شاعري نوپرداز و با احساس، هنرمند نقاش، فيلمساز، تهيه كننده فيلم "خانه سياه" در مورد جذاميان و همچنين فعاليت در امور سينمايي.
اشعار فروغ به زبانهاي زنده دنيا ترجمه شده و حتي در كشور ليتواني آثار او ترجمه گرديده است. آثار فروغ فرخزاد هم اكنون هم مورد توجه اغلب جوانها و علاقمندان به شعر نو مي باشد.
فروغ فرخزاد در ديماه سال 1313 در محله اميريه تهران از پدر و مادري تفرشي پا به عرصه وجود نهاد. پدرش محمد فرخ زاد يک نظامي سختگير بود و مادرش زني ساده و خوش باور.
او فرزند چهارم يک خانواده نه نفري بود. چهار برادر به نامهاي امير مسعود، مهرداد و فريدون و دو خواهر به نامهاي پوران و گلوريا.
پس از اتمام دوران دبستان به دبيرستان خسروخاور رفت. در همين زمان تحت تاثير پدرش که علاقمند به شعر و ادبيات بود. کم کم به شعر روي آورد. و ديري نپائيد که خود نيز به سرودن پرداخت. خودش مي گويد که " در سيزده چهارده سالگي خيلي غزل مي ساختم ولي هيچگاه آنها را به چاپ نرساندم. "
در سال 1329 در حالي که 16 سال بيشتر نداشت با نوه خاله مادرش پرويز شاپور که 15 سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد. اين عشق و ازدواج ناگهاني بخاطر نياز فروغ به محبت و مهرباني بود. چيزي که در خانه پدري نيافته بود. پس از پايان کلاس سوم دبيرستان به هنرستان بانوان مي رود و به آموختن خياطي و نقاشي مي پردازد. از ادامه تحصيلاتش اطلاعاتي در دست نيست.مي گويند که او تحصيلات را قبل از گرفتن ديپلم رها مي کند.
اولين مجموعه شعر او به نام " اسير " در سال 1331 در سن 17 سالگي منتشر مي گردد. کم و بيش اشعاري از او در مجلات به چاپ مي رسد.
با به چاپ رسيدن شعر " گنه کردم گناهي پر ز لذت" در يکي از مجلات هياهوي عظيمي بپا مي شود و فروغ را بدکاره مي خوانند و از آن پس مورد نا مهرباني هاي فراوان قرار مي گيرد.
" گريزانم از اين مردم که با من به ظاهر همدم و يکرنگ هستند
ولي در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پيرانه بستند "
در سال 1332 با شوهرش به اهواز مي رود. ديري نمي پايد که اختلافات زناشوئي باعث برگشت فروغ به تهران مي شود.حتي تولد کاميار پسرشان نيز نمي تواند پايه هاي اين زندگي را محکم سازد. سرانجام فروغ در سال 1334 از شوهرش جدا مي شود.قانون فرزندش را از او مي گيرد. حتي حق ديدنش را. فروغ 16 سال تمام و تا آخر عمرش هرگز فرزندش را نديد.
" وقتي اعتماد من از ريسمان سست عدالت آويزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغ هاي مرا تکه تکه مي کردند
وقتي که چشم هاي کودکانه عشق مرا
با دستمال تيره قانون مي بستند
و از شقيقه هاي مضطرب آرزوي من
فواره هاي خون به بيرون مي پاشيد
چيزي نبود. هيچ چيز بجز تيک تاک ساعت ديواري
دريافتم : بايد، بايد، بايد
ديوانه وار دوست بدارم
مجموعه هاي از کارهاي فروغ فرخزاد
الف : مجموعه شعر
ـ اسير 1331
ـ ديوار 1336
ـ عصيان 1338
ـ تولدي ديگر 1341
و مجموعه نا تمام ( ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد)
ب : در حوزه سينما
ـ پيوندفيلم (يک آتش) که در سال 1341 در دوازدهمين جشنواره فيلم هاي کوتاه و مستند ونيز در ايتاليا شايسته دريافت مدال طلا و نشان برنز شد.
ـ بازي در فيلمي از مراسم خواستگاري در ايران. سفارش موسسه ملي کانادا به گلستان فيلم بود.
ـ همکاري در ساختن بخش سوم فيلم ( آب و گرما)
ـ مدير تهيه فيلم مستند ( موج و مرجان و خارا ) به کارگرداني ابراهيم گلستان
ـ مدير و تهيه و بازي در فيلم نيمه کاره ( دريا ) محصول گلستان فيلم
ـ ساختن فيلم مستند ( خانه سياه است ) از زندگي جذاميان که در زمستان سال 1342 برنده جايزه بهترين فيلم جشنواره ( اوبرهاوزن ) آلمان شد.
ـ بازي در نمايشنامه ( شش شخصيت در جستجوي نويسنده ) اثر لوئيچي پيراندلو در سال
1342
ـ و در سال 1344 از طرف يونسکو فيلمي نيم ساعته و از برناردو برتولوچي فيلمي پانزده دقيقه اي . در رابطه با زندگي فروغ ساخته شد.
دهمين جشنواره فيلم ( اوبرهاوزن) آلمان جايزه بزرگ خود را براي فيلم هاي مستند به ياد فروغ نام گذاري کرد.
فروغ فرخزاد سرانجام در 24 بهمن سال 1345 به هنگام رانندگي بر اثر تصادف جان سپرد و روز 26 بهمن در گورستان ظهيرالدوله هنگامي که برف مي باريد به خاک سپرده شد.
" شايد حقيقت آن دو دست جوان بود
آن دو دست جوان
که زير بارش يکريز برف مدفون شد"
و چهره گفت
از آن سوي دريچه به من گفت
حق با كيست كه ميبيند
من مثل حس گمشده اي وحشت آورم