برای گوش دادن روی تصویر کلیک کنید
“سوینی تاد”، براساس شخصیتی پلید و شیطانی که در اواسط قرن ۱۹میلادی در داستان ها ظهور کرد، توسط “تیم برتون”، کارگردان هالیوودی دست مایه ساخت فیلمی به همین نام شد. داستان فیلم، ماجرای آرایشگری به نام “بنجامین بارکر” در شهر لندن را به تصویر می کشد که سالها پیش با همسر و فرزندش در کنار هم زندگی می کردند، تا اینکه قاضی فاسد شهر، برای به چنگ آوردن همسر وی، به بهانه ای او را روانه زندان می کند. بعد از پانزده سال، بارکر برای انتقام گیری باز می گردد و اسم “سوینی تاد” را برای خود برمی گزیند. او به محل سکونت قبلی خود که طبقه دوم یک شیرینی پزی است و توسط زنی به اسم “لاوت” اداره می شود رفته و در همان جا بساط آرایشگری خود را دوباره دایر می کند. “تاد” که از مورد سو استفاده قرار گرفتن همسرش و مرگ وی با خبر می شود تصمیم می گیرد قربانی های خود را به بهانه اصلاح صورت، با تیغ ریش تراشی یکی یکی گردن بزند. اما از بین بردن اجساد مقتولین مشکل جدیدی است که او با همکاری خانم “لاوت” تصمیم می گیرد برای حل آن، از اجساد به عنوان گوشت وسط شیرینی ها (meat pie) استفاده کند. بدین ترتیب آوازه شیرینی های خانم “لاوت” در شهر می پیچد و مشتری ها از همه جا به مغازه اش هجوم می آورند. اما ….
داستان ترسناک و سیاه “سوینی تاد”، از عنوان بندی فیلم به وضوح نمایان است. فیلم با فضایی تک رنگ در زمینه آبی-خاکستری شروع می شود و تنها رنگ تند و گرم در آن، خونی است که از یک قطره باران شروع شده و بر پنجره اتاق “تاد” می نشیند. جریان خون به با طی کردن مسیر خود از روی صندلی آرایشگاه به زیرزمین، چرخ گوشت، فر و فاضلاب عنوان بندی را کامل کرده و بدین ترتیب بیننده را با فضای کلی فیلم آشنا کرده، تم اصلی فیلمی را که قرار است به تماشای آن بنشیند نمایان می کند.
در اولین نگاه به فضای فیلم، ردپا و اثر انگشت صاحب اثر به وضوح مشخص است. شخصیت هایی عجیب با صورت های مثلثی، چهره هایی کم و بیش رنگ پریده، فضاهایی ترسناک و تخیلی که بیشتر کابوس های دوران کودکی را به یاد می آورد. وقتی به کارنامه “تیم برتون” در مقام کارگردان نگاه کنیم، اصولا از او به عنوان یکی از اساد ساخت شخصیت های عجیب و غریب و ترسناک یاد می شود. شخصیت های ساخته ذهن “تیم برتون”، غالبا ریشه در افکار دوران کودکی و خاطرات او دارد؛ همان لولوخورخوره ها و موجودات ناشناخته ای که شب ها زیر تخت بچه قایم می شود و چشمان قرمز براقشان در تاریکی می درخشد.
تیم برتون، دومین فیلم موزیکال خود را، پس از تجربه ساخت فیلم “کابوس قبل از کریسمس” مجددا تکرار کرده است. “سوینی تاد” فضاها، نماها و آدمهایی سرد و بی روح را به تصویر می کشد که همگی خبر از جامعه ای فاسد و بی رحم را می دهند که هیچ چیز در آن جز ارضاع تمایلات حیوانی اهمیت ندارد. حتی شنل ارغوانی رنگ “Pirelli” هم نمی تواند این فضای سرد و سنگین را گرم کند. تنها رنگ گرم، رنگ قرمز خونی قربانی هاست. این طراحی بی نظیر، مدیون طراحی صحنه بی نظیر “Colleen Atwood” است. او طراحی صحنه فیلم هایی چون “ماجراهای غیر مترقبه”، “ماموریت غیرممکن ۳″، “ماهی بزرگ”، “سیاره میمون ها”، “سوار بی سر” و “سکوت بره ها” را در کارنامه خود دارد.”تیم برتون” درباره اینکه چرا رنگ خونی که در فیلم نشان داده می شود، قرمز متمایل به نارنجی است می گوید: “بله، این واقعا همان چیزی است که باید باشد. این ترکیبی است که ما مخصوصا می خواستیم به آن برسیم. رنگی که حالت چسب ناک، شیرین و سوزاننده و داغ را القا کند. دو هفته ای طول کشید تا به چنین ترکیبی رسیدیم.”
