تالارهای آزاد در این تالار پستهایی که شمارش نمیشوند ارسال میشود |
02-04-2013
|
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2013
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 41
سپاسها: : 295
131 سپاس در 45 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یکی از فانتزیام اینه که...
یکی از فانتزیام اینه که یکی واسم یه جعبه بزرگ کادو بیاره و توش
یه جعبه کوچکتر باشه و همین روند ادامه پیدا کنه و آخرش برسه
به سویچ پورشه یامثلا لامبورگینی !
|
6 کاربر زیر از hani77 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
02-04-2013
|
|
کاربر بسيار فعال
|
|
تاریخ عضویت: May 2012
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,251
سپاسها: : 8,172
4,786 سپاس در 1,493 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یکی از فانتزیام این که دخترها بتونن مثل پسرها
ابرو بردارن...
__________________
معنی فلفل نبین چه ریزه است را روزی فهمیدم.....که اشک هایم به این کوچکی پر از حرف ها و غم های بزرگ شد
|
7 کاربر زیر از پریشان سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-04-2013
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 902
سپاسها: : 10,211
6,252 سپاس در 1,423 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
میشه جدی جدی اینجا فانتزی های خودمونو بگیم؟
هوررررا!
یکی از فانتزی هام اینه که یه شب خیلی راحت بخوام و تا صبح هیچ خوابی نبینم و فرداشم هر وقت دلم خواست بیدار شم!
______________________________
یکی از فانتزی هام اینه که شب بخوابم صبح پاشم ببینم همه نگرانی هام فقط یه خواب بد بوده!
______________________________
یکی دیگه شم اینه که (اینو هممون داریم) یه روز یکی بدون اینکه در موردمون قضاوت کنه به همه حرفهایی که از اول زندگی تو دلمون داشتیم گوش بده!
(فک کنم اگه این جور بشه فانتزی دومی هم که نوشتم جور بشه!)
__________________
I know that in the morning now
I see ascending light upon a hill
Although I am broken, my heart is untamed, still
|
6 کاربر زیر از Saba_Baran90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-05-2013
|
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2013
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 41
سپاسها: : 295
131 سپاس در 45 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آخ گفتی...ایشالا به زودی میشه فقط یه انقلاب دیگه لازم داریم
ویرایش توسط hani77 : 02-05-2013 در ساعت 07:37 PM
|
02-05-2013
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 902
سپاسها: : 10,211
6,252 سپاس در 1,423 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
هانیه جان منظور من از "حرفهای دلمون" درد دل های شخصیه
دوست دارم اگه حرفی با کسی زدم برنگرده بهم بگه " خب خودت مقصر بودی! اگه این کارو نمی کردی اینطور نمیشدو..."
فکر کنم یه کوچولو اشتباه متوجه شدی
من کلا آدم نگران سرخودی ام! بخاطر همین گفتم یه روزی نگرانی هام تموم شه
امیدوارم ناراحتت نکرده باشم
فقط خواستم منظورمو اشتباه متوجه نشده باشی
__________________
I know that in the morning now
I see ascending light upon a hill
Although I am broken, my heart is untamed, still
|
3 کاربر زیر از Saba_Baran90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-06-2013
|
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Jul 2012
محل سکونت: bushehr
نوشته ها: 54
سپاسها: : 292
429 سپاس در 140 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آقا یکی از فانتزی های من اینه که بمیرم
دوس دارم بدونم تو برزخ عذاب میکشم یا شادم
دوس دارم ببینم اونایی که الان اینقد اذیتم میکنن واقعا ازم بدشون میاد یا ظاهریه
دوس دارن بدونم کیا از مردنم شاد میشن کیا ناراحت
اما بعد از 4-5 ساعت زنده شم
|
4 کاربر زیر از The best سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-06-2013
|
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2013
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 41
سپاسها: : 295
131 سپاس در 45 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یکی از فانتزیام اینه که با لحن جدی و خسته به دکتر بگم:لطفا حاشیه نرو دکتر
بعد بلند شم از پنجره مطبش به افق خیره شم و بگم:فقط بگو چه قدر دیگه وقت دارم
خیلی شیک خیلی هم مجلسی
ویرایش توسط hani77 : 02-08-2013 در ساعت 07:23 PM
|
5 کاربر زیر از hani77 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-12-2013
|
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2013
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 41
سپاسها: : 295
131 سپاس در 45 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یکی از فانتزیام اینه که یه پیرمرد پولدار تصادف کنه و من برسونمش بیمارستان و نجاتش بدم ، اونم با بچه هاش مشکل داشته باشه و تمام زندگیشو به نام من بزنه و بمیره ؛ وقتی بچه هاش منو پیدا میکنن که پولارو بگیرن ، همه پولارو بندازم جلوشون بگم بردارید نامردها ، اونی که با ارزش بود پدرتون بود …
.
یکی از فانتزیای مامانم اینه که بیاد تو اتاقم ببینه همه چی مرتبه …
یکی از فانتزیام اینه که تو عروسی اقوام یهوووووووو داد بزنم :
“داماد چقدر انتره ، عروس ازون بدتره”
.
ویرایش توسط ترنم : 02-12-2013 در ساعت 06:28 PM
دلیل: حذف لینک و چند پست کوتاه متوالی
|
6 کاربر زیر از hani77 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-12-2013
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یکی از فانتزیام این هست که یه جزوه داشته باشم یه مسئله ، روی مسئله اینقدر تمرکز کنم که روز و به شب و شب و به روز برسونم ، بدون این که لحظه ای تمرکزم بهم بریزه
همیشه تو فانتزیام تمرکز بوده و الان هم هست ، دوست دارم روی یک چیزی تمرکز شدید کنم و اونو از زوایایی که تا حالا کسی ندیده تماشا کنم .
|
5 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-13-2013
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یکی از فانتزیهام اینه که
زنگه در خونه ی خودمونه بزنم و در برم
بابام بیاد بیرون و به خودش فحش بده
و بگه ای بر پدرت ....
|
3 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 04:05 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|