بتسال
بتسال بحبك ولا دنه بموت فیك والله وقلبی علیك وحتى فبعدک عنی بحبك فوق ما بیخطر لیك
می پرسی دوستت دارم؟ و نه من برایت می میرم و به خدا قلبم پیش توست و حتی در دوریت از من بیش از آنکه به فکرت خطور کند دوستت دارم
بقولك ایه اسال عنیك حتقولك ایه حبیتنی فیک فعنیك حاجات یاما خلتنی ادوب یاما ولقیت خلاص قلبی فی ایدیك
چه بگویم به تو از چشمانت سوال کن به تو خواهند گفت چه چیزی من را عاشق تو کرد در چشمانت
خیلی چیزهاست که باعث شده من خیلی ذوب شوم و ناگهان ببینم قلبم در دستانت است
بتسال بحبك ولا دنه بموت فیك والله وقلبی علیك وحتى فبعدک عنی بحبك فوق ما بیخطر لیك
می پرسی دوستت دارم؟ و نه من برایت می میرم و به خدا قلبم پیش توست و حتی در دوریت از من بیش از آنکه به فکرت خطور کند دوستت دارم
لیلة وحدة تعدی وانت مش معایا بحس انی معشتهاش لیلة وحدة وانت جنبی فی حضن قلبی بروح لدنیا مرحتهاش
یک شب که بگذرد و تو با من نباشی حس می کنم من آن شب را زندگی نکردم یک شب که تو کنارم باشی در آغوش قلبم به دنیایی می روم که نرفتم
فی عینیك حاجات یاما خلتنی ادوب یاما ولقیت خلاص قلبی فی ایدیك
در چشمانت خیلی چیزهاست که باعث شده من خیلی ذوب شوم و ناگهان ببینم قلبم در دستانت است
بتسال بحبك ولا دنه بموت فیك والله وقلبی علیك وحتى فبعدک عنی بحبك فوق ما بیخطر لیك
می پرسی دوستت دارم؟ و نه من برایت می میرم و به خدا قلبم پیش توست و حتی در دوریت از من بیش از آنکه به فکرت خطور کند دوستت دارم
انت اجمل حب شفته والی عشته قبل منك مایسویش یاحبیبی انت اكثر من حبیبی انت حب مینتهیش
تو زیباترین عشقی هستی که دیدم و زندگی که قبل از تو داشتم قابل مقایسه با الان نیست عزیزم تو بیشتر از عزیزم هست تو عشقی هستی که تمام نمی شود
فی عینیك حاجات یاما خلتنی ادوب یاما ولقیت خلاص قلبی فی ایدیك
در چشمانت خیلی چیزهاست که باعث شده من خیلی ذوب شوم و ناگهان ببینم قلبم در دستانت است
بتسال بحبك ولا دنه بموت فیك والله وقلبی علیك وحتى فبعدی عنك بحبك فوق ما بیخطر لیك
می پرسی دوستت دارم؟ و نه من برایت می میرم و به خدا قلبم پیش توست و حتی در دوریت از من بیش از آنکه به فکرت خطور کند دوستت دارم
غیب عنی غیب
راجعلی حبیبی شو جایی تقول غیابك تعبنی تاركنی ع طول غرامك جرحنی وانت المسؤول بتغیب اللیالی وقلبك مشغوول
عزیزم برگشته برگشته ای چه بگویی دوریت خسته ام کرد همیشه رهایم کردی عشقت زخمیم کرده و تو مسوولی شب ها می روی و قلبت جای دیگری است
ضیعت بقربك ایامی شهور وسنینی لا سالت ولا داریت حبی وحنینی اه یاناری اه یا ناری انسانی یا روحی انسانی وحبك نسینی
پیش تو روزهایم را و ماه ها و سالهایم را از دست دادم و تو نپرسیدی و از عشقم و مهربانیم با خبر نشدی آه از آتشم آه آتشم فراموشم کنم ای جانم فراموشم کن و باعث شو عشقت را فراموش کن