برای گوش دادن روی تصویر کلیک کنید
“تیم برتون” از نشان دادن صحنه های بریده شدن گلوی قربانی ها از نمای نزدیک هیچ واهمه ای ندارد. اصولا، سبک کار او چنین ایجاب می کند. فیلم “Sleepy Hollow” یا همان “سوار بی سر”، چنین صحنه هایی را به ما نشان داده است. قربانی های “تاد”، پس از آنکه گلیشان بریده شد، از روی صندلی، با سر به زیرزمین سقوط می کنند تا خانم “لاوت” به سراغشان بیاید.
در صحنه ای از فیلم، مردم شهر به تماشای رقابت بین “تاد” و یک آرایشگر دیگر می ایستند. کارگردان در پس زمینه صحنه، لاشه حیواناتی را که برای قصابی آویزان شده اند نشان می دهد. انگار که لاشه ها نیز به تماشای این صحنه نشسته اند و شاید هم مردم همان لاشه ها هستند که به خاطر گناهانشان مستحق مجازات و قصابی شدن هستند.
از زاویه ای دیگر می توان گفت: “سوینی تاد”، فیلمی سیاه و ترسناک است که اگر کارگردان، سبک روایت موزیکال را برای آن برنمی گزید، فیلمی خشن تر و تهوع آورتر از آنچه بود می شد.این فیلم به مدد موسیقی و اشعار به جا و زیبایش است که گاه و بیگاه حالت طنز به خود می گیرد و سعی دارد از سیاهی فیلم بکاهد و تماشای آن را برای بیننده قابل تحمل سازد. “تیم برتون” در پاسخ به این سوال که چه چیزی باعث شد دست به ساخت چنین فیلم سیاهی بزنید می گوید: “راستش به نظر من این یک فیلم موزیکال و تا اندازه ای کمدی است. فکر می کنم من فرد مناسبی برای جواب دادن به این سوال شما نباشم چون به نظر من فیلم به اندازه کافی خنده دار است!”
برای گوش دادن روی تصویر کلیک کنید
موسیقی و ترانه فیلم ساخته “Stephen Sondheim” و بر اساس برخی از ترانه های “Hugh Wheeler” است. “تیم برتون” درباره موسیقی و ترانه های فیلم می گوید: “یکی از چیزهایی که من در رابطه با فیلم موزیکال دوست دارم ای است که وقتی به اون گوش می دهید، داستان را مثل یک راوی براحتی برای شما بازگو کند. موزیکالی که گاهی با ترانه، گاهی با رقص و گاهی با موسیقی حس صحنه رو بازگو می کند”. صحنه مسابقه تراشیدن ریش بین “تاد” و “پیرلی” یکی از صحنه هایی است که موسیقی آن فضایی طنزآلود را خلق نموده است. “پیرلی” با لهجه ایتالیایی اش، “تاد” را مسخره و از کیفیت کار خودش تعریف می کند. هماهنگی حرکت تیغ اصلاح در دست “پیرلی” در هنگام تراشیدن ریش مشتری با گام های موسیقی، لحظاتی طنزآلود و خنده آور را برای تماشاگر آفریده است. به جرات می توان گفت، هیچ بخشی از موسیقی این فیلم نیست که بتوان آن را ضعیف دانست. هریک از قطعات موسیقی آنچنان حرفه ای ساخته و پرداخته شده، که بدون نمایش تصاویر هم فضای داستان، رنگ ها، لباس ها و شخصیت های داستان براحتی در ذهن شنونده قابل بازسازی اند. دردد ل “تاد” با تیغ اصلاحش، آواز خواندن “جوانا”؛ دختر “تاد” پشت پنجره اتاقش، مکالمه بین قاضی و “تاد” و درخواست او برای اصلاح صورتش نمونه هایی از بین قطعات موسیقی تاثیرگذار این اثر است. اوفت و خیز موسیقی و ارتباط آن با دکور، حس صحنه و رنگ ها آنچنان دقیق، درست و به جا انجام شده است است که بیننده را به کاملا در جریان فیلم قرار داده حسی درخور هر مرحله از داستان را به او منتقل می سازد.
