بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ

فرهنگ و تاریخ تاریخ و فرهنگ - مطالبی در زمینه فرهنگ و تاریخ ایران و جهان اخبار فرهنگی و ... در این تالار قرار میگیرد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 06-15-2007
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض تاريخچه تفكر فازى




دو حادثه در اوايل قرن بيستم منجر به شكل گيرى «منطق فازى» يا «منطق مبهم» شد (منطق فازى يعنى توان استدلال با مجموعه هاى فازى). اولين حادثه پارادوكس هاى مطرح شده توسط برتراند راسل در ارتباط با منطق ارسطويى بود. برتراند راسل بنيادهاى منطقى براى منطق فازى (منطق مبهم) را طرح نمود، اما هرگز موضوع را تعقيب نكرد. برتراند راسل در ارتباط با منطق ارسطويى چنين بيان مى دارد:

«تمام منطق سنتى بنا به عادت، فرض را بر آن مى گذارد كه نمادهاى دقيقى به كار گرفته شده است. به اين دليل موضوع در مورد اين زندگى خاكى قابل به كارگيرى نيست، بلكه فقط براى يك زندگى ماوراء الطبيعه معتبر است.»

دومين حادثه، كشف «اصل عدم قطعيت» توسط هايزنبرگ در فيزيك كوانتوم بود. اصل عدم قطعيت كوانتومى هايزنبرگ به باور كوركورانه ما به قطعيت در علوم و حقايق علمى خاتمه داد و يا دست كم آن را دچار تزلزل ساخت. هايزنبرگ نشان داد كه حتى اتم هاى مغز نيز نامطمئن هستند. حتى با اطلاعات كامل نمى توانيد چيزى بگوييد كه صددرصد مطمئن باشيد. هايزنبرگ نشان داد كه حتى در فيزيك، حقيقت گزاره ها تابع درجات است.

در اين ميان منطقيون براى گريز از خشكى و جزميت منطق دو ارزشى، منطق هاى چندارزشى را به عنوان تعميم منطق دو ارزشى پايه گذارى كردند. اولين منطق سه ارزشى در سال 1930 توسط لوكاسيه ويچ منطق دان لهستانى پايه گذارى شد. سپس منطق دانان ديگرى نظير بوخوار (Bochvar)، كلين(Klieene) و هى تينگ(Heyting) نيز منطق هاى سه ارزشى ديگرى ارائه كردند. در منطق سه ارزشى گزاره ها بر حسب سه ارزش (1 1، -2 ، 0) مقدار دهى مى شوند، لذا اين منطق ها واقعيت ها را بهتر از منطق ارسطويى (1 و 0 ) نشان مى دهند. ولى روشن است كه منطق سه ارزشى نيز با واقعيت فاصله دارد. لذا منطق هاى nمقداره توسط منطقيون از جمله لوكاسيه ويچ ارائه شد. در منطق n مقداره، هرگزاره مى تواند يكى از ارزش هاى درستى مجموعه زير را اختيار كند:

Tn={0, 1/n, 2/n,...1}


روشن است كه هر چه n عدد صحيح مثبت بزرگترى انتخاب شود، دسته بندى ارزش گزاره ها (گرد كردن آنها به يكى از اعداد مجموعه Tn به واقعيت نزديكتر خواهد بود و اگر n به سمت بى نهايت ميل كند (n)، يك منطق بى نهايت مقداره تعريف مى شود كه درجه درستى هر گزاره مى تواند يك عدد گويا بين صفر و يك باشد. منطق كاملتر آن است كه هر گزاره بتواند هر عدد حقيقى بين صفر و يك را اختيار كند كه آن را منطق استاندارد لوكاسيه ويچ مى نامند. در واقع ارزش گزاره ها در اين منطق طيفى بين درستى و نادرستى يا بين صفر و يك است. منطق فازى نيز يك منطق چند ارزشى است. در اين منطق به جاى درست يا نادرست، سياه يا سفيد، صفر يا يك، سايه هاى نامحدودى از خاكسترى بين سياه و سفيد وجود دارد. تمايز عمده منطق فازى با منطق چند ارزشى آن است كه در منطق فازى، حقيقت و حتى ذات مطالب هم مى تواند نادقيق باشد. در منطق فازى، مجاز به بيان جملاتى از قبيل «كاملاً درست است» يا «كم و بيش درست است» هستيم. حتى مى توان از احتمال نادقيق مثل «تقريباً غيرممكن»، «نه چندان» و «به ندرت» نيز استفاده كرد. بديهى است منطق فازى نظام كاملاً انعطاف پذيرى را در خدمت زبان طبيعى قرار مى دهد.

