مناظره در ادب پارسي
*****************
دكتر هاشم محمدي
برگرفته از: كتاب ماه ادبيات و فلسفه 78
يكي از انواع شعر فارسي از لحاظ محتوا و درونمايه مناظره است. مناظره در لغت:«مباحثه كردن و بحث با يكديگر درباره حقيقت و ماهيت چيزي, يا با هم سؤال و جواب كردن است.» و به تعبيري ديگر مكالمه و گفتوگويي است دو طرفي (Dialogue) كه هر طرف با استدلال و ارائه براهين, سعي مى كند كه برتري و فضيلت خويش را بر ديگري به اثبات برساند. از لحاظ علم منطق, مناظره:«توجه متخاصمين است در اثبات نظر خود, در مورد حكمي و نسبتي از نسبتها براي آشكار كردن حق و صواب»
كاربرد شيوه مناظره يا سؤال و جواب در ادبيات فارسي سابقهاي طولاني دارد. اولين نمونه از اين سبك را در ادبيات قبل از اسلام و در آثار بازمانده از زبان پهلوي, مي توان ديد. درخت آسوري (آسوريك) منظومه مفاخره آميزي است ميان بز و نخل كه به زبان پارتي يا پهلوي اشكاني سروده شده, ولي اكنون به خط پهلوي در دست است. احتمالاً ايرانيان اين نوع ادبي را كه داراي خصوصيات ادبيات شفاهي است, در ادوار قديم از بينالنهرين اقتباس كردهاند. نمونههايي از آن در متون سومري اكدي ديده مىشود. درخت آسوري با توصيف كوتاهي از يك درخت, بىآنكه صراحتاً از آن نام برده شود, به شكل معما يا چيستان, از زبان شاعر آغاز مىشود(بند1) و با اين توصيف شنونده يا خواننده پي مىبرد كه منظور نخل است. آن گاه نخل خود فوائد خويش را براي بز برمىشمارد(بند1 تا 20) مانند فوائدي كه ميوه آن در بردارد با ابزارهايي كه از چوب و برگ و الياف آن ساخته مىشود. در بخش بعدي(بند21 تا 53) بز با او به معارضه برمىخيزد و او را تحقير و استهزاء مي كند و فوائد خود را مانند خوراكهايي كه از شير او درست مىكنند يا كاربردي كه شير او در مراسم ديني زرتشتي دارد و نيز ابزاهايي كه از اندامهاي او مانند پوست و پشم و روده و غيره مىسازند. برمىشمارد. سرانجام به زغم شاعر (بند54) بز پيروز مىشود. بنا به نوشته محمود روحالاميني اين منظومه از شاعري ناشناخته و شامل 121 بيت است و به عنوان سرودهاي فولكور از روزگار كهن در ميان عامه مردم رواج داشته است.
اما مبتكر فن مناظره در شعر فارسي دري, ابونصر علي بن احمد اسدي طوسي سراينده گرشاسب نامه است. مناظرات پنجگانه اسدي كه عبارتاند از :«عرب و عجم»؛ «آسمان و زمين»؛«نيزه و كمان»؛ «شب و روز»؛ و «مغ و مسلمان», در قالب قصيده به رشته نظم درآمده و شاعر در هر كدام گفتوگويي را «بين دو طرف تخيل كرده و دلايل هر يك را بر ترجيح خود نسبت به ديگري آورده و سرانجام يكي را مجيب و ديگري را مجاب ساخته و آن گاه به مدح ممدوح وارد شده است. البته تازگي كار اسدي در اين قصايد, باعث باقي ماندن آنها شده است وگرنه اين شاعر در قضيده سرايي يد طولاني ندارد.
به عنوان نمونه, مناظره مغ و مسلمان گفتوگويي است ميان شاعر و روحاني زرتشتي پيرامون تفوق قبله اسلام بر قبله زرتشت (آتش) و سرانجام به ابطال عقيده مغ خاتمه مىيابد, ابياتي از اين مناظره ذكر مي شود:
زجمع فلسفيان با مغي بدم پيكار
نگر كه ماند ز پيكار در سخن بيكار
و را به قبله زرتشت بود يكسره ميل
مـرا بـه قبــله فــرخ محمـــد مختـــار
نخست شرط بكرديم كان كه حجت او
بـود قـويتـر, بر ديــن او دهيــم اقـــرار
مــغ آنگــهي گفــت ز قبــله تــو قبــله مــن
به است كز زمي آتش آرد به فضل به بسيار
به تف آتش بر خيزد ابر و جنبد باد
زمي قوتش آرد بر و درختان بار
...جواب دادم و گفتم تو فضل ز من
شنو يكايك و بر حُجَتم خرد بگمار
زمين چه باشد اگر زير آتش است كه او
فروتن است و فروتن بدان نباشد عار
گذار مؤمن و كافر به حشر جمله بر اوست
هم او در آخر در دوزخ است با كفار....