غیب عنی غیب روح عنی روح روح واطفی نار قلبی وناری انا انا غیب عنی غیب
دور شو از جلویم دور شو برو از پیشم برو و آتش قلبم را خاموش کن برو از پیشم برو
مش باقی بقلبی لقلبك حنان مش باقی بحیاتی لحبك امان بتمر اللیالی وبیدور الزمان لحبك ما برجع لو مهما كان
در قلبم نسبت به قلبت مهربانی باقی نمانده در زندگیم نسبت به عشقت آرامشی باقی نمانده است شب ها و زمان می گذرد هر چه بشود به عشقت باز نمی گردم
ضیعت بقربك ایامی شهور وسنینی لا سالت ولا داریت حبی وحنینی اه یاناری اه یا ناری انسانی یا روحی انسانی وحبك نسینی
پیش تو روزهایم را و ماه ها و سالهایم را از دست دادم و تو نپرسیدی و از عشقم و مهربانیم با خبر نشدی آه از آتشم آه آتشم فراموشم کنم ای جانم فراموشم کن و باعث شو عشقت را فراموش کن
غیب عنی غیب روح عنی روح روح واطفی نار قلبی وناری انا انا غیب عنی غیب
دور شو از جلویم دور شو برو از پیشم برو و آتش قلبم را خاموش کن برو از پیشم برو
اخر مرة
یا یا حبیبی اخر مرة اقابلك فیها ولا هتشوفنی خلاص بعدیها اوعدك انی حسیبك خالص ورى ضهری حكایتك هرمیها
اینجا اخرین باری است که تو را می بینم و بعدا دیگر مرا نخواهی دید تمام شد بهت قول مردانه می دهم تو را رها کنم و قصه ات را پشت سر پرت می کنم
یا حبیبی انا فاض بیا كفایة السكة معاك صعب امشیها وان كنت بقولك یا حبیبی اخر مرة اندهلك بیها
ای عزیزم به اندازه کافی مهربان بودم سخت است در ایوان بدون تو راه بروم و اگر به تو بگویم عزیزم آخرین باری است که با این نام خطابت می کنم
صعبان علیا الی احنا یا عمری وصلنالو لكن ده حل اخیر ومفیش حل بدالو
ای عمرم آنچه به آن رسیدیم سخت بود ولی این راه حل آخر است و راهی جز این نیست
لو عندك اعذار وفرها دی نهایه وخلتنی اختار ولا هكمل ولا قادرة اتحمل مش فاضل حاجة ثانیة اخسرها
اگر بهانه ای داری بیاور این آخرش است و تو گذاشتی انتخابش کنم و دیگر ادامه نمی دهم و نمی توانم تحمل کنم درست نیست چیز دیگری از دست بدهم
یا حبیبی انا فاض بیا كفایة السكة معاك صعب امشیها وان كنت بقولك یا حبیبی اخر مرة اندهلك بیها
ای عزیزم به اندازه کافی مهربان بودم سخت است در ایوان بدون تو راه بروم و اگر به تو بگویم عزیزم آخرین باری است که با این نام خطابت می کنم
یا یا حبیبی اخر مرة اقابلك فیها ولا هتشوفنی خلاص بعدیها اوعدك انی حسیبك خالص ورى ضهری حكایتك هرمیها
اینجا اخرین باری است که تو را می بینم و بعدا دیگر مرا نخواهی دید تمام شد بهت قول مردانه می دهم تو را رها کنم و قصه ات را پشت سر پرت می کنم
روحی یا روحی
یا لی اسرنی هجرنی لیه
ای کسیکه من را مجذوب خود کرده ای , برای چه من رارها کرده ای
انت فكرنی ولا ایه