منطق فازى عبارت است از «استدلال با مجموعه هاى فازى». مجموعه هاى فازى توسط ماكس بلك و لطفى زاده ارائه گرديد.

ابتدا در سال 1973 ماكس بلك فيلسوف كوانتوم مقاله اى راجع به آناليز منطق به نام «ابهام» را منتشر كرد. البته جهان علم و فلسفه مقاله بلك را ناديده گرفت، اگر اين چنين نمى شد ما هم اكنون بايد منطق گنگ را به جاى منطق فازى مورد بررسى قرار مى داديم. سپس در سال 1965 لطفى زاده مقاله اى تحت عنوان «مجموعه هاى فازى» منتشر ساخت. در اين مقاله او از منطق چند مقدارى لوكاسيه ويچ براى مجموعه ها استفاده كرد. او نام فازى را براى اين مجموعه ها در نظر گرفت تا مفهوم فازى را از منطق دودويى دور سازد. او لغت فازى را انتخاب كرد تا همچون خارى در چشم علم مدرن فرو رود.

ماكس بلك عبارت «مبهم» را به اين دليل استفاده كرد كه برتراند راسل و ديگر منطق دانان آن را براى چيزى كه ما اكنون آن را «فازى» مى ناميم، استفاده كرده بودند. نظريه بلك مورد قبول واقع نشد و در مجله اى اختصاصى كه تنها گروه اندكى آن را مطالعه مى كردند در سكوت به فراموشى سپرده شد. ماكس بلك كه در سال 1909 در شهر باكو در كناره درياى خزر به دنيا آمده بود، در سال 1989 در گذشت. پس از ماكس بلك، لطفى زاده با يك تغيير جديد (تغيير نام «ابهام» به «فازى») راه تازه اى را براى قبولاندن اين ايده باز كرد.
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 06-15-2007
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

لطفى زاده در سال 1921 در باكو چشم به جهان گشود. لطفى زاده يك شهروند ايرانى بوده و پدرش تاجر و خبرنگار روزنامه بود. لطفى زاده از 10 تا 20 سالگى در ايران زندگى كرد و به مدرسه مذهبى رفت. در سال 1942 با درجه ليسانس مهندسى برق از دانشكده فنى دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد. او در سال 1944 به آمريكا و به انستيتو فنى ماساچوست (MIT) رفت و در سال 1946 درجه فوق ليسانس را در مهندسى برق دريافت كرد. در آن موقع بود كه والدينش از ايران به آمريكا (نيويورك) رفتند. لطفى زاده MIT را ترك كرد و به والدينش در نيويورك پيوست و وارد دانشگاه كلمبيا شد. در سال 1951 او درجه دكتراى خود را در رشته مهندسى برق دريافت كرد و به استادان دانشگاه كلمبيا ملحق شد و تا زمانى كه به دانشگاه بركلى رفت، در آنجا اقامت داشت.

در سال 1963 رياست بخش برق دانشگاه بركلى را كه بالاترين عنوان در رشته مهندسى بود، برعهده داشت.

در سال 1965 پروفسور لطفى زاده مقاله «مجموعه فازى» را منتشر ساخت. در اين مقاله، لطفى زاده چيزى را كه برتراند راسل، جان لوكاسيه ويچ، ماكس بلك و ديگران آن را «ابهام» يا «چند ارزشى» ناميده بودند، «فازى» ناميد.

در سال ،1973 لطفى زاده مقاله ديگرى منتشر كرد و در آن جزئيات بيشترى در مورد منطق و رياضيات فازى و به كارگيرى آن در سيستم هاى كنترل مورد بحث قرار داد. در سال ،1974 اولين سيستم كنترلى كه مربوط به تنظيم يك موتور بخار بود و براساس منطق فازى كنترل مى شد، پياده سازى گرديد. در سال ،1985 در آزمايشگاه بل اولين تراشه نادقيق ساخته شد و بعد از آن تراشه هايى با قدرت بيشتر توليد شد. تراشه اى به نام F310 كه در سال 1989 ساخته شد، قادر بود بالغ بر 50 هزار استنتاج فازى را در يك ثانيه انجام دهد. بديهى است كه روند توسعه و استفاده از تراشه هاى فازى، راه را براى استفاده از رايانه هايى كه از اين سخت افزار استفاده مى كنند، باز خواهد كرد.

