شد. فلمينگ در سال 1955 درگذشت.
کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ
شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان
نوشته: میشل اچ.هارت
ترجمه: محمد حسین آهویی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
10-16-2009
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
هنري فورد
هنري فورد
نام فارسي : هنري فورد
سال ولادت و فوت : 1947 – 1863 میلادی
مليت : آمریکا
اين صنعتگر مشهور آمريكايي بيش از هر فرد ديگري براي ارائه روشهاي توليد انبوه صنعت نوين نقش داشته است. با به كارگيري چنين روشهايي استاندارد زندگي را ابتدا در ميان مردم كشور خود و درنهايت در تمام كشورهاي جهان به طور وسيع افزايش داد.
فورد كه در «دير بورن» ميشيگان متولد شده بود هيچگاه به دبيرستان نرفت. او پس از خاتمه تحصيلات دبستاني به عنوان شاگرد ماشين كار در ديترويت به كار پرداخت. سپس تعمير كار و سرانجام استادكار شد. هنگامي كه در سال 1885 كارل بنز و گوتليب دايملر، هر كدام مستقل از ديگري، اتومبيل خود را اختراع كرده و روانه بازار كردند فورد جواني بيست و دو ساله بود. «كالسگه بدون اسب» خيلي زود توجه فورد جوان را به خود جلب كرد. در سال 1896 اولين اتومبيلي را كه خود طراحي كرده بود، ساخت اما علي رغم استعدادي كه داشت اولين و دومين اقدام او در كسب و كار با شكست مواجه گرديد. اگر فورد در چهل سالگي مرده بود اكنون از او تنها به عنوان مردي شكست خورده ياد ميشد.
اما فورد به آساني دلسرد نشد. در سال 1903 بار ديگر تلاش كرد و در نتيجه اين سومين اقدام، تشكيل كمپاني فورد، بود كه به ثروت، شهرت و اهميتي پايدار دست يافت. موفقيت سريع كمپاني فورد عمدتاً مرهون اين برداشت اصلي و اساسي فورد بود كه او آن را در يكي از آگهيهاي اوليه كمپاني خود چنين بيان ميكند:
«ساخت و فروش اتومبيلي كه به ويژه براي استفاده روزمره شغلي، حرفهاي و خانوادگي طراحي شده است... ماشيني كه به خاطر فشردگي و جمع و جور بودن به طور يكسان از سوي مردان، زنان و كودكان مورد پسند و تحسين قرار گيرد. سادگي، ايمني، آسايش همه جانبه و بالاتر از همه بهاي فوقالعاده مناسب آن، آن را در دسترس هزاران نفري قرار ميدهد كه هيچگاه نميتوانستند در مورد پرداخت قيمتهاي افسانهاي كه براي اغلب ماشينها خواسته ميشود، حتي فكر كنند.»
فورد با مدلهاي اوليه خود، گرچه كاملاً مناسب بودند، نتوانست به آن اهداف بلند دست يابد. اما مدل مشهور T كه در سال 1908 روانه بازار شد به خوبي آن نظريات را تأمين كرد. بدون ترديد آم مدل نامآورترين اتومبيلي بود كه تا آن هنگام توليد شده بود و در نهايت بيش از پانزده ميليون دستگاه از آن فروخته شد.
مدتها قبل از آن فورد دريافته بود در صورتي كه هزينههاي توليد را كاهش دهد ميتواند محصولاتش را با قيمت پايينتري بفروشد. براي وصول به اين هدف مجموعهاي از روشهاي بسيار مؤثر توليد را در كارخانههاي خود پياده كرد. اين روشها عبارت بودند از:
1- قطعات كاملاً قابل تعويض
2- حد اعلاي تقسيم كار
3- خط سوار كردن قطعات
تمام اينها به منظور افزايش كارايي كارگران صنعتي طراحي شده بود. فورد معتقد بود نبايد وقت كارگر با مجبور كردن او براي رفتن به دنبال مواد و ابزار مورد نياز، و يا حتي برداشتن آنها از روي زمين، تلف شود. به جاي آن فورد ترتيبي اتخاذ كرد تا با استفاده از نوار نقاله، سر سره و نقالههاي متحرك بالاي سركار را نزد كارگر بياورد. مواد و ابزار در سطح وسيعي توزيع ميشد و كارگر ميتوانست وظيفه خود را بسيار سريعتر انجام دهد. او بر اين باور بود كه در تلاش دائم براي يافتن تكنيكهاي برتر و كاراتر بايد روشهاي توليد به دقت تحليل گردد. كارهاي پيچيده و مركب را بايد به كارهاي ساده تجزيه نمود.
به اين ترتيب انجام آن حتي از كارگر غيرماهر، كه ممكن است كمهوش، بيسواد و يا حتي معلول باشد، بدون نياز به گذراندن دورههاي طولاني كارآموزي برميآيد.
هيچ يك از اين نظريات در اصل متعلق به فورد نبود. «الي ويتني» بيش از يك قرن قبل از قطعات قابل تعويض استفاده كرده بود. «فردريك وينسلو تيلور» كارشناس معروف بهرهوري تمام اين نظريات را در نوشتههاي خود آورده بود و چند كارخانه كوچكتر مدتها بود كه از خط سوار كردن قطعات استفاده ميكردند. اما فورد اولين توليدكننده بزرگ بود كه اين نظريات را يكجا و با تمام وجود به كار گرفت.
نتايج كار واقعاً خيرهكننده بود: در سال 1908 ارزانترين مدل T به بهاي 825 دلار فروخته شد تا سال 1913 قيمت آن تا 500 دلار پايين آمد و در 1916 به 360 دلار تنزل كرد و بالاخره در سال 1926 قيمت خردهفروشي آن به 290 دلار رسيد. همچنان كه قيمت پايين ميآمد ميزان فروش بالا رفت. ايالات متحده به كشور مردم «سوار بر چرخ» بدل شد و فورد ثروتمندترين فرد بخش خصوصي جهان گرديد.
همچنان كه كارگران فورد بيشتر توليد ميكردند او نيز قادر شد دستمزد بالاتري به آنها بپردازد. در سال 1914 او حداقل دستمزد روزانه را در كارخانههايش تا پنج دلار بالا برد و با اين كار دنياي صنعت را شگفت زده كرد. اين مبلغ براي آن زمان بسيار زياد و تقريباً دو برابر متوسط دستمزدي بود كه پيش از اين در همين كارخانهها پرداخت ميشد.
از سطح بالاي دستمزدي كه فورد معمول كرد به ناچار در سراسر كشور تبعيت شد و در نتيجه كارگران كارخانهها از فقر و تنگدستي بيرون آمده و به طبقه متوسط راه يافتند.
اما ابداعات فورد اثر مبسوطتري نيز داشت. او در مورد روشهاي توليد انبوه خود پنهانكاري نميكرد. برعكس بسيار مشتاق بود كه آنها را به اطلاع همگان برساند. ساير توليدكنندگان با مشاهده موفقيت فورد روشهاي توليد او را تقليد كردند. نتيجه اين كار افزايش چشمگير توليد در سراسر كشور و در نهايت در تمام جهان بود.
فورد پس از آنكه موفقيتهاي مالي دست يافت به فعاليتهاي گوناگون سياسي روي آورد. اما نتايج آن فعاليتها باعث يأس و سرخوردگي او شد. براي تلاشهاي پر سر و صداي صلحخواهي او در خلال سالهاي اوليه جنگ جهاني اول گوش شنوايي وجود نداشت. در سالهاي 1920 به يك مبارزه تبليغاتي ضد سامي دست يازيد ولي اين كار تنها اعتبار او را مخدوش كرد و مجبور شد آشكارا از اين موضوع خود عقب بنشيند. در سالهاي 1930 به شدت با ايجاد اتحاديههاي كارگري در كمپاني خود مبارزه كرد. اما اين كار تنها مخالفت كارگرانش را برانگيخت و سوددهي كارخانه متوقف شد. او سرانجام از اين مبارزه دست برداشت.
به هر حال اين فعاليتهاي آخرين گرچه به شهرت و اعتبار فورد لطمه زد، اثري نسبتاً اندك در جهان داشت اما نتوانست بر اهميت نقش او در تغيير بنيادين توليد صنعتي، افزايش توليد و درآمد كارگران اثر داشته باشد.
کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ
شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان
نوشته: میشل اچ.هارت
ترجمه: محمد حسین آهویی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
10-16-2009
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ارويل رايت و ويلبر رايت
ارويل رايت و ويلبر رايت
نام فارسي : ارويل رايت و ويلبر رايت
سال ولادت و فوت : 1948 – 1871 میلادی
از آنجا كه موفقيتهاي اين دو برادر كاملاً با يكديگر ممزوج و درهم پيچيده شده است بنابراين آنها را به هم ملحق كرده و سرگذشت آنان تحت يك عنوان واحد بيان خواهد شد. ويلبر رايت در سال 1876 در «ميل ويل» اينديانا به دنيا آمد و ارويل رايت به سال 1871 در «ديتون» اوهايو زاده شد. هر دو برادر تحصيلات دبيرستاني داشتند ولي هيچكدام موفق به دريافت ديپلم نشدند.
اين دو جوان در زمينه مكانيك نابغه بودند و به موضوع پرواز انسان علاقه زيادي داشتند. در سال 1892 مغازهاي را دائر كردند كه در آن به فروش، تعمير و ساخت دوچرخه مشغول شدند. اين كار پول مورد نياز را براي كار مورد علاقه آنان، تحقيقات هوانوردي، تأمين ميكرد. آنان با ولع تمام، نوشتههاي كساني مثل اوتوليتلينتهال، اوكتاو چانوت و ساموئل لانگلي را كه در زمينه هوانوردي كار كرده بودند، مطالعه كردند و در سال 1899 كار خود را آغاز نمودند. با بيش از چهار سال كار در دسامبر 1903 تلاشهاي آنان با موفقيت به نتيجه رسيد.
