چه در حال شروع شغل تازه ای باشید، چه شغل قبلی خود را ادامه دهید، شالوده های اساسی برای رسیدن به موفقیت، همواره یکسان هستند. موفقیت دارای خصوصیات منحصر به فردی است که همواره شما را به سوی سطوح بالاتر هدایت میکند. اما به راستی این خصوصیات چطور در زندگی شغلی افراد سایه می افکنند و به راحتی دو فرد با توانایی های یکسان را از یکدیگر جدا می سازند؟ و یا اینکه چطور ممکن است فردی که به نظر از لیاقت و شایستگی کمتری برخوردار می باشد نسبت به فردی که از تمام امتیازات علمی برخوردار است، بیشتر پیشرفت کرده و مقام بالاتری را از آن خود سازد.
اگر شما تصور می کنید چنین اتفاقاتی جزء محالات هستند، بهتر است برای چند لحظه خواندن را متوقف کنید و یک بار دیگر با دقت بیشتری به آن فکر کنید. برای نمونه، به طور حتم حداقل می توانید یک نفر را پیدا کنید که اخیراً به محل کار شما وارد شده باشد؛ شاید کسی از نظر شهرت آکادمیک نتواند به پای او برسد، اما خودتان مشاهده کردید که متاسفانه قادر به بروز توانایی هایش نیست و همیشه در این راه شکست می خورد.
اگر شما از نظر توان علمی به نقطه قابل قبولی رسیده و قصد دارید در برابر افرادی که توانایی ها و مهارت هایشان از شما بالاتر است، عرض اندام کنید، باید بر روی ویژگی های ناملموس موفقیت حساب باز کنید و برای پیشرفت از آنها کمک بگیرید.
چشم انداز وسیع تر
یادم می آید چندی پیش در مورد گسترش مصرف یک نوع نرم افزار خاص در حال صحبت کردن با یک برنامه ریز بودم: همچنان که او صرفاً تمام حواسش را به رمزهای عبور و.. معطوف کرده بود، من به این مسئله فکر می کردم که چگونه می توانیم کاری کنیم که هر چه زودتر آنرا به بازار عرضه کرده و مردم را ترغیب به استفاده از آن نماییم.
زمانی که به مشکلات خود نگاه می کنید، چه می بینید؟ (به ویژه در مواجهه با مشکلاتی که در نظر اول حل شدنی نیستند؟) آیا به سرعت مضطرب می شوید و یا اینکه سعی می کنید آنرا در متن تمام مفروضات دیگر بگنجانید و ارزش واقعی آن را تخمین بزنید؟
کسانی که قصد دارند به موفقیت حقیقی دست پیدا کنند، باید توانایی تشخیص مسائل پر اهمیت را نسبت به انواع کم اهمیت تر داشته باشند. تمرکز کردن روی مشکلات حل نشدنی فقط شما را از اصل قضیه دور می کند. افراد موفق یاد گرفته اند که کارهای خود را سر موقع انجام دهند و نقص های جزئی را در فرصت های آتی رفع نمایند.
علاقه به شرکت
آیا شرکتی که در حال حاضر در آن مشغول به کار هستید، برایتان ارزش دارد؟ منظور من نوعی حس مسئولیت پذیری و از خود گذشتگی است تنها در زمان کار کردن برای دوستان و خانواده به وجود می آید؛ و یا مثلا از آن نوع از خود گذشتگی که با رضای دل بایستید و اضافه کاری انجام دهید.
به عنوان یک مدیر اگر به فرض من بدانم که اعضای تیم برای موفقیت شرکت اهمیت قائل هستند و در این راه از هیچ تلاشی مضایقه نمی کنند، می توانم به آنها استقلال بیشتری بدهم تا روی پای خودشان بایستند. در چنین شرایطی مطمئن می شوم که حتی بدون سرپرستی و نظارت دائمی من، آنها روال عادی کار خود را پیش می گیرند، و هدفی جز پیشرفت گروهی را در سر نمی پرورانند. چنین گرایش ها و تمایلاتی نه تنها کارفرماها را همواره راضی نگه می دارد، بلکه کارمندان را نیز به سمت دریافت پاداش های بزرگتر رهنمون می سازد.
تحمل مجازات
یکی از درس های بزرگی که باید در مورد موفقیت یاد بگیریم این است که هیچ گاه به خاطر ساعات طولانی تر کاری نسبت به سایرین، احساس بدی پیدا نکنیم. شاید رسیدن به نقطه درک این مطلب نیازمند زمان باشد، اما به نظر می رسد که به عهده گرفتن کارهای بیشتر، مسئولیت بیشتری را نیز بر گردن شما می نهد. واکنش مثبت شما نسبت به مسئولیت های بزرگتر، جزئی از فرآیند رسیدن به موفقیت است.
اغلب افراد معمولا با دید منفی به حجم بالای کار نگاه می کنند و همواره قصد دارند تا بالاخره هر جور شده از سر و ته آن بزنند و مسئولیت های خود را به نحوی کاهش دهند. اما در مقابل افراد ساعی و کوشا هر کاری را که گروه اول از زیر آن در می رود را به عهده می گیرد و علاوه بر این برای انجام کارهای بیشتر نیز اعلام آمادگی می کنند.