نظريه فازى با پشتكار لطفى زاده گسترش يافت. همراه با گسترش اين نظريه، انتقاداتى بر آن وارد شد كه عمده ترين آنها را مى توان در سه گروه تقسيم بندى كرد: الف: اولين گروه منتقدين سئوال مى كردند كه كاربرد منطق فازى چيست؟ چه چيزى شما مى توانيد با مجموعه فازى انجام دهيد؟ در مقابل اين سئوال، لطفى زاده و پيروانش براى سال ها نتوانستند هيچ كاربردى را نشان دهند. در دهه 1970 اولين كاربردهاى منطق فازى ظاهر شده اما اينها اغلب اسباب بازى هاى رايانه اى بر گرفته از ايده هاى ساده رياضى بود. اولين سيستم فازى توسط ابراهيم ممدانى (Ebrahim mamdani) در انگلستان ارائه شد. در دهه 1980 ژاپنى ها از اين سيستم ها براى كنترل استفاده كردند و تا سال 1990 ژاپنى ها بيش از 100 محصول با كاربردهاى كنترل فازى ارائه دادند.


قوانين منطق فازى

براى تعداد ظروف و نوع و تعداد غذاهاى روى ظروف، سيكل كارى و استراتژى شست وشو را تغيير مى دهد.

براى عبور و مرور مسافران، زمان انتظار را كاهش مى دهد.

استراتژى و توان مناسب را براى پخت انتخاب مى كند.

زمان خنك شدن را برحسب مورد تنظيم مى كند. يك شبكه عصبى براساس عادات استفاده كننده، قوانين مربوطه را تغيير مى دهد.

براساس موضوع موجود در كادر، عمل تنظيم كانون را انجام مى دهد.

براساس داده هاى اقتصاد خرد و كلان، بازار بورس را مديريت مى كند.

ب: دومين گروه منتقدين از مراكز علمى و پژوهشى احتمالات بودند. لطفى زاده از اعداد بين صفر و يك براى توصيف ابهام استفاده مى كرد. متخصصين احتمالات نيز احساس مى كردند كه آنها نيز همين كار را انجام مى دهند. وقوع درگيرى غيرقابل اجتناب بود. بيشتر اين انتقادات فازى را همان احتمال با لباس مبدل مى دانست. آنها احساس مى كردند كه لطفى زاده چيز جديدى ارائه نكرده است و واقعاً كار خاصى انجام نداده است. آنها بيان مى كردند كه لطفى زاده توان خود را روى قدرت بيان مجموعه هاى فازى و قدرت تطابق آنها با كلمات معطوف كرده است. در پاسخ به اين سئوال، لطفى زاده بيان مى دارد كه «اصولاً چنين چارچوبى راهى براى مواجهه با مسائلى است كه در آنها نادقيق بودن به خاطر عدم وجود معيار صريح عضويت در گروه است، نه حضور متغيرهاى تصادفى.»

پ: سومين انتقاد از همه مهمتر بود و آن قهر آشكار منطق دوارزشى بود. براى لطفى زاده درست بودن يا حتى داشتن ظاهرى درست در آن بود كه منطق ارسطو ناديده انگاشته شود. اين بدان معناست كه چيز ها مجبور نيستند، سياه يا سفيد باشند. انتقادات دوارزشى دو نوع بودند: نوع اول مى گويد كه منطق دو ارزشى كارايى دارد، منطق دوارزشى هزاران سال است كه به ما خدمت كرده و رايانه ها را به كار انداخته است. ممكن است مقدارى هزينه داشته باشد، اما ساده است و كار مى كند.

نوع دوم انتقاد، فريادى از خشم است. اين مورد ردپاى علم جديد در رد (A و نقيض A) و اصرار به درستى (A يا نقيض A) است. اما در اين مورد نيز مى توان گفت كه منطق چندارزشى مى تواند مشكل دوارزشى را نيز حل كند.

__________________
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 06-15-2007
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

مقدمه اى بر تفكر فازى

از آن زمان كه انسان انديشيدن را آغاز كرد، همواره كلمات و عباراتى را بر زبان جارى ساخته كه مرزهاى روشنى نداشته اند. كلماتى نظير «خوب»، «بد»، «جوان»، «پير»، «بلند»، «كوتاه»، «قوى»، «ضعيف»، «گرم»، «سرد»، «خوشحال»، «باهوش»، «زيبا» و قيودى از قبيل «معمولاً»، «غالباً»، «تقريباً» و «به ندرت». روشن است كه نمى توان براى اين كلمات رمز مشخصى يافت، براى مثال در گزاره «على باهوش است» يا «گل رز زيباست» نمى توان مرز مشخصى براى «باهوش بودن» و «زيبا بودن» در نظر گرفت. اما در بسيارى از علوم نظير رياضيات و منطق، فرض بر اين است كه مرزها و محدوده هاى دقيقاً تعريف شده اى وجود دارد و يك موضوع خاص يا در محدوده آن مرز مى گنجد يا نمى گنجد. مواردى چون همه يا هيچ، فانى يا غيرفانى، زنده يا مرده، مرد يا زن، سفيد يا سياه، صفر يا يك، يا «اين» يا «نقيض اين» . در اين علوم هر گزاره اى يا درست است يا نادرست، پديده هاى واقعى يا «سفيد» هستند يا «سياه».