براي برخي ممكن است موفقيت برادران رايت تعجبانگيز باشد مخصوصاً هنگامي كه دريابند افراد فراواني كه در اين راه تلاش كردند با شكست مواجه شده بودند. براي موفقيت آنان چند دليل ميتوان ارائه داد. اولاً دو فكر و دو انديشه بهتر از انديشه واحد كارايي دارد. برادران رايت هميشه با يكديگر كار ميكردند و همكاري و همگامي كاملي با هم داشتند. ثانياً آنها عاقلانه بر آن شدند كه قبل از اينكه براي ساخت هواپيماي موتوردار تلاش كنند به يادگيري چگونگي پرواز بپردازند. اين نكته در ظاهر بيمعني به نظر ميرسد: چگونه ميتوان بدون داشتن هواپيما پرواز كردن را ياد گرفت؟ در پاسخ بايد گفت كه برادران رايت با استفاده از گلايدر چگونگي پرواز را فراگرفتند. آنها كار با بادبادكها و گلايدرها را در سال 1899 آغاز كردند. سال بعد اولين گلايدر كامل خود را كه ميتوانست يك نفر را حمل كند، براي آزمايش به كيتي هاوك در كاروليناي شمالي آورندو نتيجه آزمايش آن چنان رضايتبخش نبود. آنان دومين گلايدر كامل را در سال 1901 و سومين گلايدر را در سال 1902 ساختند و آزمايش كردند. در گلايدر سوم برخي از مهمترين اختراعات آنان به كار برده شده بود (بعضي از اختراعات اصلي آنها بيش از آنكه مربوط بع اولين هواپيماي موتوردار باشد در ارتباط با گلايدر بود.) آنها با گلايدر سوم بيش از يكهزار پرواز موفقيتآميز انجام دادند. برادران رايت قبل از اينكه ساخت اولين هواپيماي موتوردار را آغاز كنند بهترين و با تجربهترين خلبانهاي گلايدر در جهان بودند.
تجربه پرواز با گلايدر سومين عامل موفقيت آنها را فراهم آورد. نگراني اصلي بسياري از كساني كه قبلاً براي ساخت هواپيما تلاش كرده بودند آنان بود كه چگونه وسيله اختراعي خود را از زمين بلند كند. اما برادران رايت دريافتند كه بزرگترين مشكل چگونگي كنترل هواپيما در آسمان خواهد بود. از اين جهت آنان بيشترين وقت و تلاش خود را صرف يافتن راههايي براي ثبات وضعيت و كنترل هواپيما در خلال پرواز كردند. آنان موفق به اختراع وسايلي براي كنترل محور سه گانه هواپيماي خود شدند و به اين ترتيب توانستند به قدرت مانور كاملي دست يابند.
برادران رايت در طراحي بال هواپيما نيز كار مهمي انجام دادند آنها دريافتند كه نميتوانند به اطلاعاتي كه در اين زمينه قبلاً چاپ و منتشر شده بود، اعتماد كنند. بنابراين آنان براي خود يك تونل هوا ساختند و در آن بيش از دويست شكل مختلف بال را آزمايش كردند. بر مبناي اين آزمايشات آنها موفق شدند جدولي تهيه نمايند كه در آن چگونگي فشار هوا بر بال با توجه به شكل با توصيف شده بود. از اين اطلاعات سپس براي طراحي بالهاي هواپيماي خود استفاده كردند.
عليرغم تمام اين دستاوردها اگر برادران رايت در مقطع مناسبي از زمان قرار نداشتند، نميتوانستند موفق شوند. تمام تلاشها براي پرواز در نيمه قرن نوزدهم محكوم به شكست غيرقابل اجتناب بود. ماشينهاي بخار نسبت به نيرويي كه توليد ميكردند بسيار سنگين بودند. همگاميكه برادران رايت در صفحه ظاهر شدند ماشينهاي درون سوز كارآمد اختراع شده بود. با اين حال چون وزن ماشينهاي درونسوز متعارف نسبت به نيروي توليد آن بسيار زياد بود استفاده از آن در وسايل پروازي امكان نداشت. از آنجا كه به نظر نميرسيد هيچيك از توليدكنندگان بتوانند ماشين سبكتري توليد كنند بنابراين برادران رايت با كمك يك مكانيك، خود چنين ماشيني را طراحي كردند. اين نيز نشانه ديگري از نبوغ آنها بود. با اين كه وقت كمي براي طراحي اين ماشين گذاشتند ولي موفق شدند ماشيني بسازند كه نسبت به تمام ماشينهايي كه اغلب توليدكنندگان قادر به ساخت آن بودند، تفوّق و برتري داشته باشد. علاوه بر اين برادران رايت مجبور بودند ملخهاي هواپيما را نيز طراحي كرده و بسازند. ملخي را كه از آن در سال 1903 استفاده شد حدود 66 درصد كارايي داشت.
اولين پرواز روز هفدهم دسامبر 1903 در«كيل دويل هيل» نزديك كيتي هاوك كاروليناي شمالي انجام شد. برادران رايت در آن روز دو پرواز انجام دادند. اولين پرواز كه توسط ارويل رايت انجام شد تنها دوازده ثانيه به طول انجاميد و مسافت طي شده حدود 120 فوت بود. مدت زمان پرواز ويلر رايت 59 ثانيه و مسافتي كه او طول 852 فئت بئد. ساخت آن هواپيما كه برادران رايت آن را « فلاير 1» ناميدند كمتر از يكهزار دلار براي آنان هزينه داشت. وزن آن حدود 750 پند و طول آن 40 فوت بود. ان هواپيما هم اكنون در موزهي ملّي هوا و فضا در واشنگتن ميشود.
تنها پنج نفر شاهد اولين پروازها بودند و معدودي از روزنامهها روز بعد، آن هم نه خيلي دقيق به آن اشارهاي كردند. روزنامهي محلي آنها «ديتون اوهايو» چنين رويدادي را به كلّي ناديده گرفت. در واقع پنج سال ديگر زمان لازم بود تا عموم مردم در سراسر جهان دريابند كه پرواز انسان واقعاً عملي شده است.
پس از انجام پروازهاي مزبور در كيتي هاوك برادران رايت به زادگاه خويش، ديتون، بازگشتند و دومين هواپيماي خود(فلاير2) را ساختند. در سال 1904 بدون آنكه توجه زيادي را جلب كنند با آن هواپيما 105 پرواز انجام دادند. (فلاير3) كه مدل اصلاح شده و قابل استفادهتري بود در 1905 ساخته شد. حتي زماني كه آنها پروازهاي زيادي در اطراف ديتون انجام داددند باز هم بسياري از مردم باور نميكردند كه هواپيما اختراع شده است. در سال 1906 روزنامه «هرالد تريبون» در چاپ پاريس خود مقالهاي درباره برادران رايت داشت كه عنوان آن «پروازكنندگان يا دروغگويان» بود.
به هر حال در سال 1908 برادران رايت به تمام ترديدها خاتمه دادند. ويلبر يكي از هواپيماهاي خود را به پاريس برد و در انظار عموم چند پرواز با آن انجام داد و شركتي را براي بازاريابي اختراع خود تأسيس كرد. در ايالات متحده ارويل نيز به انجام كارهاي مشابهي پرداخت.
متأسفانه در 17 سپتامبر 1908 هواپيمايي كه ارويل با آن در حال پرواز بود دچار سانحه شد و سقوط كرد. يكي از سرنشينان آن هواپيما كشته شد، پا و دو دنده ارويل شكست كه پس از مدتي بهبود يافت. اين تنها حادثهي جدّي بود كه برادران رايت در تمام پروازهاي خود داشتند. به هر حال پروازهاي موفقيتآميز او دولت ايالات متحده را ترغيب كرد تا براي ساخت و تحويل هواپيما به وزارت جنگ آن كشور قراردادي با برادران رايت انضا نمايد. در سال 1909 در بودجه فدرال مبلغ سيهزار دلار براي هونوردي نظامي اختصاص داده شد.
براي مدتي دعواي حقوقي قابل توجهي در مورد ثبت اختراع بين برادران رايت و رقبايي كه مدعي آن شده بودند جريان داشت. اين دعاوي سرانجام در سال 1914 با صدور راي به نفع برادران رايت خاتمه يافت. در خلال اين مدت ويلبر به تب تيفوئيد مبتلا شد و در سال 1912 در گذشت. وي هنكام مرگ 45 سال داشت. اوريل رايت كه در سال 1915 تمام منافع مالي خود را در شركت هواپيماسازي فروخت تا سال 1948 زنده بود. هيچ يك از اين دو برادر ازدواج نكردند.
عليرغم تحقيقات فراوان پيشين در اين زمينه و وجود بسياري از تلاشةاي و ادّعاها، مسلم است كه برادران رايت شايسته و سزاوار بيشترين افتخار و اعتبار براي اختراع هواپيما هستند. عمدهترين عامل براي تعيين جايگاه آنان در اين فهرست ارزيابي شخص از اهميّت خود هواپيما ميباشد. از نظر من اهمّت هواپيما از اهميّّت ماشين چاپ و يا ماشين بخار كه تمامي شكل زندگي بشر را دستخوش تغييري بنيادين كردند، به مراتب كمتر است. البته بدون ترديد هواپيما اختراعي بسيار برجسته و درخشان است كه هم در صلح و هم در جنگ كابرد دارد. در طي چند دهه هواپيما سياره بزرگ ما را جمع وجور كرده وآن را به دنياي كوچكي تبديل نمود. به علاوه انجام موفقيتآميز پرواز انسان مقدمهاي براي توسعه و گسترش سفرهاي فضايي بود.