بعد از اسدي طوسي, شاعري كه نوع مناظره را بيش از ديگران در آثار خود آورده است, نظامي گنجوي شاعر مشهور قرن ششم هجري است. وي در مثنوي «شرفنامه» مناظرهاي ميان نقاشان چيني و رومي در حضور خاقان چين و اسكندر ترتيب داده است كه ابياتي از آن در زير آورده مىشود: روزي از روزهاي نوبهار خاقان چين مهمان اسكندر بود. در آن مجلس سراسر خرمي و ناز و نوش صحبت از اين بود كه زيركترين كيستند از جهان:
يكي گفت نيرنگ و افسونگري
ز هندوستان خيزد اَر بنگري
يكي گفت بر مردم شور بخت
ز بابل رسد جادوئيهاي سخت
يكي گفت كايد گه اتفاق
سرود از خراسان و رود از عراق
يكي گفت نقاشي از اهل روم
پسنديده شد در همه مرز و بوم
ز رومي و چيني در اين داوري
خلافي برآمد به فخر آوري
نمودند هر يك به گفتار خويش
نموداري از نقش پرگار خويش...
همچنين گفتوگويي بين خسرو و شيرين در منظومه خسرو شيرين نظامي نوعي مناظره است. از اين به بعد مناظره غالباً با كلمه (گفتم گفتي) شروع مى شود كه نوعي سؤال و جواب است و در واقع نوعي جدل يا احتجاج و مفاخره است.
دكتر محمد غنيمي هلال در اثر خود به نام ادبيات تطبيقي ريشه اين نوع مناظرهها را به دوران افلاطون و ارسطو مىرساند و مي نويسد:«شايد رواج «افلاطون» و «ارسطو» بين مسلمانان و به احتمال قريب به يقين وجود كتابهايي با عنوان«المحاسن», كه در آن روزگار در زمينه مجادلات خطابهاي پرداخته مىشد, در رواج اين قبيل محاورات و مناظرات در قرنهاي نخستين اسلام مؤثر بوده است. وجود كتابهايي با عنوان«محاسن» و موضوعهاي اخلاقي ريشه در زبان پهلوي دارد
در زبان پهلوي, رساله هايي با عنوان شايست نشايست, مشروع و نامشروع به دست ما رسيده است. اين رسالهها از ادبيات ديني زرتشتي مايه گرفته است. مضمون رسالههاي مزبور در قرن هفتم و هشتم ميلادي, تحت عناوين و موضوعهاي اخلاقي «محاسن و مساوي» تغيير شكل داد و اين گرايش اخير در كتابهاي عربي با سرشت آموزشي, اخلاقي نفوذ كرد. موضوع اين كتابها, آداب معاشرت در قالب «محاسن و مساوي» اخلاقي است.
كهنترين كتاب عربي كه با نام المحاسن براي ما به جا مانده است, كتاب عمر بن فرخان طبري الاصل است. او تمايلات و فرهنگ ايراني داشت و معاصر مأمون خليفه عباسي بود و با جعفر برمكي روابط دوستانه داشت. كتابي نيز به نام المحاسن از ابن قتيبه شناخته شده و كتابهاي ديگري به زبان عربي در همين زمينه نوشته شده است. كتاب المحاسن و الاضداد منسوب به جا خط قابل ذكر است. اين كتابها تحت تأثير يك منبع مشترك از ادب پهلوي بوده است. از آنجا كه كتابهاي المحاسن زير نفوذ اصل پهلوي قرار گرفته, هرگز خالي از ذكر «المساوي» نبوده است. احياناً در اين كتابها, مناظرات به شكل پرسش و پاسخ تنظيم شده است.»