برای گوش دادن روی تصویر کلیک کنید
انتخاب بازیگران و نقش آفرینی آنها یکی از وجوه دیگر فیلم است. نقش آفرینی هنرمندانی چون
“Johnny Depp”، “Helena Bohna Carter”، “Sacha Baron Cohen”، “Alan Rickman”و“Timothy Spall” به محبوبیت فیلم افزوده است. حضور بازیگر توانایی همچون “Timothy Spall” که از محبوبیت و احترام ویژه ای در بین مردم کشورش (انگلستان) برخوردار است به تنهایی بر قوت فیلم افزوده است. وی در نقش مباشر قاضی بسیار خوب ظاهر شده و شخصیت فردی پلید و که به هر کاری دست میزند تا اعتماد ارباب خود را همواره به همراه خود داشته باشد را با مهارت به تصویر می کشد.
اصولا وقتی اسم “تیم برتون” به زبان می آید، چند کلمه و اسم دیگر به عنوان پیش فرض و پایه ثابت به ذهن خطور می کند: ترسناک، کمی تهوع آور، تخیلی، “Johnny Depp” و“Helena Bohna Carter”. همسر “تیم برتون”؛ “Helena Bohna Carter” و دوست قدیمیش “Jonny Depp” هر دو به خاطر میمیک صورت و چهره ای لاغر و مثلثی، چشمانی گود و درشت، عموما به عنوان اولین انتخاب تیم برتون برای شخصیت های عجیب و غریب داستان هایش بوده اند؛ خواه از صدایشان استفاده کند، خواه از چهره آنها. “Jonny Depp” در “اد وود”، “ادوارد دست قیچی”، “کابوس قبل از کریسمس”، “سوار بی سر”، “عروس مرده”، “چارلی و کارخانه شکلات سازی” شخصیت های عجیب غریب ساخته ذهن “برتون” را به تصویر کشیده است. همسر “برتون”، با چهره ای زرد، چشمهایی گود، موهای قرمز و مجعد، شخصیت زنی را ارائه می دهد که در پس این چهره رازهای ناگفته زیادی وجود دارد. گویی همواره از خبرهای بد و اتفاقات عجیب و غریب گذشته و آینده با خبر است. او در فیلم های “عروس مرده”، “کابوس قبل از کریسمس”، “ماهی بزرگ”، “چارلی و کارخانه شکلات سازی” و “سیاره میمون ها” به ایفای نقش پرداخته. “تیم برتون” درباره اینکه چگونه چنین هنرمندان بزرگی در کنار هم و در یک فیلم بازی کرده اند می گوید: “تنها چیزی که می توانم بگویم این است که این بهترین گروه بازیگری است که تاکنون با آنها کار کرده ام. هیچ کدام از آنها خواننده خوبی نبودند، با این وجود از عهده این کار که از مشکل ترین موزیکال ها بود بر آمدند. هر روز در سر صحنه تجربه ای جدید برای من بود. چون صدای تمرین خواندن کسانی را می شنیدم که با چه جدیتی این کار را انجام می دادند. و با خودم فکر می کردم که شاید دیگر نتوانم چنین تجربه ای را دوباره داشته باشم.”
فیلم “سوینی تاد”، در سال ۲۰۰۸ نامزد دریافت ۴ جایزه، و برنده دو جایزه برای بهترین طراحی صحنه و موسیقی از “Golden Globe” شد.
کلام آخر:
“سوینی تاد”، به مدد موسیقی، ترانه ها و طراحی صحنه فوق العاده اش توانسته محبوبیتی قابل قبول ایجاد کند. شاید از نظر داستان و محتوی نتوان امتیاز زیادی به آن داد ولی از بعضی جهات نیز قابل تامل است. “سوینی تاد”، داستان حسادت ها است. حسادت آدم ها نسبت به موقعیت شغلی، به زن و همسر و فرزند دیگران و عشق آنها. حسادتی که در اصل ابتدا خود فرد را به نابودی می کشاند و از بین می برد. زنی که به خاطر حسادتش به داشتن شوهری همچون “تاد”، به دروغ می گوید که همسرش با خوردن سم خودکشی کرده است؛ آرایش گری که نمی خواهد رقیب دیگری داشته باشد و می خواد “تاد” را از سر راه بردارد؛ قاضی فاسدی که به “تاد” به خاطر داشتن همسر زیبایش حسادت می کند. شرارت، طمع و شهوت آدمی روزی به خود او باز می گردد و انتقام تمامی گناهان را دیر یا زود از او خواهد گرفت. همانگونه که مجازات اعمال شیطانی قاضی بانفود شهر، کشیش فاسد و افسر نظامی بی رحم به خودشان بازگشت و “تاد” وسیله ای شد برای مجازات این گناهکاران. هرچند نفس عمل “تاد” و خانم “لاوت” هم با گناه همراه بود و این موضوع آنچنان آنها از هدفشان دور کرد که باعث کشته شدن همسر “تاد” توسط خودش شد. در واقع آنها هم قربانی جهل و گناهان خود شده و جان خود را از دست دادند.