اين باور به سياه و سفيدها، صفر و يك ها و اين نظام دو ارزشى به گذشته بازمى گردد و حداقل به يونان قديم و ارسطو مى رسد. البته قبل از ارسطو نوعى ذهنيت فلسفى وجود داشت كه به ايمان دودويى با شك و ترديد مى نگريست. بودا در هند، پنج قرن قبل از مسيح و تقريباً دو قرن قبل از ارسطو زندگى مى كرد. اولين قدم در سيستم اعتقادى او گريز از جهان سياه و سفيد و برداشتن اين حجاب دوارزشى بود. نگريستن به جهان به صورتى كه هست. از ديد بودا جهان را بايد سراسر تناقض ديد، جهانى كه چيزها و ناچيزها در آن وجود دارد. در آن گل هاى رز هم سرخ هستند و هم غيرسرخ. در منطق بودا هم A داريم هم نقيض A. در منطق ارسطو يا A داريم يا نقيض A منطق (A يا نقيض A) در مقابل منطق (A و نقيض A). منطق اين يا آن ارسطو در مقابل منطق تضاد بودا.

منطق ارسطو اساس رياضيات كلاسيك را تشكيل مى دهد. براساس اصول و مبانى اين منطق همه چيز تنها مشمول يك قاعده ثابت مى شود كه به موجب آن يا آن چيز درست است يا نادرست. دانشمندان نيز بر همين اساس به تحليل دنياى خود مى پرداختند. گرچه آنها هميشه مطمئن نبودند كه چه چيزى درست است و چه چيزى نادرست و گرچه درباره درستى يا نادرستى يك پديده مشخص ممكن بود دچار ترديد شوند، ولى در يك مورد هيچ ترديدى نداشتند و آن اينكه هر پديده اى يا «درست» است يا «نادرست».

هر گزاره، قانون و قاعده اى يا قابل استناد است يا نيست. بيش از دو هزار سال است كه قانون ارسطو تعيين مى كند كه از نظر فلسفى چه چيز درست است و چه چيز نادرست. اين قانون «انديشيدن» در زبان، آموزش و افكار ما رسوخ كرده است.

منطق ارسطويى دقت را فداى سهولت مى كند. نتايج منطق ارسطويى، «دوارزشى»، «درست يا نادرست»، «سياه يا سفيد» و «صفر يا يك» مى تواند مطالب رياضى و پردازش رايانه اى را ساده كند. مى توان با رشته اى از صفر و يك ها بسيار ساده تر از كسرها كار كرد. اما حالت دوارزشى نيازمند انطباق ورزى و از بين بردن زوايد است. به عنوان مثال هنگامى كه مى پرسيد: آيا شما از كار خود راضى هستيد؟ نمى توان انتظار جواب بله يا خير داشت، مگر آنكه با تقريب بالايى صحبت كنيد. «سورن كيركگارد» فيلسوف اگزيستانسياليست، در سال 1843 كتابى در رابطه با تصميم گيرى و آزاد انديشى به نام «يا اين يا آن» نوشت. او در اين كتاب بشر را برده كيهانى انتخاب هاى «دودويى» در تصميم گيرى هايش ناميد. تصميم گيرى به انجام يا عدم انجام كارى و تصميم گيرى درباره بودن يا نبودن چيزى.