براي قرنهاي بيشمار پرواز رؤياي انسان بود. مردمان كارآزموده همواره بر اين باور بودند كه قاليچه پرنده داستانهاي هزارو يك شب تنها يك رؤيا است و نميتواند در دنياي واقعي وجود داشته باشد. تنوع برادران رايت به اين رؤياي ديرينه بشر تحقق بخشيد و افسانه پريان را به واقعيت تبديل كرد.
کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ
شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان
نوشته: میشل اچ.هارت
ترجمه: محمد حسین آهویی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
ویرایش توسط رزیتا : 10-16-2009 در ساعت 02:30 AM
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
10-16-2009
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
گوگلي المو ماركوني
گوگلي المو ماركوني
نام فارسي : گوگلي المو ماركوني
سال ولادت و فوت : 1937 – 1847 میلادی
مليت : ایتالیا
گوگلي المو ماركوني مخترع راديو در سال 1874 در شهر بولوني ايتاليا به دنيا آمد. او از خانوادهاي مرفه بود و معلمان و مربيان خصوصي تعليم و تربيت او را به عهده داشتند.
ماركوني در سال 1894 و به سن بيست سالگي مطالبي درباره آزمايشهاي انجام شده توسط هنريش هرتز خواند. آن آزمايشات به وضوح وجود امواج نامرئي الكترومغناطيسي را كه با سرعتي معادل سرعت نور در فضا حركت ميكردند، نشان داده بود.
بلافاصله اين فكر براي ماركوني پديد آمد كه ميتوان بدون استفاده از سيم از اين امواج براي فرستادن علائمي به فواصل دوردست بهره گرفت. اين امر امكاناتي را براي ارتباطات فراهم ميكرد كه در استفاده از تلگراف با سيم ميسر نبود. از جمله اينكه با اين روش ارسال پيامها براي كشتيهاي در حال حركت در درياها ممكن ميشد.
تا سال 1895 تنها با يك سال تلاش ماركوني موفق شد وسيله لازم براي اين كار را بسازد. در سال 1896 ماركوني وسيله مزبور را در انگلستان به نمايش گذاشت و توانست اولين امتياز انحصاري اختراع خود را دريافت نمايد. ماركوني سريعاً يك شركت تأسيس كرد و در سال 1898 اولين راديوگرام (ماركوني گرام) ارسال شد. سال بعد او توانست پيامهاي بيسيم را به آن سوي كانال مانش بفرستد. با اينكه در سال 1900 مهمترين امتياز خود را دريافت نمود ولي همچنان به كار خود ادامه داد و براي بهبود و تكميل اختراع خود تلاش كرد. در 1901 او موفق شد يك پيام راديو به آن سوي اقيانوس اطلس، از انگلستان به نيوفونلند، بفرستد.
اهميت اين اختراع جديد در يك حادثه غمانگيز به خوبي آشكار گرديد. در سال 1909 كشتي «اس.اس.ريپوبليك» در تصادفي صدمه ديد و غرق شد. از طريق پيامهاي راديويي كمك خواسته شد و تمام سرنشينان كشتي بجز 6 نفر نجات يافتند. در همين سال ماركوني به خاطر اختراعش برنده جايزه نوبل شد. در سال بعد ماركوني موفق شد پيامهاي راديويي را از ايرلبند به آرژانتين، يعني نسافتي بالغ بر شش هزار مايل بفرستد.
تمام اين پيامها با روش خط و نقطه (مورس) فرستاده شده بود. اينك مشخص گرديد كه صدا را نيز ميتوان به وسيله راديو منتقل كرد. ولي اين كار تا سال 1915 عملي نشد.
انتشارات راديويي در مقياس تجاري تنها در اوايل دهه 1920 آغاز گرديد ولي پس از آن خيلي زود توسعه يافت و همگاني شد.
اختراعي كه حقوق انحصاري آن فوقالعاده با ارزش بود بدون ترديد برخي درگيريهاي حقوقي و قضايي را برميانگيخت. اما تمام اين مرافعات و دادخواهيها با رأي صريح دادگاهها در سال 1914 مبني بر حق اولويت ماركوني به خاموشي گراييد.
در سالهاي بعد ماركوني تحقيقات مهمي در باب موج كوتاه و مخابرات مايكروويو انجام داد. او در سال 1937 در شهر رم درگذشت.
از آنجا كه ماركوني تنها به عنوان يك مخترع معروف ميباشد بديهي است كه تأثير او نيز مناسب با اهميت راديو و تبعات مستقيم آن خواهد بود. (ماركوني تلويزيون را اختراع نكرد اما اختراع راديو گامي مهم براي اختراع تلويزيون بود و بنابراين منصفانه خواهد بود اگر قسمتي از اعتبار اختراع تلويزيون به ماركوني داده شود). روشن است كه ارتباطات بيسيم در دنياي نوين از اهميت ويژهاي برخوردار است. در انتقال اخبار براي سرگرمي و تفريح، مقاصد نظامي، تحقيقات علمي و انجام وظايف و بسياري موارد مقاصد ديگر از بيسيم استفاده ميشود. اگر چه براي برخي موارد ميتوان از تلگراف، كه نيم قرن قبل اختراع شده بود، استفاده مشابهي كرد اما در بسياري از موارد راديو بيرقيب است و چيزي را نميتوان جانشين آن كرد. با استفاده از آن ميتوان با اتومبيلهاي در حال حركت، كشتيها در درياها و هواپيماهاي در حال پرواز و حتي سفينههاي فضايي ارتباط برقرار كرد. اختراع راديو بسيار مهمتر از اختراع تلفن ميباشد. پيامي كه با تلفن فرستاده ميشود با راديو نيز ميتوان ارسال كرد در حالي كه با راديو ميتوان با نقاطي ارتباط برقرار كرد كه امكان تماس تلفني وجود ندارد.
با توجه به اين نكته و از آنجا كه ارتباط بيسيم بسيار مهمتر از ارتباط تلفني است ماركوني در ردهاي بالاتر از گراهامبل قرار ميگيرد. اگر اديسون كمي بالاتر از ماركوني قرار داده شد به اين دليل است كه او صاحب اختراعات متعدد و زيادي بود هر چند هيچكدام از آنها به تنهايي اهميت و ارزش راديو را نداشتند. از آنجا كه راديو و تلويزيون تنها قسمت كوچكي از موارد استفاده عملي از كارهاي نظري ماكسول وفاراده ميباشد بنابراين منصفانه است كه ماركوني پايينتر از آن دو تن قرار داده شود. اما با توجه به اينكه معدودي از بهترين چهرههاي سياسي تأثيري مشابه به تأثير ناركوني بر جهان داشتهاند بنابراين ماركوني را بايد سزاوار و شايسته رده بالايي در اين فهرست دانست.
کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ
شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان
نوشته: میشل اچ.هارت
ترجمه: محمد حسین آهویی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
10-16-2009
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آلكساندر گراهامبل
آلكساندر گراهامبل
نام فارسي : آلكساندر گراهامبل
سال ولادت و فوت : 1922 – 1847 میلادی
مليت : اسکاتلند
الكساندر گراهامبل مخترع تلفن به سال 1847 در شهر «ادينبورو» اسكاتلند متولد شد. وي گرچه چند سالي بيش به مدارس رسمي نرفت ولي با همت خودش و تلاش خانوادهاش از تحصيلات ممتازي برخوردار گرديد. از آنجا كه پدر گراهام متخصص فيزيولوژي صدا، اصلاح گفتار و آموزش به ناشنوايان بود علاقه و توجه او به مبحث بازيافت اصوات و صداها كاملاً طبيعي به نظر ميرسيد.
گراهامبل در سال 1871 به شهر بوستون در ايالت ماساچوست آمريكا نقل مكان كرد. در آنجا در سال 1875 به برخي كشفيات مختلف دست يافت كه سرانجام به اختراع تلفن منتهي گرديد.
بل اظهار نامه مربوط به درخواست ثبت حق انحصاري اختراع خود را در فوريه سال 1876 تسليم كرد و امتياز مربوط به آن چند هفته بعد به وي داده شد. (جالب اينكه شخص ديگري به نام اليشاگري در همان روز و تنها يكي دو ساعت ديرتر اظهارنامه ثبت اختراع وسيله كاملاً مشابهي را تسليم مقامات مربوطه نمود.)
كمي پس از دريافت امتياز مزبور گراهام بل دستگاه تلفن اختراعي خود را در سالن نمايشگاه سنتنيال فيلادلفيا به معرض نمايش گذاشت. اختراع بل با استقبال گرمي مواجه شد و جايزهاي نيز به او اعطا گرديد. حق بهرهبرداري انحصاري از اين اختراع در قبال مبلغ يكصدهزار دلار به كپاني «وسترن يونيون تلگراف» پيشنهاد شد ولي كمپاني مزبور از خريد آن امتناع كرد. بنابراين بل و دستيارانش در ژوئيه 1877 خود به تأسيس شركتي همت گماشتند كه آن شركت در حقيقت سلف همين كمپاني «آمريكن تلفن و تلگراف» امروزين بود. تلفن از همان آغاز توفيق تجاري بسيار بزرگي روبهرو گرديد. اكنون نيز «آمريكن ت. ت.» بزرگترين تشكيلات بازرگاني خصوصي جهان است.
ظاهراً بل و همسرش كه در مارس 1879 حدود پانزده درصد سهام شركت تلفن را داشتند تصور نميكردند كه كمپاني آنها به زودي تبديل به شركتي با سوددهي افسانهاي خواهد شد. آنها طي چند ماه اكثر سهام خود را با بهاي متوسط هر سهم 250 دلار فروختند. تا ماه نوامبر ارزش سهام شركت به يكهزار دلار رسيد. در سال 1881 آنها باز هم دست به كاري غير عاقلانه زدند و يك سوم بقيه سهام باقي مانده خود را فروختند. با وجود اين در سال 1883 ثروت بل و همسرش بالغ بر يك ميليون دلار ميشد.
