زخم قلب ( زلال عروضی قافیه دار )
تو را ديدم
طپش در سينه بشنيدم
نوشتم قصه اي از عشق ِ بي فرجام
که براحوال ِ خود با ابر ِ بغض آلود باريدم.
به صبحي زخم ِ قلبم را نمك پاشانده بي رحمانه خنديدي
و من تا شب به جشني در رخت مستانه خوش بودم وَ گريان ديده خنديدم
كبوتر نامه از دستان ِ چونان پونه اما ظالمت آورد
چو خواندم هر سخن بر دفتري از غم نگاريدم
دروغين خوانده بودي عشق ِ بر حقم
ستمكارت بناميدم
و زاريدم
شاعر: محمد رسول باوند پور