گرچه مى توان مثال هاى فراوانى را ذكر كرد كه كاربرد منطق ارسطويى در مورد آنها صحيح باشد، اما بايد توجه داشت كه نبايد آنچه را كه تنها براى موارد خاص مصداق دارد به تمام پديده ها تعميم داد. در دنيايى كه ما در آن زندگى مى كنيم، اكثر چيزهايى كه درست به نظر مى رسند، «نسبتاً» درست هستند و در مورد صحت و سقم پديده هاى واقعى همواره درجاتى از «عدم قطعيت» صدق مى كند. به عبارت ديگر پديده هاى واقعى تنها سياه يا تنها سفيد نيستند، بلكه تا اندازه اى «خاكسترى» هستند. پديده هاى واقعى همواره «فازى»، «مبهم» و «غيردقيق» هستند. تنها رياضى بود كه سياه و سفيد بود. اين خود چيزى جز يك سيستم مصنوعى متشكل از قواعد و نشانه ها نبود. علم واقعيت هاى خاكسترى يا فازى را با ابزار سياه و سفيد رياضى به نمايش مى گذاشت و اين چنين بود كه به نظر مى رسيد واقعيت ها نيز تنها سياه يا سفيد هستند. بدين ترتيب در حالى كه در تمامى جهان حتى يك پديده را نمى توان يافت كه صددرصد درست يا صددرصد نادرست باشد، علم با ابزار رياضى خود همه پديده هاى جهان را اين طور بيان مى كرد. در اين جا بود كه علم دچار اشتباه شد. در منطق ارسطويى حالت ميانه اى وجود ندارد و شيوه استدلال «قطعى و صريح» است. از طرف ديگر رياضيات فازى بر پايه استدلال تقريبى بنا شده كه منطبق با طبيعت و سرشت سيستم هاى انسانى است. در اين نوع استدلال، حالت هاى صفر و يك تنها مرزهاى استدلال را بيان مى كنند و در واقع استدلال تقريبى حالت تعميم يافته استدلال قطعى و صريح ارسطويى است.

منطق فازى، يك جهان بينى جديد است كه به رغم ريشه داشتن در فرهنگ مشرق زمين با نيازهاى دنياى پيچيده امروز بسيار سازگارتر از منطق ارسطويى است. منطق فازى جهان را آن طور كه هست به تصوير مى كشد. بديهى است چون ذهن ما با منطق ارسطويى پرورش يافته، براى درك مفاهيم فازى در ابتدا بايد كمى تامل كنيم، ولى وقتى آن را شناختيم، ديگر نمى توانيم به سادگى آن را فراموش كنيم. دنيايى كه ما در آن زندگى مى كنيم، دنياى مبهمات و عدم قطعيت است. مغز انسان عادت كرده است كه در چنين محيطى فكر كند و تصميم بگيرد و اين قابليت مغز كه مى تواند با استفاده از داده هاى نادقيق و كيفى به يادگيرى و نتيجه گيرى بپردازد، در مقابل منطق ارسطويى كه لازمه آن داده هاى دقيق و كمى است، قابل تامل است.
منابع:

1 _ علم مديريت فازى _ دكتر عادل آذر حجت فرجى _ مركز مطالعات مديريت و بهره ورى ايران _ چاپ اول 1381.

2 _ تفكر فازى _ بارت كاسكو _ ترجمه: على غفارى، عادل مقصودپور، عليرضا پورممتاز، جمشيد قسيمى، ناشر: دانشگاه صنعتى خواجه نصيرالدين طوسى _ چاپ دوم سال 1380


برداشت از روزنامه شرق
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 10-18-2007
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

منطقي كه تكنيك را هوشمند كرد

پروفسور لطفي زاده، دانشمند ايراني تبار و مبدع منطق فازي، روز سه شنبه سوم مي 2005 به دعوت كانون مهندسين و متخصصين ايراني در آلمان و دانشگاه فني برلين حضور رئيس دانشگاه (كورت كوتسلر) و معاون ارشد علمي اش، در سالن EB 301 ساختمان تاريخي دانشگاه پس از امضاي كتابچه طلاي يادبود، نام خود را در كنار بزرگان علم و صنعت دنيا به ثبت رساند.