با وجود اينكه بل در نتيجه اختراع تلفن فردي ثروتمند شده بود ولي همچنان به فعاليتهاي تحقيقاتي خود ادامه داد و چند وسيله سودمند ديگر، البته كم اهميتتر از تلفن نيز اختراع كرد. او به كارهاي مختلف علاقه داشت ولي توجه علاقه اصلي او كمك به ناشنوايان بود. همسرش بانويي ناشنوا بود كه بل قبلاً به او درس ميداد. بل دو پسر و دو دختر داشت اما پسرانش در همان اوان نوزادي از دنيا رفتند. بل كه در سال 1882 به تابعيت دولت ايالات متحده درآمده بود در سال 1922 درگذشت.
هر گونه ارزيابي درباره تأثير و نفوذ بل در ميزان و اندازه اهميتي كه تلفن در نظر يك فرد دارد نهفته است. از نظر من تلفن اختراع بسيار مهمي است و تنها ميتوان معدودي از اختراعات را خاطر نشان كرد با اين چنين گستردگي مورد استفاده قرار گرفته و اثري چنين بزرگ بر زندگي روزمره داشتهاند.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
ویرایش توسط رزیتا : 10-16-2009 در ساعت 03:01 AM
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
10-16-2009
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
توماس اديسون
توماس اديسون
نام فارسي : توماس اديسون
سال ولادت و فوت : 1931 – 1847 میلادی
مليت : آمریکا
توماس اديسون مخترع با استعداد در سال 1847 در شهر ميلان ايالت اوهايو آمريكا به دنيا آمد. او فقط حدود سه ماه آموزش و تحصيل رسمي آن زمان را داشت چون مدير مدرسهاش دريافته بود كه وي پسرش عقب افتاده است.
اديسون هنگامي كه فقط 21 سال داشت اولين اختراع خود را كه يك دستگاه الكتريكي شمارش آرا بود عرضه كرد. آن دستگاه فروش نرفت و اديسون از آن پس تلاش خود را روي اختراع ابزار وسايلي متمركز كرد كه بتواند بازار خوبي داشته باشند. مدتي پس از اختراع دستگاه شمارش آرا، اديسون سيستم پيشرفته نمايشگر اطلاعات بورس را اختراع كرد و توانست آن را به مبلغ چهل هزار دلار، كه در آن روزگار پول هنگفتي بود، بفروشد. با عرضه اختراعات متعدد ديگري اديسون مشهور و ثروتمند شد. اختراع گرامافون كه در سال 1877 به ثبت رسيد احتمالاً يكي از ابتكاريترين اختراعات او به شمار ميرفت. ولي آنچه كه بيشتر براي دنيا اهميت داشت كاري بود كه او در سال 1879 در جهت تكميل و توسعه لامپ روشنايي حرارتي انجام داد.
اديسون اولين فردي نبود كه سيستم روشنايي الكتريكي را اختراع كرد. چند سال قبل از آن از نوعي لامپ الكتريكي قوسي شكل براي تأمين روشنايي خيابانهاي پاريس استفاده شده بود. اما لامپ الكتريكي اديسون همراه با سيستمي كه او براي توزيع نيروي الكتريكي ابداع كرد بهرهگيري از نيروي الكتريسيته را براي تأمين روشنايي منازل عملي ساخت. در سال 1882 كمپاني او در نيويورك توليد لامپ برق را آغاز كرد و از آن پس استفاده از برق در منازل سريعاً در سراسر جهان گسترش يافت.
اديسون با ايجاد اولين كارخانه و شبكه توزيع برق براي منازل و اماكن خصوصي شالوده توسعه بزرگ صنعت را بنا نهاد. امروز استفاده از اين منبع انرژي تنها محدود به تأمين روشنايي نيست بلكه گستره بزرگيي از لوازم خانگي، از تلويزيون تا ماشين لباسشويي، با نيروي الكتريسيته كار ميكند. علاوه بر اين امكان دريافت نيروي الكتريسيته از شبكه توليد و توزيع كه اديسون ايجاد كرد استفاده از نيروي برق را در صنايع امكان پذير كرده است.
اديسون همچنين سهم بزرگي در توسعه و تكميل دوربينهاي فيلمبرداري و پروژكتور نمايش فيلم دارد. او در اصلاح سيستم تلفن كار بزرگي انجام داد، دهني ذعالي ابداعي او بر قدرت شنوايي طرف مقابل در تلفن افزود. همچنين در تلگراف و دستگاههاي ماشين تحرير اصلاحاتي به وجود آورد. از ميان ساير اختراعات او ميتوان از دستگاه «ديكتافون» و دستگاه ذخيره باطري نام برد. گفته ميشود اديسون بيش از يكهزار مورد مختلف اختراع را به ثبت رسانده است كه از نظر تعداد واقعاً عجيب و غيرقابل تصور است.
يكي از دلايل اين توانايي فوقالعاده در اختراع و ابداع، آن است كه او در آغاز كار يك آزمايشگاه تحقيقاتي در «منلوپارك» نيوجرسي تأسيس كرد و گروهي از افراد لايق و كارآزموده را به همكاري خود فراخواند. اين در واقع نمونه اوليه آزمايشگاههاي تحقيقاتي بزرگ بود كه از آن پس اغلب صنايع مهم در كنار كارگاههاي خود ايجاد كردند. ايجاد يك چنين آزمايشگاه تحقيقاتي مدرن و مجهزي را كه در آن بسياري از افراد به كار گروهي و دسته جمعي مشغول هستند بايد يكي از مهمترين اختراعات اديسون به حساب آورد كه البته او نميتوانست آن را به نام خود به ثبت برساند.
اديسون تنها يك مخترع صرف نبود بلكه در زمينه توليد و سازماندهي چندين كمپاني صنعتي كارهاي مهمي انجام داد. يكي از مهمترين تشكيلاتي كه او به وجود آورد همان است كه امروز به نام شركت «جنرال الكتريك» در سراسر دنيا معروف و مشهور شده است.
اديسون گرچه اصولاً يك دانشمند به معناي اخص كلمه نبود ولي به يك كشف بسيار مهم نيز دست يافت. در سال 1882 كشف كرد كه در فضاي تقريباً خلأ، الكتريسيته جاري ميتواند بين دو سيمي كه با يكديگر تماس ندارند، جريان يابد. اين پديده كه از آن به عنوان «اثر اديسون» ياد ميشوند نه تنها از نظر تئوري قابل توجه است بلكه در عمل نيز موارد استفاده فراواني دارد. با بهرهگيري از اين پديده تكميل و اصلاح لولههاي الكتروني عملي شد وايجاد صنعت الكترونيك ممكن گرديد.
اديسون در قسمت اعظم عمر خود از عدم شنوايي شديدي رنج ميبرد ولي اين معلوليت و ناراحتي با توان بالاي او در انجام كارهاي سخت و زياد جبران ميشد.
اديسون دوبار ازدواج كرد (همسر اول او در جواني از دنيا رفت) و از هر ازدواج خود سه فرزند داشت. او در سال 1931 در «وست ارنج» نيوجرسي درگذشت.
درباره استعداد و توان اديسون هيچ بحث و جدلي وجود ندارد. همگان بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه او بزرگترين نابغه اختراع در تمام دورانها است. نگاهي به سلسه اختراعات مفيد و سودمند او احترام و تحسين همه را برميانگيزد. گرچه به احتمال زياد اغلب اين اختراعات سي سال بعد توسط ديگران انجام ميشد. به هر حال اگر اختراعات اديسون به صورت تكتك در نظر گرفته شود هيچكدام آنها از اهميت قطعي و تعيينكنندهاي برخوردار نيست. به عنوان مثال لامپ روشنايي حرارتي اديسون، با تمام استفاده وسيعي كه دارد، چيزي نيست كه فرضاً در زندگي نوين جانشيني نداشته باشد در واقع لامپ روشنايي فلورسنت كه بر مبناي اصول علمي كاملاً متفاوتي كار ميكند به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفته است و اگر لامپ روشنايي حرارتي اصلاً وجود نداشت زندگي روزمره ما تغيير چنداني نميكرد. در واقع قبل از استفاده از روشنايي الكتريكي، شمع چراغهاي روغني و چراغ گاز به طور كلي منابع كافي و رضايتبخش تأمين روشنايي بودند. گرامافون بدون ترديد يك اختراع استادانه است ولي هيچكس نميتواند ادعا كند كه اين وسيله به اندازه راديو، تلويزيون و تلفن در تغيير شكل زندگي روزمره ما مؤثر بوده است. به علاوه در سالهاي اخير روشهاي كاملاً متفاوتي مانند نوارهاي ضبط مغناطيسي براي ضبط صدا ابداع شده است. امروز اگر گرامافون و ضبط صوت نبود شايد در زندگي فعلي تفاوت بسيار اندكي احساس ميشد.
بسياري از اختراعاتي كه اديسون به نام خود ثبت كرده است در واقع تكميل و اصلاح ابزارها و وسايلي بوده كه ديگران قبلاً اختراع كرده و مورد استفاده نيز قرار داشت. چنين اصلاحاتي با وجود سودمندي فراواني كه دارند نميتواند در طول تاريخ از اهميت ويژهاي برخوردار باشند.
اما با وجود اينكه هيچ يك از اختراعات اديسون به تنهايي اهميت چنداني ندارد نبايد اين نكته را فراموش كرد كه او فقط يك وسيله را اختراع نكرد بلكه بيش از يكهزار اختراع مختلف دارد. به همين دليل است كه من اديسون را بالاتر از مخترعان مشهوري مانند ماركوني و گراهامبل قرار دادهام.
کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ
شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان
نوشته: میشل اچ.هارت
ترجمه: محمد حسین آهویی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
10-16-2009
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ويليام كنراد رونتگن
ويليام كنراد رونتگن
نام فارسي : ويليام كنراد رونتگن
سال ولادت و فوت : 1923 – 1845 میلادی
مليت : آلمانی
يليام كنراد رونتگن كاشف اشعه ايكس به سال 1845 در شهر
«لنپ» آلمان به دنيا آمد. وي در سال 1869 درجه دكتراي خود را از دانشگاه زوريخ دريافت كرد. نوزده سال بعد را در دانشگاههاي مختلفي مشغول كار بود و به تدريج به عنوان دانشمندي برجسته معروفيت كسب كرد. در سال 1888 استاد فيزيك و رئيس انستيتو فيزيك دانشگاه «ورزبورگ» شد. در همين انستيتو بود كه در سال 1895 به كشفي دست يافت كه سبب اشتهار او گرديد.
رونتگن روز هشتم نوامبر 1895 مشغول انجام آزمايشهايي با اشعههاي كاتوديك بود. اشعه كاتوديك جرياني از الكترنهاي سريعالحركت ميباشد. اين جريان در نتيجه اتصال يك ولتاژ قوي بين الكترودهايي كه در دوانتهاي يك لوله شيشهاي مسدود و فاقد هوا تعبيه شده است، ايجاد ميگردد. اشعههاي كاتوديك قابليت انتشار و رسوخ ندارند و چند سانتيمتر از هوا به سهولت آن را متوقف ميكند. در آن آزمايش رونتگن لوله شيشهاي حاوي اشعه كاتوديك خود را با كاغذ سياه ضخيمي كاملاً پوشاند به شكلي كه وقتي جريان الكتريكي برقرار ميگرديد هيچگونه نوري از داخل لوله مشاهده نميشد.
هنگامي كه رونتگن جريان برق را به لوله اشعه كاتوديك وصل كرد با كمال شگفتي مشاهده كرد صفحه فلورسنتي كه روي نيمكت مجاور قرار داشت مانند آنكه نوري بر آن تابانده شده باشد شروع به درخشيدن كرد. او جريان را قطع كرد و درخشش صفحه (كه با لايهاي از باريوم پلاتينو سيانيد، مادهاي فلورسنت، پوشانده شده بود) متوقف شد. از آنجا كه لولهي حاوي اشعه كاتوديك كاملاً پوشيده شده بود و منفذي نداشت رونتگن به اين نتيجه رسيد كه با برقراري جريان الكتريكي بايد نوعي تشعشع نامرئي از لوله خارج شود.
او اين تشعشع نامرئي را به خاطر ماهيت ناشناخته آن، «اشعه ايكس» ناميد. ايكس يك نشانه معمول در رياضي براي ناشناختهها است.
رونتگن كه از اين كشف تصادفي به هيجان آمده بود ساير كارهاي تحقيقاتي خود را كنار گذاشت و تمام توجه خود را معطوف به بررسي خواص اشعه ايكس كرد. او پس از چند هفته كار فشرده موفق به كشف نكات زير شد:
1- اشعه ايكس ميتواند موجب شود تا عناصر گوناگون شيميايي ديگري (علاوه بر باريوم پلاتينو سيانيد) نيز خاصيت باز پس دادن نور را پيدا كنند.
2- اشعه ايكس ميتواند از بسياري مواد كه حاجب نور معمولي هستند عبور كند. رونتگن مخصوصاً متوجه شد كه اشعه ايكس ميتواند از گوشت عبور كند ولي در برابر استخوان متوقف ميشود، او با قرار دادن دست خود بين لوله اشعه كاتوديك و صفحه فلورسنت توانست تصوير استخوانهاي دستش را روي صفحه مشاهده كند.
3- اشعه ايكس در خط مستقيم حركت ميكند و برخلاف ذراتي كه بار الكتريكي دارند تحت تأثير ميدانهاي مغناطيسي منحرف نميشود.
رونتگن در دسامبر 1895 اولين مقاله خود را درباره اشعه ايكس نوشت. گزارش او بلافاصله هيجان فراواني به وجود آورد و توجه محافل علمي را به خود جلب نمود.
صدها تن از دانشمندان و پژوهشگران چند ماه به بررسي و تحقيق پيرامون اشعه ايكس پرداختند و طي مدت يك سال تقريباً حدود يكهزار مقاله درباره اين موضوع منتشر شد.
يكي از دانشمندان كه كشف رونتگن مستقيماً محرك تحقيقات او شد، آنتوان هنري بكوئرل بود. بكوئرل گر چه با نيت تحقيق بيشتري پيرامون اشعه ايكس مشغول كار شد ولي تصادفاً به كشف پديدهاي مهمتر، يعني راديواكتيويته دست يافت.
به طور كلي هر گاه الكترونهايي با انرژي بالا بر شيئي برخورد كند نشعشات ايكس توليد ميگردد. اشعه ايكس خود فاقد الكترون است بلكه بيشتر از امواج الكترومغناطيسي تشكيل ميشود. بنابراين اصولاً شبيه به تشعشات مرئي يعني امواج نوري است با اين تفاوت كه طول موج اشعه ايكس بسيار كوتاهتر ميباشد. مهمترين موارد استعمال اشعه ايكس، استفاده از آن براي تشخيصهاي پزشكي و دندانپزشكي است. موارد استعمال ديگر آن راديوتراپي ميباشد كه در آن اشعه ايكس براي نابود كردن تومورهاي خطرناك و يا متوقف كردن رشد آنها به كار برده ميشود.
اشعه ايكس در صنعت نيز موارد استعمال فراواني دارد. مثلاً ميتوان از آن براي اندازهگيري ضخامت برخي مواد و يا پيدا كردن درز و رخنههاي ناپيدا استفاده كرد. اشعه ايكس در بسياري ديگر از زمينههاي علمي از زيستشناسي گرفته تا نجوم و ستارهشناسي نيز كاربرد دارد. اين اشعه به ويژه دربارهي ساختار اتمي و ملكولي اطلاعات زيادي را براي دانشمندان فراهم آورده است.
تمام افتخار و اعتبار كشف اشعه ايكس شايسته رونتگن ميباشد. او به تنهايي كار كرد، كشف او غيرقابل پيشبيني بود و مجدانه كار خود را پي گرفت. علاوه بر اينها كشف او انگيزه مهمي براي بكوئرل و ساير پژوهشگران شد.
با تمام اين احوال نبايد در باب اهميت رونتگن مبالغه شود. بدون ترديد اشعه ايكس كاربردهاي بسيار سودمندي دارد ولي كسي نميتواند بگويد كه در نتيجه استفاده از آن تمامي تكنولوژي ما دگرگون شده است. در حالي كه با كشف القاي الكترومغناطيس توسط فاراده اين چنين دگرگوني انجام شد. به همين نحو كسي نميتواند مدعي شود كه كشف اشعه ايكس براستي براي تئوري علمي اهميتي بنيادين داشت. اشعههاي ماوراي بنفش كه طول موجهاي آن كوتاهتر از نور مرئي است تقريباً از يك قرن قبل شناخته شده بود. اشعه ايكس – كه مشابه با امواج ماوراي بنفش ميباشد ولي طول موج آن كوتاهتر است – به راحتي در چهارچوب فيزيك كلاسيك قرار ميگيرد. روي هم رفته من تصور ميكنم كاملاً منطقي است كه در اين فهرست رونتگن پايينتر از راترفورد، كه كشف او از اهميت اساسي بيشتري برخوردار بود، قرار داده شود.
رونتگن فرزندي از خود نداشت. او و همسرش دختري را به فرزندي قبول كردند. در سال 1901 جايزه نوبل در فيزيك به رونتگن داده شد. اين اولين جايزه نوبل براي رشته فيزيك بود. رونتگن در سال 1923 در شهر مونيخ آلمان درگذشت.
کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ
شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان
نوشته: میشل اچ.هارت
ترجمه: محمد حسین آهویی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
10-16-2009
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نيكلاس اوگوست اوتو
نيكلاس اوگوست اوتو
نام فارسي : نيكلاس اوگوست اوتو
سال ولادت و فوت : 1891-1832 میلادی
مليت : آلمانی
نيكلاس اوگوست اوتو ، مخترع آلماني بود كه در سال 1876 اولين موتور درونسوز چهارزمانه را ساخت كه الگو و مدلي شد براي صدها ميليون موتور مشابه كه از آن زمان تا كنون ساخته شده است.
موتور درونسوز يك وسيله گردنده است كه در فايف موتوري و موتورسيكلتها كاربرد دارد. علاوه بر موارد استعمال فراوان آن در صنعت، اختراع هواپيما بدون استفاده از آن غير ممكن بود. تا قبل از پرواز اولين هواپيماي جت در سال 1939، نيروي محركه تمام هواپيماها در واقع توسط موتورهاي درونسوز كه چرخهكار آنها بر مدار اوتو بودف تأمين ميشد. امّا مهمترين مورد كاربرد موتورهاي درونسوز استفاده ازآنان در اتومبيلها است.
قبل از آنكه اوتو موتور خود را اختراع كند براي ساخت اتومبيل تلاشهاي فراوان و عديدهاي شده بود. برخي مخترعين نظير زيگفريد ماركوس (در سال 1875) اتين لنور (در سال 1862) و نيكلاژوزف كنوت (در سال 1769) موفق به ساخت مدلهايي شدند كه حركت ميكرد. اما به علت نبودن موتور مناسب، موتوري كه هر دو مزيت وزن كم و قدرت زياد را با هم داشته باشد هيچ كدام از آن مدلها در عمل قابل استفاده نبود. ولي در خلال پانزده سال پس از اختراع موتور چهار زمانه اوتو، دو مخترع آلماني ديگر، كارل بنز و گوتلمب دايملر، هر يك اتومبيلهايي قابل استفاده و قابل فروش ساختند. از آن زمان انواع مختلف از موتورها براي به حركت درآوردن اتومبيل ساخته شده است. ممكن است در آيندهاي نه چندان دور، اتومبيلهايي كه با نيروي بخار، باطريهاي برقي و يا با استفاده از ساير منابع انرژي حركت ميكنند، ساخته شوند كه نسبت به اتومبيلهاي كنوني برتري خواهند داشت. ولي واقعيت اين است كه در 99 درصد از صدها ميليون اتومبيل ساخته شده تا اين زمان از موتورهاي درونسوز چهارزمانه است كه در كاميونها، اتوبوسها و كشتيها از آن استفاده ميشود. اين موتور چرخه چهارزمانهاي مشابه با موتور اوتو دارد ولي نوع سوخت آن متفاوت است.
