معشوق غیرتی شده گفته حافظ آمارت در اومده بچه ها گفتن صب رفته بودی گلشن
ها ؟ تا منو داری چرا رفتی گلشن ؟ صنوبر کی بود ها ؟
حافظم مجبور شده بگه نه به جون عزیزت منو چه به صنوبر و سرو
اخه قبل از حافظ گفته بودند :
به صحبت بود به اغیار و به راهش دیدم
خجل شد و گفت که احوال تو میپرسیدم !
به هر حال حافظ ماشاالله خیلی زبون باز بوده یکککک شاعری بوده شما که نمیدونین...
دیگه تو این همه شوخی میکنی منم یه بار شوخی کنم چی میشه ..
اریانا ببرمش به
پاتوق ادبی - مباحثه و پرسش و پاسخ در مورد سوالهامون-نظرخواهی و معنی ابیات دشوار ....
؟
----------------------------------------------
همونی که سادات گفت درسته اریانا ..
حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم، دوان به سوی تو باشم
بوقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفت وگوی تو خیزم به جست وجوی تو باشم
به مجمعی که در آیند شاهدان دو عالم
نظر بسوی تو دارم غلام روی تو باشم
می بهشت ننوشم زدست ساقی رضوان
مرا بباده چه حاجت که مست روی تو باشم
هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن
وگر خلاف کنم سعدیا بسوی تو باشم
چند تا مساله رو عنوان میکنه
اول اینکه تمام زیبایی های دنیا وامدار از تو هستند
زیبایی های دنیا از تو گرفته شده
و دوم اینکه اتفاقا چون همه از تون از خودت کمترن
پیش رویت دیگران صورت بر دیوارند ...
سوم اینکه تو غایبی تو نیستی تو از دسترس خارجی تو ناز میکنی تو رو ندارم
از دوریت هم طاقت نمی آورم پس با هر نسیم خوشبویی که از گلشن میوزد به یاد تو به جستجوی تو میپردازم از اون اول روز و بامداد پگاه انگار باد صبحگاهی همه جا رو به دنبال تو میگردم
یکی اینکه با دیدن زیبایی باغ و بوستان به یاد تو بیفتم و یکی اینکه شاید این زیبایی نشاط انگیز به این خاطر باشه که تو کمی پیش از اونجا گذر کرده باشی و این زیبایی بوی توباشه و بتونم ردش رو بگیرم و بیام دنبالت
والا من به که برای دیدن گل و بوستان به گلشن نرفتم
مارا سر باغ و بوستان نیست هرجا که تویی تفرج انجاست
چاوکانم امرو گل له گلشن به عیشوه خوی نواند
نک نمک گیر بوم به مرگی تو قسم هیچ نمدواند
(اگر کسی کردی بلده شاید بگه این شعرت با بالایه در تعارضه :
گفته ای دیدگان من (معشوق) امروز گلی را در گلشن دیدم که با عشوه خودنمایی میکرد
به عشقمون قسم که هیچ اعتنایی به زیبایی گل نکردم نکند نمک گیر ان شوم ..
نمک گیر شدن اون گل قابل تفسیره ... چون معشوق در درسترس نیست گل رو که نمادی از اونه گل رو که بوی اونو میده گل رو که زیبایی خودش رو از معشوق وام گرفته به عنوان نمادی از معشوقت میپذیری و به عاشقی قبول میکنه اونقوت این مفهموم انتظار رو از بین میبره که مطلوب نیست و به همین خاطره که شاعر گفته نخواستم عاشقش بشم تا منتظرت خودت بمونم که بیای ...)
..
.دیگه بسه حوصله ندارم جون اریانا اول و اخرش همون بود که سادات گفت ...