در رابطه با صحت و سقم این داستان شبهات زیادی وجود دارد. “Peter Haining” در دو کتاب خود، دلایلی بر صحت داشتن وجود چنین فردی در قرن ۱۸ میلادی آورده و این داستان و شخصیت های آن را واقعی دانسته است. هرچند تلاش سایر مورخین و محققین این موضوع را تایید نکرده است.
یک نکته:
فرهنگ هر کشور، یکی از سرمایه های گران بهایی است که باید در عمل از آن نگهداری و محافظت کرد. با کمال تاسف باید گفت که ما ایرانی ها در این کار بسیار سست عمل کرده و آنرا به دست فراموشی می سپاریم. بسیاری از پیام ها و داستان هایی که در فیلم های سینمایی نقل می شود، در ادبیات و فرهنگ ما با زبانی شیواتر و لطیف تر بیان شده است. اما به دلیل کم کاری و به روز نشدن آن مفاهیم با شرایط جدید جامعه و نسل جوان، کم کم از بین رفته و خواهد رفت. در عوض غرب با به کار گرفتن ابزار مدرن، شخصیت ها و داستان های سایر ملل را به نام خود به تصویر می کشد. در حالت بدتر اینکه شخصیت هایی خشن و بی هویت را به عنوان قهرمان و الگو مطرح می کند. سوینی تاد داستانی است که چه زاییده تخیل باشد و چه واقعیت می داشته است، فضای جامعه ای بی فرهنگ و کثیف با آدم هایی که بیشتر شبیه به حیوان زندگی می کنند را در قلب یک کشور اروپایی در قرن ۱۸ میلادی به تصویر می کشد. در همان زمانی که مردم ایران با فرهنگی انسانی در کنار هم زندگی می کردند. متاسفانه واجعه از آنجایی شروع می شود که چنین آدم هایی در دوران ما ادعای فرهنگ کرده و تکنولوژی و قدرت خود را به رخ کشورهای شرقی می کشند، آنها را عقب مانده و وحشی وبی فرهنگ می خوانند. گویی یادشان رفته سوینی تاد زاییده کدامین فرهنگ است، آرش کمان گیر و رستم و سهراب، حسنی و لوبیای سحرآمیز، علی مردان خان و سایر قصه ها از کدامین سرزمین برخواسته است. غرب به این نتیجه رسیده که اگر پشتوانه فرهنگی غنی ای ندارد، باید با تلاش و کوشش این فرهنگ را از همین الان بسازد تا در هزاره بعدی فرزندانش به آن افتخار کند. نه اینکه همچون کشور ایران فقط و فقط به واسطه فرهنگ ۸ هزار ساله خود دست از کار بکشد و ضعف های خود را به افتخارات گذشته حواله کند. هرچند در میدان غفلت خودمان هم بی تاثیر نیست وقتی: برگزار کردن جشن هالووین، روز ولن تاین، روز شکرگذاری و جشن کریسمس (!؟) نشانه تمدن و پیشرفت، و مراسم قاشق زنی و روز سپندارمزگان و نوروز و فارسی تایپ کردن در هنگام چت… را نشانه کهنه اندیشی است. هوشیار باشیم! هوشیار باشیم! هوشیار باشیم!
از خودمان شروع کنیم. فرهنگ گذشته را پشتوانه خود قرار دهیم، در حالی که تلاش برای ساختن آینده را با دور کردن سستی و تنبلی همواره به همراه داشته باشیم تا فرزندانمان نیز به ما افتخار کنند.
لینک دانلود
فیلم+ موسیقی متن
سوینی تات منبع neo2enigma.ir