بي گمان رقابتهاي نژادي, حزبي, سياسي و مذهبي در تعلق شديد نسبت به مجادله و احتجاج در زمينه كشمكشهاي ديني و قبيلهاي تأثيري بسيار عميق داشته است. انعكاس اين تأثير در روند تحول هجويات قبيلهاي به «نقايض» آشكار مي گردد كه آنها به مناظرات نزديكتر است تا هجويات جاهلي. اين «نقايض»نظير احتجاجات فرق اسلامي و سياسي در زمينه آراي فقهي و انگيزههاي جدلي پيرامون تمايلات طايفي و تعصبهاي قبيلهاي و نژادي است.
در آغاز عصر اموي نمونههاي بسياري از «ادب جدلي» در شكل احتجاج در قالب نظم و نثر مىبينيم, مانند: احتجاج ميان نمايندگان حضرت علي(ع) و فرستادگان معاويه, و ميان شعراي طرفدار حضرت علي(ع) و شعراي هوادار معاويه, اين جدل و گفتوگو در كتاب نقدالنثر قدامة بن جعفر به عنوان نوعي از فن خطابه بررسي و ارزيابي شده است و قدامةبنجعفر و ديگر كساني كه در اين زمينه به نقد پرداختهاند, متأثر از افكار «ارسطو» در فن خطابه بودند. برخي از شعراي عرب, اساس قصيده را بر مبناي احتجاج و مناظره ميان خود و هماورد و پاسخگويي به دشمن قرار مىدادهاند. در شعر عربي كه در ايران رونق يافت, قطعههايي در مناظره ميان دو تن يا ميان شاعر و روزگار ناسازگار و يا بين شاعر و معشوقهاش مىيابيم. در تمام اين جريانها يك ركن قصيده بر نقل و قول مناظرهگر, يا خصم يا معشوقه و ركن ديگر بر احتجاج و پاسخگوييهاي شاعر استوار است.
در شعر فارسي هم شاعران قصيده سرا, انديشههاي خود را در قالب (گفت گفتم) يا (گفتا گفتم) اظهار كردهاند كه در عربي هم به صورت «قالت و قلت» وجود دارد. براي بسياري از شاعران صوفي, اين نوع مناظره, فرصتي براي ترويج افكار اخلاقي و آموزشي بوده است.
مناظره گاهي بين دو انسان يا دو عاشق و معشوق است و گاهي بين دو حيوان يا دو پرنده و گاه بين دو شيء يا دو موجود مختلف است در ادب عرفاني بيشترين مناظره بين عاشق و معشوق و با كلمات: گفتم گفتي(گفتا) مىآيد, زيباترين نمونه آن در غزل معروف حافظ ديده مىشود:
گفتم: غم تو دارم گفتا: غمت سرآيد
گفتم: كه ماه من شو گفتا: اگر برآيد
گفتم:زمهر ورزان رسم وفا بياموز
گفتا: ز خوبرويان اين كار كمتر آيد
گفتم: كه بر خيالت راه نظر ببندم
گفتا: كه شبروست او از راه ديگر آيد...
همچنين غزلهاي ديگر با مطلع:
گفتم: اي سلطان خوبان رحم كن بر اين غريب
گفت: در دنبال دل ره گم كند مسكين غريب
(غزل 14 ص 21)
و:
گفتم: كيم دهان و لبت كامران كنند
گفتا: به چشم هر چه تو گويي چنان كنند
(غزل 198 ص 268)
و:
گفتا برون شدي به تماشاي ماه نو
از ماه ابروان منت شرم باد, رو
(غزل 406 ص 552)
از شيخ مصلحالدين سعدي نيز در بوستان و گلستان مناظرات جالبي نظير گفتوگوي ميان «پروانه و شمع» و «كركس و زغن» و «رايت و پرده» باقي است. همچنين جدال با مدعي در بيان توانگري و درويشي از بهترين نوع مناظره و مجادله در آثار سعدي است. از خواجوي كرماني مناظراتي مانند: «نمد و بوريا», «تيغ و قلم», «شمس و سحاب» و از هلالي جغتايي(مقت: 936) مناظره«تير و كمان»در منظومه شاه و گداي او باقي مانده است. در ادبيات كلاسيك و نيز در ادبيات معاصر نمونههاي فراواني از اين نوع ادبي ديده مىشود. از معاصران شادروان ملكالشعراي بهار, مناظرات جالبي همانند مناظره«چشمه و سنگ», «ني و بلوط», «بط ماده و بط نر», «ضميران و بيد» وجود دارد. از ميان شاعران معاصر, پروين اعتصامي شاعري است كه با قدرت ذوق و ابتكار خاص خود, مناظرات زيبا و آموزندهاي را از زبان اشياء, پرندگان, عناصر طبيعت, از قبيل: سوزن و پيراهن, ديگ و تاوه, مور و مار, مرغ و ماهي, صياد و مرغ, ابر و باران, كرباس و الماس, كوه و كاه, چشم و مژگان, دام ودانه,آينه و شانه, سير و پياز, عدس و ماش و....استادانه به رشته نظم درآورده است. نمونهاي از مناظره «گنج و درويش».