اكثر اختراعات علمي (اگر استثناي مهم تسليحات و مواد منفجره را كنار بگذاريم)براي نوع بشر سودمند بوده است. به عنوان مثال كاملاً بعيد است كسي پيشنهاد كند كه يخچال يا پنيسيلين را تحريم كنيم و با استفاده از آنها را به طور جدّي محدود سازيم. زيانهاي استفادهاي چنين گسترده از اتومبيلهاي شخصي بر كسي پ.شيده نيست. اتومبيلها غلاوه بر ايجار سرو صدا هوا را آلوده ميكنند، با مصرف سوختهاي كمياب منتبع آن را مورد تهديد قرار ميدهند و هر ساله عامل قتل و جرح شمار زيادي از مردمان ميشوند.
مسلماً اگر اتومبيل وسيله سودمندي نبود و فايدهاي اين چنين زياد نداشت هرگز آن را تحمّل نميكرديم اتومبيلهاي شخصي به مراتب بيشتر از وسايل حمل و نقل عمومي قابليت تطبيق دارند. بر خلاف راهآهن و قطار زيرزمين هرجا كه مايل بوديد ميتوانيد آن را پارك كنيد، به هر جاكه بخواهيد شما را ميبرد، و اينجا و آنجا در خدمت شما ميباشد. سريع و راحت است و بارو بنه را به آساني حمل مي:ند و به شكل بيسابقهاي اين مكان را براي ما فراهم ميكند كه كجا زندگي كنيم و وقت خود را چگونه سپري سازيم. به اين ترتيب آزادي فردي را به شكلي قابل ملاحظهاي افزايش داده است.
اما اينكه تمام امتيازات در برابر بهايي كه جامعه براي اتومبيل ميپردازد، ارزش دارد يا خير، مطلب قابل بحثي ميباشد. اما در هر حال كسي نميتواند منكر آن شود كه اتومبيل اثر عمدهاي بر تمدن ما داشته است. تنها در ايالات متحده بيش از يكصد ميليون دستگاه اتومبيل مورد استفاده قرار دارد. اين به معناي تقريباً دو تريليون مايل، مسافر در هر سال ميباشد كه اين رقم بيش از مجموع مسافات طي شده در يك سال به طور پياده، با هواپيما، با قطار، با كشتي و به طور كلي با تمام اشكال حمل و نقل ميباشد.
براي جا دادن اين اتومبيلها هكتارها زمين را به صورت توقفگاه اتومبيل درآوردهايم، بزرگراههاي بيانتهايي ساختهايم، و تمام چشماندازها را تغيير دادهايم. در عوض اتومبيل آنچنان سهولت جابجايي را براي ما فراهم آورده است كه نسلهاي گذشته به سختي ميتوانستند حتي رؤياي آن را در سر بپرورانند. بسياري از صاحبان اتومبيلها اكنون فعاليتهاي گستردهاي دارند و از تسهيلاتي بهرهمند ميشوند كه احتمالاً بدون اتومبيل نميتوانستند از آن برخوردار باشند. داشتن اتومبيل حق انتخاب بيشتري براي محل زندگي و محل كار به ما ميدهد. امروز كساني كه در حومهي شهرها سكونت دارند از تسهيلاتي برخوردارند كه پيش از آن فقط در اختيار شهرنشينها بود و اين را بايد مرهون اتومبيل باشند. اين امر شايد ليل اصلي گسترش و رشد حومه شهرها در دهههاي اخير و همراه با آن كاهش سكونت در مناطق مركزي شهرها ميباشد.
نيكلاس اوگوست اوتو در سال 1832 در شهر «هولشازن» آلمان به دنيا آمد. هنگامي كه طفلي شيرخواره بود پدرش از دنيا رفت. اوتو با اينكه دانشآموز درسخوان و كوشا بود در شانزده سالگي با هدف يافتن كار و كسب و تجربه در داد و ستد دبيرستان را ترك كرد. مدتي در يك خوار و بار فروشي در شهري كوچك به كار اشتغال داشت و سپس در فرانكفورت كارمند دفتري و بعد از آن فروشنده سيار شد.
حدود سال 1860 اوتو مطالبي درباره موتور گازي كه به تازگي توسط «اتين لنور» اختراع شده بود و اولين موتور درونسوز بود كه واقعاً كار ميكرد، شنيد. اوتو به درستي تشخيص داد كه اگر موتور لنور بتواند با سوخت مايع كار كند موارد استفادهاي به مراتب بيشتر خواهد داشت زيرا در آن صورت نيازي نخواهد بود كه موتور مزبور همواره به يك خروجي منبع گاز متصل باشد. اوتو به زودي نوعي كاربوراتور اختراع كرد ولي چون وسيله مشابهي قبلاً اختراع شده و به ثبت رسيده بود بنابراين درخواست وي براي ثبت اختراعش رد شد.
اوتو بدون دلسردي تمام تلاش خود را وقف بهبود و اصلاح موتور لنور كرد. در سال 1861 موفق به طراحي نوعي موتور گرديد كه اساساً با مدل لنور كه نوع ابتدايي بود و سيكل دوزمانه داشت، متفاوت بود. اين موتوري بود كه با يك چرخه چهارزمانه كار ميكرد. در ژانويه 1862 اوتو نمونهاي از موتور چهارزمانه خود را ساحت اما با مشكلاتي براي قابل استفاده بودن موتور جديد مواجه شد كه اين مشكلات بيشتر در سيستم احتراق آن به چشم ميخورد. اوتو اين طرح را كنار گذاشت و به جاي آن تلاش خود را معطوف بهتر كردن موتور «اتمفسريك» كه خود آن را ساحته بود كرد و نوع اصلاح شده موتور دو زمانه بود كه با گاز كار ميكرد. در سال 1863 اين اختراع را به ثبت رساند و به زودي شريكي پيدا كرد «ايوجن لانگن» و از حمايت مالي او برخوردار شد.
آنها كارگاه كوجكي تأسيس كردند و به تلاش براي بهتر ساختن موتور خود ادامه دادند. موتور دو زمانه آنها بالا گرفت و شركتشان سود سرشاري برد. در سال 1872 آنها توانستند گوتليب دايملر، مهندس برجستهاي را كه تجربياتي در ادارهي كارخانه داشت به استخدام خود در آورند. اين امر توليد موتور را در كارخانه آنها افزايش داد.
گرچه منابع حاصل از فروش موتور دوزمانه لسيار خوب بود ولي اوتو نميتوانست انديشه ساخت موتور چهارزمانه را كه از ابتدا در پي آن بود بگذارد. او متقاعد شده بود موتور چهارزمانه كه كخلوط سوخت و هوا قبل از احتراق در آن متراكم شده كارايي بيشتري از هر نوع اصلاح شده موتور دوزمانه لنور خواهد داشت. در اوايل سال 1867 اوتو سرانجام سيستم احتراق جديدي اختراع كرد و به اين ترتيب موفق شد و سال بعد چهارزمانه قابل استفاده بسازد. اولين نمونه در مه 1876 ساخته شد و سال بعد سيهزار دستگاه از اين موتور فروخته شد. به دنبال آن و تمام اشكال موتور دوزمانه لنور به زودي متروك شده و از رده خارج گرديد.
حق امتياز ثبت شده آلماني اوتو در موتور چهارزمانه يك دعواي حقوقي را در سال 1886 در پي داشت. از قرار معلوم يك فرد فرانسوي به نام «آلفونس بيودوروشاز» در سال 1862 وسيله مشابهي را طراحي كرده و آن را به ثبت رسانده بود. نبايد تصور كرد كه بيودوروشاز يك چهره تأثير گذار است. اختراع او هرگز به بازار راه پيدا نكرد و در واقع حتي يك از آن هم ساخته نشد و اوتو هم براي اختراع خود هرگز از ان بهره نگرفته بود. عليرغم بازنده شدن در آن دعوا مؤسسه اوتو همچنان پولساز باقي ماند و او به هنگام مرگ در سال 1891 كاملاً ثروتمند بود.
در همان دوران گوتليب دايملر در سال 1882 مؤسسه اوتو را ترك كرد. او بر آن ود كه موتور اوتو را براي يك وسيله نقليه به كار گيرد. تا سال 1883 وي به يك سيستم احتراق بهتر دست يافت (البته نه سيستمي كه امروزه مورد استفاده همگان است) كه موتور را قادر ميساخت با گردش 900-700 دور در دقيقه عمل كند. (حداكثر سرعت در مدل اوتو 200-180 دور در دقيقه بود) علاوه بر آن دايملر رنج زيادي را متحمل شد تا توانست موتور بسيار سبكتري بسازد. در سال 1885 او يكي از موتورهاي خود را روي يك دوچرخه نصب كرد و به اين ترتيب اولين موتورسيكلت دنيا ساخته شد.
دايملر سال بعد اولين موتور سيكلت خود را ساخت. اما به زودي معلوم شد كه كارل بنز در اين مسابقات جلو افتاده است. بنز اولين اتومبيل خود را داراي سه چرخ بود ولي اتومبيل بودن آن انكار نبود سه ماه زودتر ساخته بود. نيروي محركه اتومبيل بنز مانند دايملر مدلي از موتور چهارزمانه اوتو بود. موتور بنز در بهترين حالت خود كمتر از 400 دور در دقيقه گردش داشت ولي كافي بود تا اتومبيل او قابل استفاده باشد.