یکی دیگر از موارد پر اهمیت در مقوله موفقیت شغلی این است که از انتقاد ها و همینطور از موانعی که در میان راه، جلوی شما سبز می شوند، دلسر نشوید. این گزینه ها صرفا به عنوان نشانه ای به منظور نمایش سخت کوشی بیشتر شما هستند. همانطور که می دانید از قدیم گفته اند: " نابرده رنج، گنج میسر نخواهد شد".
مالکیت و توانایی پاسخگویی
در نظر شما یک ماموریت شغلی چه معنایی دارد؟ آیا فقط به عنوان یک وظیفه به آن نگاه می کنید؟ یا اینکه با علاقه و اشتیاق وافر به دنبال تکمیل مسئولیت و ارائه نقش های جدید از خود هستید؟ حقیقت اینجاست که باید به کاری که انجام می دهید، به عنوان چیزی بیش از یک وظیفه نگاه کنید. اگر بتوانید کارهای محوله را به دقت و با در نظر گرفتن تمام جزییات به پایان برسانید، خودتان را در موقعیتی می یابید که در حال لذت بردن از حیطه جدید قدرتتان هستید.
احساس مالیکت عملکرد خاصی را در داخل شرکت به افراد هدیه می دهد و باید به عنوان قلمرو اصلی توانایی های شما در آید. زمانی که لغزشی از شما سر می زند باید مسئولیت انجام آنرا به عهده بگیرد، در صدد جبران آن برآیید، و ترتیبی بدهید که هیچ گاه مجددا تکرر نشود.
تعهدات خود را - بدون توجه به کوچکی و بزرگی - مو به مو چک کنید. همین کارهای کوچک هستند که در زمان ترفیع رتبه تفاوت و برتری میان کارمندان را ایجاد کرده و تاثیر چشمگیری بر روی موفقیت افراد دارند.
اعتماد به نفس
اگر ترس و دلهره به دل راه دهید، هیچ گاه نمی توانید یک رهبر خوب باشید. اعتماد به نفس تنها به این مطلب ختم نمی شود که بدانید در چه زمانی باید صحبت کنید، بلکه باید بدانید چگونه می توانید با اتکا به منابع معتبر و موثق و استدلال های منطقی، از خودتان و از جایگاهتان پشتیبانی و حمایت نمایید. شما که نمی خواهید یک رهبر ضعیف باشید که تنها برای خالی نماندن عریضه بحث و جدل می کند!
بارها من کارمندان جوان را ترغیب کرده ام که دیدگاههای خود را بیان کنند و یا هدایت موضوع مورد بحث را به عهده بگیرند. هر چند من به شخصه برای نظرها و عقاید آنها ارزش قائل هستم اما باید یاد بگیرند که با دلیل ومدرک و با اتکا به مستندات صحبت کنند.
چه رئیستان با شما موافق باشد چه نباشد، صحبت کردن در مورد مسائلی که با نظر شما در تضاد است، می تواند احترام مقامات بالاتر و همچنین همکارانتان را نسبت به شما جلب کند. آنها در نهایت صلح و صفا متوجه می شوند، زمانیکه کاری درست انجام نشود، می توانند بر روی شما حساب باز کنند چراکه قادر هستید گله و شکایت ها را به صورت کاملا منطقی مطرح کنید.
فرصت طلبی
کارمندانی که پشت میز نشسته و به صندلی هایشان تکیه می دهند و انتظار دارند تا همه چیز برای آنها آماده گردد، می توانند آنقدر صبر کنند تا زیر پایشان علف سبز شود. زمانیکه یک فرصت مناسب به سمت شما روانه می شود، باید قدر آنرا بدانید و آنرا به سرعت بقاپید. منتظر نباشید ترفیع رتبه را دو دستی تقدیمتان کنند، به جای آن خودتان به دنبال آن بروید و رئیستان را متقاعد نمایید که تشنه رسیدن به آن هستید. همچنین در نظر داشته باشید که هیچ گاه شتاب زده، گستاخانه و از روی تکبر عمل نکنید.
بلند پروازی های خود را از طریق اعمال، کیفیت انجام کارها، و تلاش اضافی بیان کنید. فقط خواستن تنها کافی نیست بلکه باید استحقاقش را داشته باشید. کارها را برای رئیستان آسان تر کنید و با به عهده گرفتن مسئولیت های اضافی شایستگی های خود را به معرض نمایش بگذارید.
همواره به خاطر داشته باشید که وظیفه کارفرما این است که مراقب اوضاع و احوال کار و تجارت باشد و خوشحالی و کامیابی شما زمانی معنا پیدا می کند که بتوانید بر روی حرفه او تاثیر گذار واقع شوید. خودتان را طوری جا کنید که وجودتان برای شرکت حیاتی باشد. همچنین برای متحقق کرد ارزوهایتان تلاش کنید.
تمرین اصول اساسی
موفقیت نیازمند گذر زمان و تلاش است. همه ما می دانیم که گاهی موفقیت خیلی راحت تر به بعضی ها می رسد، تا به دیگران. ویژگی های غیر ملموس هستند که انسان های موفق را به این نقطه رهنمون می سازند.
این شالوده ها و اصول بنیادین زمانیکه به مرحله اجرا می رسند، می توانند تفاوت فاحشی میان یک فرد متوسط و کسی که با موفقیت، محل کار خود را منفجر می کند، به وجود آورند !