به من فکر می کنی یا نه
قول یا حبیبی وصرحنی حبیبی
به من بگو و حرف دلت را بزن عزیزم
ریحنی من الی انا فیه
و منرا از این بی قراری نجات بده
اه غایب و فیتنی
آ ه از من دور شده ای و من را به حال خود رها کردهای
اه بنادیك و لا جتنی
آه اسم تو را صدا می زنم ولیکن پیش من نمی آیی
امتى بقى لروحی ترجعنی
کی دوباره به من زندگی می بخشی
ایه ایه هینسینی
و باعث فراموشی همه چیز می شوی
ولا یقسینی
و من را آزار نمی دهی
مفیش حاجة قدرت تمنعنی
هیچ چیز نتوانست مانع عشقم به تو شود
روحی یا روحی یا روحی
ای وجود و هستی من
لیك محتاجة
به تو نیازدارم
روحی یا روحی تعال
ای زندگی و روح من بیا
قول بقى حاجة
و فقطچیزی بگو
لو عملت ایه
یا کاری بکن
جوى قلبی فیه
دراعماق قلب من
حبعمرك ماتحلم بیه
عشقی نسبت به تو وجود دارد که حتی در خواب هم نمی توانیببینی
محتاجة یجی میت سنه یادوب
لااقل صد سال طول می کشد
عشان ابطل فیكادوب
تا من بتوانم دست ازعشق تو بکشم
انساك دی حاجة مش سهلة
فراموش کردنتو کار ساده ای نیست
لقاك دنا هتجنن علیك
دیدن تو باعث می شود تا درعشقتدیوانه شوم
اه مش هنساك ثانیه
آه حتی یک ثانیه هم نمی توانم فراموشت کنم
اهحبك حاجة ثانیه
آه عشقت با همه چیز فرق دارد
اه یانا من طول بعدك یانا
آهکه چه قدر من از دوریت رنج می کشم
اه فینك وحشنی
آه کجایی كه دلم خیلی برایتتنگ شده است
اه ویاك عیشنی
آه بیا و من را به کنار خودت ببر
امانة ترحمحالی امانة
کی به من رحم خواهی کرد
شو اخبارك
دخلك شو اخبارك قلی
خواهش می کنم به من بگو حالت چه طوراست
اشتقتلك انتاشتقتلی
دلم برایت تنگ شده است آیا دل تو برای من تنگ شده است
اشتقتلك طبعااكید
دلیلی ندارد که به تو بگویم چه قدر دلم برایت تنگ شده است
یومیه حبكیزید
هر روز عشقم به تو بیشتر می شود
تعرف حتى و انت بعید
خوب می دانی کهحتی اگرازمن دورباشی
قلبی معاك
قلبم به همراه توست
قلی شو صاربغیابی
به من بگو دوری از من چگونه گذشت
بعدك عم تنطر عبابی
هنوز کنار در خانه ام نشستی و انتظارم را می کشی
ولا بابی لما تسكر
ویا اینکه هنگامیکه در خانه ام به روی تو بسته شد
قلبك مع مفتاحو تسكر
قلب تونیز همراه با کلیدش قفل شد
راح برجع مش راح بتاخر
به سوی تو بر خواهم گشت حتییک لحظه نیز درنگ نخواهم کرد
انا ما بتاخر ع احبابی
من هیچ وقت برای دیدنکسانی که دوستشان دارم دیر نخواهم کرد
مافیی قلك مافیی
نمی توانم برایت تعریف کنم
بغیابك شو صایر فیی
نمیتوانم تعریف کنم که دوریت چه به روزگار من آورد
انت بقلبی و روحی مصور
تو درتمام قلب و وجود من حک شده ای
یومیه بعینیه بتسهر
تو هر روز در بین چشمانمزنده می شوی
كل ما احن الك بتذكر
هر وقت که دلم برای تو تنگ می شود احساس میکنم
حالی طفلی و تركض لیك
که مانند دختر بچه ای هستم که به دنبال تو میدوم