بنز با سرسختي براي بهتر كردن اتومبيل خود تلاش كرد و طي چند سال توانست بازار خوبي براي آن پيدا كند. دايملر بازاريابي براي اتومبيل خود را كمي ديرتر از بنز آغاز كرد ولي او نيز در كار خود موفق شد. (مؤسسات بنز و دايملر سرانجام به هم پيوستند. اتومبيل معروف مرسدس بنز در كاخانه ادغام شده آنان ساخته ميشود.
در راستاي توسعه صنعت اتومبيلسازي از چهره معروف ديگري نيز ياد كرد او هنري فورد مخترع و صنعتگر آمريكايي ميباشد. او اولين فردي بود كه به توليد انبوه اتومبيلهاي ارزان قيمت همت گماشت.
موتور درون سوز و اتومبيل از اختراعات بسيار مهم و برجسته ميباشد و اگر يك فرد به تنهايي سزاوار آن بود كه افتخار اين اختراعات به او داده شود بدون ترديد او در جايي نزديك به صدر اين فهرست قرار ميگرفت. افتخار اصلي اين اختراعات را بايد بين چند تن تقسيم كرد: لنور، اوتو و داملر، و فورد. اما از ميان تمام اين افراد بيشترين سهم بايد به اوتو داده شود. اوتو لنور اساساً قدرت و كارايي كافي براي به حركت درآوردن اتومبيل را نداشت. اما موتور اوتو از كيفيت مورد نياز براي اين كار برخوردار بود. قبل از آنكه اوتو در سال 1876 موتور خود را اختراع كند ساخت يك اتونبيل قابل استفاده تقريباً غيرممكن مينمود. اما پس از سال 1876 انجام آن ديگر حتمي و مسلم گرديد.
بنابراين نيكلاس اوگوست اوتو را بايد يكي از سازندگان واقعي دنياي نوين دانست.
کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ
شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان
نوشته: میشل اچ.هارت
ترجمه: محمد حسین آهویی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
10-16-2009
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ژوزف ليستر
ژوزف ليستر
نام فارسي : ژوزف ليستر
سال ولادت و فوت : 1912 – 1827 میلادی
مليت : انگلیس
ژوزف ليستر جراح انگليسي كه ضد عفوني كنندهها را در اعمال جراحي رايج كرد به سال 1827 در «آبتون» انگلستان متولد. شد. او يكي از دانشجويان برجسته دانشگاه كالج لندن بود در سال 1852 درجهي دكتراي پزشكي خود را دريافت كرد. در سال 1861 جراح بيمارستان سلطنتي گلاسگو شد و هشت سال در اين سمت باقي ماند. در خلال همين دوران بود كه او براي اولين بار روش خود را در جراحي استريل ارائه كرد.
ليستر كه در بيمارستان سلطنتي گلاسگو مسئوليت بخشهاي ساختمان جديد جراحي را به عهده داشت از نرخ بالاي مرگ و مير بيماران پس از انجام عمل جراحي وحشتزده شده بود. بروز عفونتهاي جدّي و خطرناك نظير قانقاريا پس از عمل جراحي عارضهاي كاملاً معمولي بود. ليستر تلاش كرد بخش خود را از هر نظر پاكيزه نگه دارد ولي هيچ يك از اقدامات او در جلوگيري از مرگ و مير بالاي بيماران سودمند نبود. بسياري از پزشكان بر اين باور بودند كه استنشاق بخار داروها باعث بروز اين عفونتها ميگردد ولي توجيهاتي از اين دست نميتوانست ليستر را قانع كند. وي در سال 1865 به مقالات از لوئي پاستور برخورد كرد و با خواندن آن تئوري ميكروبي بيماريها اشنا شد. اين امر يك نكته كليدي را باي حلّ مشكلي كه مدتها انديشه ليستر را به خود مشغول كرده بود، فراهم آورد. اگر ميكربها عامل عفونت باشند پس بهترين روش براي جلوگيري از بروز عفونتهاي پس از عمل جراحي از بين بردن آنها قبل از آنكه بتوانند به يك زخم باز هجوم بياورند، بود. ليستر با استفاده از اسيد كاربوليك به عنوان يك داروي ميكربكش اولين گام را در طريق انجام اقدامات ضدعفونيكننده برداشت. او قبل از انجام هر عمل جراحي نه تنها دستهاي خود را با دفت تميز ميكرد بلكه بايد از تميز بودن كامل ابزارها و وسايل پانسمان نيز مطمئن ميشد. حتي براي مدتي براي ضدعفوني كردن محيط از اسپري اسيد كابوليك در فضاي اطاق عمل استفاده كرد. در نتيجه اين گونه اقدامات ميزان تلفات پس از عمل به شكلي چشمگير كم شد. در سالهاي 65-1861 نرخ مرگ و مير در بخش تصادفات مردان 45 درصد بود ولي تا سال 1869 اين رقم تا ميزان 15 درصد پايين آمد.
اولين مقاله مهم ليستر در باب جراحي استريل در سال 1867 منتشر شد. البته همانگونه كه در باب هر نظريهي جديدي معمول است، در ابتدا نظريات او را نپذيرفتند. در سال 1869 كرسي جراحي باليني در دانشگاه ادينبورو به او پيشنهاد گرديد و طي هفت سالي كه در آن سمت قرار داشت صيت شهرت و معوفيتش در همه جا گسترده شد.
در سال 1875 طي يك سفر علمي به آلمان سخنرانيهايي پيرامون نظريات و روشهاي خود ايراد كرد. سال بعد نيز سفر مشابهي به ايالات متحده داشت ولي هنوز اكثريت پزشكان متقاعد نشده بودند.
در سال 1877 كرسي جراحي باليني كينگز كالج لندن به ليستر داده شد و او براي مدتي بيش از پانزده سال در اين سمت باقي ماند. انجام جراحيهاي استريل توسط او در لندن توجه فراوان محافل پزشكي را برانگيخت و زمينهي پذيرش نظريات او را فراهم آورد. تا پايان عمر ليستر پزشكان در سراسر جهان اصول جراحي استريل او را پذيرفته بودند.
كار جديد و بيسابقه ليستر افتخارات زيادي براي او به ارمغان آورد او كه جراح مخصوص ملككه ويكتوريا شده بود مدت پنج سال رياست انجمن سلطنتي پزشكان را به عهده داشت. ليستر كه ازدواج كرده بود ولي فرزندي نداشت در سال 1912 در شهر «والمر» انگلستان دار فاني را وداع گفت. او هنگام مرگ 85 سال داشت.
اكتشافات ليستر در كار جراحي تحولي بنيادين به وجود آورد و جان ميليونها ميليون انسان را نجات داد. امروزه نه تنها شمار كساني كه به علّت عفونتهاي پس از عمل جراحي جان خود را از دست ميدهند بسيار معدود ميباشد بلكه جراحي استريل باعث گرديد تا بسياري از مردم كه به علت بيم از عفونتهاي پس از عمل جراحي حاضر به انجام آن نبودند بدون ترس از چنين مخاطرهاي خود را به دست جراحان بسپارند و سلامت خويش را باز يابند. علاوه بر اين امروزه جراحان قادر به انجام اعمال جراحي پيچيدهاي هستند كه مخاطرات بزرگ بروز عفونتها به همان شدت سابق وجود داشت هرگز به آن دست نميزدند. به عنوان مثال در قرن گذشته جراحيهايي كه لازمهي آن گشودن قفسه سينه بود، اصولاً مطرح نبود. گرچه روشهاي جراحي استريل امروزي با آنچه كه ليستر انجام ميداد متفاوت است ولي زمينه كاملاً مشابهي با ان دارد و در راستاي اصول ليستر ميباشد.
برخي ممكن است مدعي شوند كه نظريات ليشتر نتايج و فروع بديهي و روشن نظريات پاستور است و او سزاوار آن نيست كه افتخار مهمّي نصيبش گردد. اما با وجود آثار و نوشتههاي پاستور باز هم ضرورت داشت كه فردي به ميدان آيد و روشهاي جراحي استريل را گسترش داده و آن را همگاني سازد. حضور پاستور و ليشتر در اين كتاب به خاطر آن نيست كه آنها كشف مشابهي را دوباره تكرار كردند. كاربردهاي تئوري ميكربي بيماريها آمچنان گسترده و مهم است كه حتي اگر افتخار و اعتبار مربوط به آن تقسيم گردد، پاستور، ليوون هوك، فلمينگ و ليستر همگي حقاً سزاوار آن هستند كه در اين فهرست جاي داشته باشند.
براي قرار دادن ليشتر در جايگاهي تقريباً بالا در اين فهرست نيز ممكن است اعتراضات احتمالي ديگري را برانگيزد. تقريباً بيست سال قبل از اينكه ليستر كار خود را ارائه دهد. «ايگناز سملويس»پزشك مجارستاني (1865-1818) كه در بيمارستان مركزي وين كار ميكرد مزايا و نتايج حاصل از انجام اقدامات گندزدايي را در هر دو زمينه جراحي و مامايي به روشني نشان داده بود. با اين حال گرچه سلموس به درجهي استادي رسيد و كتاب بسير خوبي تأليف كرد كه در آن نظريات خود را در اين باب مطرح كرده بود ولي روي هم رفته ناديده گرفته شد. اين ژوزف ليستر بود كه با نوشتهها، سخنرانيها، بحث و گفتگو نشان دادن عملي كار خود توانست پزشكان را به انجام كارهاي ضد عفوني كننده در امور پزشكي متقاعد كند.
کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ
شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان
نوشته: میشل اچ.هارت
ترجمه: محمد حسین آهویی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
10-16-2009
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
جرج مندل
جرج مندل
نام فارسي : جرج مندل
سال ولادت و فوت : 1884- 1822 میلادی جرج مندل امروزه به عنوان فردي كه اصول اساسي وراثت را كشف كرد شناخته ميشود او در دوران حياتش يك كشيش گمنام اطريشي و دانشپژوهي غيرحرفهاي بود كه تحقيقات درخشانش توسط جامعه علمي آن زمان ناديده انگاشته شد.