به غاري تيره: درويشي دمي خفت
در آن خفتن, به او گنجي چنين گفت
كه من گنجم چو خاكم پست مشمار
مرا زين خاكدان تيره بردار.......
براي خود مهيا كن سرايي
جراغي, موزهاي, فرشي, قبايي
اما پاسخ درويش, پاسخ مرد انزوا نيست. پاسخ شرف و غرور و بلندي روح انساني است كه نمىخواهد حتي در عين فقر و امكان رسيدن به اشرافيت, به فساد ماديگري آلوده شود و در آن سقوط كند.
بگفت: اي دوست ما را حاصل از گنج
نخواهد بود غير منت و رنج ........
مرا افتادگي آزادگي داد
نيفتاد آن را مانند من اُفتاد
چو شد هر گنج را ماري نگهدار
نه اين گنجينه مي خواهم نه آن مار....
هراس راه و بيم رهزنم نيست
كه ديناري به دست و دامنم نيست
با بررسي مناظره در اشعار پارسي كلاسيك و معاصر مي توان گفت كه اين نوع ادبي در قالبهاي: قصيده, غزل, قطعه, رباعي, دوبيتي, مثنوي, آمده و در تمام قالبهاي شعري از اين نوع مناظره و مفاخره استفاده گرديده است.
واكاوي مناظره يا گفت و گو در اشعار بزرگان ادب پارسي, زمينهاي است كه مىتوان با كمك علم گفتمان شناسي Discourse Analaysis به آن نائل آمد, علم گفتمان شناسي كه از شاخههاي جديد زبان شناسي است, اصول حاكم بر
گفت و گو را از بعد نظري مورد مداقه قرار داده و گفت و گو گران خود را ملزم به رعايت آن مي دانند. متفكران و محققاني كه در مباحث نظري گفت و گو يا مناظرهم تحليل نمودهاند, مي گويند كه حقيقت در علوم انساني به وجود
نمي آيد مگر از طريق تفاهم بينالاذهاني, و تفاهم بينالاذهان حاصل نمي گردد مگر به كمك ابزاري به نام گفت و گو. از سوي ديگر توجه به شرايط اجتماعي
گفت و گو. يكي ديگر از دغدغههايي بوده كه متفكران اين حوزه را به خود مشغول داشته است و شرايط اجتماعي گفت و گو ربط وثيقي با نظام سياسي حاكم دارد.
امروزه تئاتر و نمايشنامه, نمونه خوبي از فضاي گفت و گو هستند. در ادبيات منثور نيز نمونههايي از اين مناظر و گفت و گوها وجود دارد, به طوري كه تعزيه را مي توان نمونهاي سنتي از اين نوع گفت و گو محسوب داشت كه در آن تعزيه خوانان رابطه ظالم و مظلوم را در واقعه عاشورا به تصوير مي كشند. در دوران معاصر, پروين اعتصامي مناظره را به حد كمال رسانده است و پس از او چهره سرشناسي كه گفت و گو و مناظره را به شيوهاي دل انگيز در ادبيات به كار گرفته, دكتر محمد رضا شفيعي كدكني است. از اين شاعر چند مكالمه و گفت و گو در دست است كه هر كدام گوشهاي از حيات سياسي رژيم گذشته را به نقد
مي كشاند. كميت و كيفيت مناظره, درونمايه اصلي, برخورد نظريات متفاوت و متضاد, تحليل و بررسي آن از ديدگاههاي مختلف, و ديگر ويژگيهاي اين نوع ادبي از جمله مسائلي است كه از حوصله اين بحث
خارج و مقال ديگري مي طلبد. در پايان مي توان گفت كه مناظره و گفت و گو يك شيوه و يا سبكي است كه نشانه نوعي دگرگوني در انديشه جامعه است و جامعه معتقد و به گفت و گو از مرحله تك بعدي و يكسو نگري گذشته و قادر به درك و حضور ديگران است و يكي از ابزارهاي مهم رسيدن به حكومت و حاكميت مردمي است.