همه لوازم پيرامون ما كه آسايش را برايمان معنا مي كند و تكنيك "اتومات" و "هوش مصنوعي" را در بطن خود دارد از ابداع پروفسور لطفي زاده نشان دارد.
پروفسور "لطفي زاده" كه در جهان علم به پروفسور "زاده" مشهور است، مخترع منطق علمي نوين "فازي" است، كه جهان صنعت را دگرگون كرد.
امروزه هيچ دستگاه الكترونيكي، از جمله وسايل خانگي بدون اين منطق در ساختار خود ساخته نمي شوند. با منطق فازي پروفسور لطفي زاده، ابزار هوشمند مي شوند و توانايي محاسبه در آنان نهادينه مي شود.
از شوروي به تهران، از تهران به آمريكا
او در سال 1921 در شهر باكو در جمهوري آذربايجان به دنيا آمد. پدرش يك ژورناليست ايراني بود كه در آن زمان به دلايل شغلي در باكو بسر مي برد و مادرش يك پزشك روس بود.
وي ده ساله بود كه در اثر قحطي و گرسنگي سراسري پديد آمده در سال 1931، به اتفاق خانواده به وطن پدري اش ايران بازگشت. لطفي زاده در دبيرستان البرز تهران، تحصيلات متوسطه را به پايان رساند و در امتحانات كنكور سراسري، مقام دوم را كسب نمود. در سال 1942 رشته الكترونيك دانشگاه تهران را با موفقيت به پايان رساند و در طي جنگ دوم جهاني براي ادامه تحصيلات به آمريكا رفت.
او در سال 1946 موفق به اخذ مدرك ليسانس از دانشگاه ماساچوست شد. در سال 1949 به دريافت مدرك دكترا از دانشگاه كلمبيا نائل شد و در همين دانشگاه با تدريس در زمينه "تئوري سيستم ها" كارش را آغاز كرد. او در سال 1959 به بركلي رفت تا به تدريس الكتروتكنيك بپردازد و در سال 1963 ابتدا در رشته الكتروتكنيك و پس از آن در رشته علوم كامپيوتر كرسي استادي گرفت.
لطفي زاده به طور رسمي از سال 1991 بازنشسته شده است، وي مقيم سانفرانسيسكو است و در آنجا به پروفسور "زاده" مشهور است. لطفي زاده به هنگام فراغت به سرگرمي محبوبش عكاسي مي پردازد. او عاشق عكاسي است و تاكنون شخصيت هاي معروفي همچون روساي جمهور آمريكا، ترومن و نيكسون، رو به دوربين وي لبخند زده اند.
سرگرمي ديگر لطفي زاده "HI FI" است. او در اتاق نشيمن خود بيست و هشت بلندگوي حساس تعبيه نموده تا به موسيقي كلاسيك با كيفيت بالا گوش كند.
پروفسور لطفي زاده داراي بيست و سه دكتراي افتخاري از دانشگاه هاي معتبر دنياست، بيش از دويست مقاله علمي را به تنهايي در كارنامه علمي خود دارد و در هيئت تحريريه پنجاه مجله علمي دنيا مقام "مشاور" را داراست.
تئوري منطق فازي در يك نگاه
بر خلاف آموزش سنتي در رياضي، او منطق انساني و زبان طبيعت را وارد رياضي كرد. شايد بتوان با دو رنگ سياه و سفيد مثال بهتري ارائه داد. اگر در رياضي، دو رنگ سياه و سفيد را صفر و يك تصور كنيم، منطق رياضي، طيفي به جز اين دو رنگ سفيد و سياه نمي بيند و نمي شناسد. ولي در مجموعه هاي نامعين منطق فازي، بين سياه و سفيد مجموعه اي از طيف هاي خاكستري هم لحاظ مي شود و به اين طريق فصل مشترك ساده اي بين انسان و كامپيوتر بوجود مي آيد.
اين منطق حدود چهل سال پيش در آمريكا توسط لطفي زاده پايه ريزي شد. و براي اولين بار در سال 1974 در اروپا براي تنظيم دستگاه توليد بخار، در يك نيروگاه كاربرد عملي پيدا كرد. با پيشرفت چشمگير ژاپن در عرصه وسايل الكترونيكي، در سال 1990 كلمه "فازي" در آن كشور به عنوان "كلمه سال" شناخته شد.
سخنراني لطفي زاده در دانشگاه صنعتي برلين
دعوت نامه رئيس دانشگاه صنعتي دانشگاه برلين به اشكال مختلف در ميان دانشجويان و مطبوعات و وسايل ارتباط جمعي به چشم مي خورد. كاغذهاي زرد رنگ در قطع كوچك در ميان دانشجويان دست به دست مي گشت و وعده ديدار با دانشمند بزرگي را مي داد.
در قسمتي از دعوت نامه نوشته شده : "باني تئوري منطق فازي به برلين مي آيد: پروفسور لطفي زاده درباره تئوري جهاني خود كه در سال 1965 تدوين شده و كاربرد جهاني آن در اتومبيل، موبايل، لباس شويي و غيره، و در خطوط متعدد توليد، و روش هاي متديك ديگري كه امروزه در امور اعتباري و نرم افزارهايي كه به اين سياق كار مي كنند سخنراني خواهد كرد.