مندل به سال 1822 در شهر «هيزندروف» كه در آن هنگام از شهرهاي امپراطوري اطريش بودو اكنون در چكسلواكي قرار دارد، متولد شد. او در سال 1843 وارد يكي از صومعههاي آگوستيني در شهر «برون» (برنو در چكسلواكي كنوني) شد و در سال 1847 به عنوان كشيشي دست يافت. در سال 1850 براي دريافت گواهينامه معلمي امتحان داد ولي با گرفتن پايينترين نمرات در زيستشناسي و زمينشناسي در اين امتحان مردود شد. با وجود اين راهب كل صومعه، مندل را براي تحصيل به دانشگاه وين فرستاد و او از سال 1851 تا 1853 در آنجا به تحصيل رياضيات و علوم پرداخت. مندل هرگز نتوانست گواهينامه معمولي را دريافت كند ولي از 1854 تا 1868 معلّم جانشين در تدريس علوم طبيعي در مدرسه جديد برون بود.
مندل از سال 1856 انجام آزمايشهاي مشهور خود را پيرامون توليد گياهان آغاز كرد. تا سال 1865 وي موفق شد به قوانين معروف وراثت دست يابد. او يافتههاي خود را طي مقالهاي به انجمن تاريخ طبيعي برون عرضه كرد. در سال 1766 نتايج كارهاي مندل به صورت مقالهاي تحت عنوان «آزمايشهايي با پيوندهاي گياهي» در ژورنال مذاكرات آن انجمن چاپ شد مقاله ديگري نيز در اين باب سه سال بعد در همان ژورنال به چاپ رسيد. اگر چه ژورنال انجمن تاريخ طبيعي برون از اعتبار چنداني برخوردار نبود ولي كتابخانههاي مهم، نسخههاي آن را در آرشو خود نگهداري ميكردند. علاوه برآن مندل نسخهاي از مقاله خود را براي «كارل ناگلي» يكي از پژوهشگران و متخصصين مهم علم وراثت فرستاد. ناگلي آن را مطالعه كرد و پاسخي هم براي مندل فرستاد ولي نتوانست به اهميّت زايدالوصف آن مقاله پي ببردو به اين ترتيب مقالات مندل به طور كلّي ناديده گرفته شد و در واقع براي مدتي بيش از سي سال به فراموشي سپرده شد.
در سال 1868 مندل به عنوان راهب كل كليساهاي منطقه خود منصوب شد. گرفتاريهاي اداري ديگر فرصتي براي او باقي نگذاشت تا تجربيات گياهي خود را ادامه دهد. هنگامي كه او در سال 1884 در سن 62 سالگي درگذشت. تحقيقات درخشان او تقريباً فراموش شده و هيچگونه تأييد، تقدير و قدرداني از او به عمل نيامده بود.
در سال 1900دانشمندان به كشف دوباره كارهاي مندل دست يافتند. سه دانشمند مختلف كه جدا از يكديگر و مستقلاً در زمينه وراثت مطالعه ميكردند «هوگو دو وريز» هلندي، «كارل كورنز» آلماني و «اريش ون تشرمارك» اطريشي، مقاله مندل را خواندند. هر يك از آنها همان آزمايشهاي گياهي مندل را انجام داده بودند و هركدام مستقلاً همان قوانين مندل را كشف كردند و باز هر كوام از آنها قبل از آنكه نتايج كار خود را منتشر كنند در ميان اسناد و مدارك علمي به تفحص پرداختند و هر سه نفر به مقاله اصلي مندل برخورد كردند.هر سه تنبا دقت كامل مقاله مندل را نقل كردند و اضافه نمودند كه كار آنها نتايج به دست آمده توسط مندل را تأييد ميكند. اين در حقيقت يك تصادف سه گانه بهتآوربود. علاوه بر يان در همان سال «ويليم باتسون» دانشمند انگليسي نيز به مقاله اصلي مندل برخورد و توجه ساير دانشمندان و علماي علوم طبيعي زا به آن جلب كرد. تا پايان آن سال چنان تمجيد و ستايشي از مندل به عمل آمده كه حقاً سزاوار آن بود در زمان حياتش از آن برخوردار شود.
آنچه را مه مندل در باب وراثت كشف كرد چه بود؟ مندل درياف در تمام موجودات زنده يك واحد اصلي وجود دارد كه صفت و مشخصههاي ارثي توسط آن از والدين به فرزندان منتقل ميشود ( اين واحد امروزه ژن ناميده شده است). در گياهاني كه مورد مطالعه مندل بود، هرصفت خاصي مانند رنگ دانه يا شكل برگ توسط يك جفت ژن شكل ميگيرد. گياه مورد نظر از اين يك جفت ژن يك عدد آن را از هر يك از گونه نر و ماده قبلي خود به ارث ميبرد.
مندل دريافت اگر ژنهايي كه براي يك صفت مشخص منتقل ميشوند متفاوت باشند (به عنوان مثال در مورد رنگ دانه يك ژن از دانه سبز و ژن ديگر از دانه زرد باشد) معمولاً فقط ژن غالب، و در اين مثال دانه زردرنگ ، خود را در گياه مورد نظر آشكار ميكند. معهذا ژن دريافتي از بين نميرود و متحمل است كه به نسلهاي بعدي آن گياه منتقل شود. مندل همچنين دريافت كه هر سلول مولد و يا سلول قابل لقاح (مشابه سلولهاي اسپرم و تخمك در انسان) تنها حامل يك ژن از آن يك جفت ژن هستند. او همچنين خاطرنشان ساخت اين كه كداميك از اين جفت ژن در هر سلول قابل لقاح حضور پيدا ميكند و به نسلهاي بعدي آن گياه منتقل ميشود كاملاً تصادفي ميباشد.
قوانين مندل، اگرچه با تغييراتي اندك، همچنان به عنوان نقطه آغازين علم نوين ژنتيك باقي مانده است. چگونه بود كه مندل، يك پژوهشگر غيرحرفهاي، موفق به كشف اصئلي آن چنان مهم گرديد، در حالي كه بسياري از زيستشناسان حرفهاي برجسته قبل از او از آن محروم مانده بودند؟ خوشبختانه نمونههايي از گياهان را كه او براي بررسيهاي خود برگزيده بود از انواعي بودند كه كشخصههاي قابل توجه آن تنها با يك مجموعه ژن ظهور پيدا ميكردند. اگر مشخصههايي را كهمورد بررسي قرار داده بود از انواعي بودند كه حاصل چند مجموعه مختلف از ژنها هستند بدون ترديد در تحقيقات خود با مشكلات فراوني مواجه ميگرديد. امّا اگر شخص مندل پژوهشگري فوقالعاده دقيق و صبور نبود اين خوششانسي نميتوانست كمكي براي او باشد. همچنين اگر به ضرورت انجام يك تحليل آماري در مشاهدات خود پي نمبرد نميتوانست از اين عامل به تنهايي بهره بگيرندو به علت وجود عامل تصادف كه در بالا به آن اشاره گرديد عموماً نميتوان پيشبيني كرد كه فرزند چه مشخصاتي را به ارث خواهد برد. مندل تنها با انجام تجربيات متعدد و فراوان و با تحليل آماري نتايج حاصله موفق شد قوانين خود را استنتاج كندو مندل نتايج بيش از 21000 مورد آزمايش روي گياهان را ثبت كرده بود!
قوانين وراثت در گسترده دانش بشري اهميت ويژهاي دارد و اطلاعات ژنتيكي احتمالاً در آينده موارد استفاده بيشتري خواهد داشت. امّا هنگام تصميمگيري براي تعيين جايگاه مندل در اين فهرست عامل ديگري نيز مورد توجه قرار گرفته است. از آنجا كه كشفيات مندل در زمان حياتش ناديده گرفته شده و استنتاجات او توسط دانشمندان بعدي مستقلاً دوباره به دست آمده بررسيهاي مندل را ميتوان بيفايده و به شمار آورد. اگر به قشيه به اين شكل نظر شود ميتوان به اين باور رسيد كه مندل اصلاً در اين فهرست جايي ندارد. همچنان كه «ليف اريكسون» «آريستاخوس» و «ايگناز سملويسن در برابر كلمب، كوپرنيك و ژوزف ليستر كنار گذاشته شدهاند.
اما بايد توجه داشت بين مندل و شخصيتهاي فوقالذكر تفاوتهايي وجود دارد. كارهاي مندل براي مدت كوتاهي به فراموشي سپرده شد و هنگامي كه دوباره كشف گرديد به سرعت معروف و مشهور شد. به علاوه اگرچه ورنر، كونتز و تشرماك هر يك مسنقلاً اصول مندل را كشف كردند امّا سرانجام مقالات مندل را مطالعه كرده و نتايج حاصله توسط او را بيان كردهاند. و سرانجام اينكه كسي نميتواند مدعي شود اگر فرضاً مقالات مندل قبلاً در شمار فهرست كتب و مقالات نتايج مربوط به كارهاي وراثتي آمده بود. با وجود چنين فهرستي دير يا زود برخي دانشجويان كوشا و جدي كه در اين رشته كار ميكردند به مقالات مندل برميخوردند. همچنين بايد توجه داشت كه هيچ يك از آن دانشمندان هرگز مدعي افتخار كشف ژنها نشدند و اصول كشف شده در سراسر جهان به نام قوانين مندل شناخته ميشود. كشفيات مندل را از هر دو جنبه اهميت و بديع بودن آن ميتوان با كشف سيستم گردش خون توسط هاري مقايسه كرد و جايگاه او در اين فهرست نيز بر همين اساس تعيين شده است.
کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ
شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان
نوشته: میشل اچ.هارت
ترجمه: محمد حسین آهویی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 11:55 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|