اصطلاحات زبان فارسی : حرف "ذ"
منبع aryaadib.blogfa.com
ذ
ذات کسی خراب بودن بد اصل و نسب بودن، اصالت نداشتن، بد جنس بودن
ذات نداشتن نگا. ذات کسی خراب بودن
ذاق و زوق زن و بچه، سر و صدا و نق نق بچه
ذباله دانی هر مکان کثیف، بی نظم و بی ارزش
ذُق ذُق زدن سوزش داشتن زخم
ذُق ذُق کردن تیر کشیدن زخم، سوزش داشتن اندام دارای درد
ذُق زدن بهانه گرفتن و گریه کردن، نق زدن
ذکر گفتن پی در پی دعا خواندن
ذکر مصیبت بیان درد، یادآوری رنج های خاندان محمد و به ویژه حسین
ذِله آمدن به ستوه آمدن، خسته و عاجز شدن
ذِله آوردن به ستوه آوردن، خسته و عاجز کردن
ذِله شدن نگا. ذله آمدن
ذِله کردن نگا. ذله آوردن
ذلیل شدن خوار و زبون شدن، بیچاره شدن
ذلیل شده خوار و زبون، دشنام و نفرینی که زنان به کودکان بسیار شیطان خود می دهند
ذلیل مرده نگا. ذلیل شده
ذوق زده بسیار خوش حال
ذوق زده شدن ناگهان بسیار خوش حال شدن، از شادمانی بسیار و ناگهانی بیمار شدن
ذوق کردن خوش حال شدن، شاد شدن