پيش از برپايي سخنراني، راديوها و روزنامه هاي مختلف و از جمله انجمن مهندسين آلمان سئوالات خود را با لطفي زاده مطرح كردند. خبرنگاري كه ميكروفن حساسي در دست داشت، از كاربرد منطق فازي در تكنيك امروزي پرسيد؛ پروفسور لطفي زاده به ميكروفن خبرنگار اشاره كرد و گفت: "اتفاقأ اين حساسيتي كه در ميكروفن شما بكار گرفته شده تا صداي موضعي را تشخيص دهد و صداي محيط پيرامون را منعكس نكند، نظام منطق فازي را در خود مستتر دارد."
رئيس دانشگاه در اتاق ويژه مهمانان، ضمن خوشامد به لطفي زاده گفت: "من رياضي دان هستم، و از زماني كه با رياضيات مأنوسم با اسم و رسم شما هم آشنايي دارم، و از پروفسور كنعاني رئيس كانون مهندسين و متخصصين ايراني در آلمان، كمال تشكر را دارم كه فرصت ديدار با ايشان را بوجود آورد."
پس از آن از طرف رياست دانشگاه، از پروفسور لطفي زاده دعوت شد تا در دفتر يادبود طلايي دانشگاه كه يادگار مخترعين بزرگ از جمله اولين مخترع كامپيوتر (كنراد سوزه) را در خود دارد، نام خود را ثبت كند. و به رسم يادبود كتاب زيبايي كه دانشگاه فني برلين به مناسبت يكصد و بيست و پنج سالگي تاسيس اين دانشگاه منتشر شده بود با عنوان "بزرگاني كه ما بر دوش آنان ايستاده ايم" به آقايان لطفي زاده و ناصر كنعاني اهدا گرديد.
پس از آن ناصر كنعاني به زبان انگليسي به معرفي لطفي زاده پرداخت. سپس مبتكر منطق فازي سخنراني خود را در باره پيدايش منطق فازي و گفتاري پيرامون نظرات مخالف و موافق آن و تكميل و پيشرفت روز افزون اين تئوري به مدت يكساعت و نيم ايراد كرد.
انتقاد لطفي زاده از رفتار اروپا با دانشمندان مهاجر
در فرصتي كوتاهي كه دست داد، با پروفسور لطفي زاده گفتگويي داشتم. او گفت: "خوشحالم بعد از بيست و دو سال بار ديگر به برلين آمدم. اول از همه ديدار ايرانيان برلين برايم جالب بود. از برلين خوشم آمده؛ از خيابان هاي پهن آن خوشم آمده، و از اين كه در اين شهر آسمان خراش وجود ندارد بسيار لذت بردم… من فوق العاده خوشحالم كه در اين جا هستم و با اين استقبال گرم مواجه شدم. تنها پشيماني ام اين است كه نمي توانم آن طور كه بايد و شايد فارسي صحبت بكنم. و مجبورم به انگليسي با شما حرف بزنم، به همين جهت بايد از شما عميقأ عذرخواهي كنم كه فارسي من خيلي خوب نيست، فهميدن فارسي براي من مشكل نيست، ولي صحبت كردن برايم كمي سخت است."
لطفي زاده در اشاره به تفاوت پذيرش ايرانيان مهاجر در اروپا و آمريكا مي گويد: "مي خواهم مقايسه اي كنم بين جامعه ايراني ها در آمريكا، كانادا، و برلين. دلم مي خواهد در رابطه با كانادا صحبت كنم كه چندي پيش از طرف جامعه مهندسين كانادا به آنجا دعوت شده بودم. يك فرق اساسي وجود دارد كه ايراني هايي كه مقيم كانادا هستند براي دولت كار مي كنند. ولي آنچه در برلين متوجه شدم، اين است كه ايراني ها يا در صنايع، و يا در دانشگاه ها كار مي كنند و نديدم كه يك ايراني در استخدام دولت آلمان باشد. به گمان من اين موضوع مربوط مي شود به اينكه آلمان يك جامعه سنتي است و يك فرق اساسي بين خارجي ها و آلماني ها وجود داشته و دارد. من اگر آن موقع، به جاي آمريكا به آلمان مي آمدم، بعيد مي ديدم كه در آلمان استاد دانشگاه مي شدم. و اين مسئله فقط مربوط به آلمان نيست، مربوط به تمام كشورهاي اروپايي است و اين تفاوت بين خارجيان وجود دارد."
لطفي زاده مي گويد: " شصت سال پيش، زماني كه به آمريكا رفتم، اوضاع خيلي بدتر از اين بود، و حتا اگر فردي نام خارجي مي داشت مي توانست سرآغاز مشكلات براي او باشد و با اين اسم شما نمي توانستيد شغلي بگيريد. به خاطر دارم زماني كه در ايران بودم و به دبيرستان البرز مي رفتم، به يك آمريكايي گفتم كه مي خواهم براي ادامه تحصيلات به آمريكا بروم؛ و در جواب به من گفت كه تو ديوانه اي! و من نفهميدم كه چرا به من گفت ديوانه. وقتي رسيدم به آمريكا متوجه شدم كه او حق دارد، چرا كه ما نمي توانيم شغلي داشته باشيم؛ كاملأ غير ممكن بود. تقريبأ آن زمان مثل الان آلمان بود." به فارسي مي افزايد: نه نه، خيلي هم بدتر.
ارتقاي اجتماعي دانشوران مهاجر در آمريكا و كانادا
به نظر او اوضاع در كانادا و آمريكا امروزه عوض شده است ولي مهاجران همچنان با محدويت در ارتقاي اجتماعي روبرويند: "امروز به هر كجا كه مي روي مي تواني حضور خارجيان را ببيني...در آمريكا اوضاع به گونه اي ست كه شما مي توانيد مدارج ترقي را طي كنيد، ولي در مرحله اي خارجي بودن باعث توقف مي شود. شايد بتوانيد رئيس دانشكده بشويد، ولي رئيس دانشگاه شدن تقريبأ غير ممكن است. افراد زيادي هم در استخدام دولت آمريكا نيستند ولي در كانادا وضع به شكل ديگري ست. به اين ترتيب من احساس مي كنم كه زندگي در آلمان خيلي مشكل تر است.
"اروپا در سير نزولي است"
او در ادامه از نگراني خود در باره آينده علمي اروپا مي گويد: "بايد فكر كرد كه اوضاع و احوال به چه جهت به اين جا كشيده است؟ ولي به تحقيق مي توانم بگويم كه اروپا در سير نزولي است . اگر آمريكا هم در سير صعودي مي بود، پيدا كردن شغل آسان تر مي بود. ولي الان آمريكا هم در سير نزولي است. علت اين است كه با كشورهاي آسيايي در رقابت هستند و آسيايي ها در سير ترقي هستند. مثلأ در آلمان توليدات رو به پايين حركت مي كند، و در بعضي كشورها سير نزولي شديدتر است مثل انگلستان.
پروفسور لطفي زاده در ادامه مي گويد: "از آنجا كه من به كشورهاي مختلف سفر مي كنم به تحقيق مي توانم بگويم كه اين معضل دست به گريبان همه كشورهاي اروپايي است. مثلأ در تركيه گاز و نفت وجود ندارد ولي در عوض توريست دارند. درآناتولي فقط پانصد هزار نفر در قسمت توريسم كار مي كنند. ولي از توريسم كه يك كشور نمي تواند ثروتمند شده و رشد كند.
"شكل گيري استعمار جديد در صنعت"
لطفي زاده عقايد اجتماعي خاصي دارد كه از حساسيت او به وضع كشورهاي كمتر توسعه يافته حكايت دارد. او مي گويد: "من به هر كشوري كه سفر مي كنم از استادان دانشگاه سئوال مي كنم كه آيا شما مي توانيد با پولي كه مي گيريد زندگي كنيد؟ در آلمان پاسخ مثبت است، ولي در ايران و ديگر كشورها از جمله بلغارستان، روماني، تركيه، لهستان، پاسخ منفي است. و اين براي پيشرفت علم و دانش مناسب نيست و بايد كاري انجام داد."
"به طور كلي آنچه در مورد كشورهاي جهان مي توان گفت اين است كه يك "نئو كلونياليسم" در حال شكل گيري است. در نتيجه يك كشوري مثل لهستان كه 84 درصد از صنعت خود را فروخته است؛ و حتا كار به خريد زمين هاي اين كشورها هم رسيده است، نتيجه اين كه افراد اين كشورها در آينده فقط براي آلمان و آمريكا كار خواهند كرد، نه براي خود."
"يادم مي آيد كه شاه به ايرانيان گفته بود كه حتا حاضر نيستم يك دلار قرض بگيرم و بايد كشورمان را خودمان بسازيم، ولي امروزه كشور ايران زير بار قرض و بدهكاري است. و به نظر من جهان از يك دوران خيلي سختي در حال گذر است و همه ما با اين مشكلات مواجه هستيم. و چه بسا مشكلات بزرگتري در روسيه وجود دارد."
امتياز چند فرهنگي بودن
لطفي زاده كه در فرهنگ هاي مختلف تركي و روسي و ايراني و آمريكايي باليده است اين را امتياز خود مي داند و مي گويد شما از اين طريق به طبيعت بشر بيشتر پي مي بريد: "براي مثال من پنج سال رئيس دانشكده بودم، و در بحث و نظر خواهي، نظرات آناني كه تك فرهنگي بودند، نسبي بود، ولي من هر نظري كه مي دادم به مرور زمان، درستي نظر من ثابت مي شد، براي اين كه من فرهنگ هاي مختلف را مي فهمم و درك مي كنم، در جايي كه مثلأ آمريكايي ها به علت تك فرهنگي بودن اين ويژگي را نمي توانند درك كنند."
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:01 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها