ممنون از ساقی بانو که لطف کرد خیلی خوب و کامل بامثال توضیح داد و تفاوت شعر و نثر رو توضیح داد
همچنین از ابادانی که تکمیل میکنه و حضور فعال داره
درمورد شعر نو
خب من به اندازه یه دانش اموز اطلاع دارم خودم به صورت کارشناس نمیتونم بحث کنم
اما به ما گفتند و من هم بر همون اساس گفتم که پیش از نیما هم شعر نو سروده شده بوده ای حداقل کارهایی کرده بودند البته من از کدکنی نشنیده بودم که گفتی
از تقی رفعت شمس کسمایی جعفر خامه ای
سنت شکنی کرده اند و چیزایی شبیه یا کاملا منطبق بر شعر نو گفتند حتی خیلیاشون دعوا
! هم با سنتی کار ها کرده اند اما خب کسی که استحکام بخشیده نیما بوده حتی عده ای میگن که کسایی که قبل از نیما در این زمینه فعالیت کرده اند راه رو برای نیما ناهموار کردند
و اعتراضات سنتی کارها رو برانگیخته بودند (ظاهرا ایرج میرزا حسابی از شرمندگی متجددین در میاد ! )
اینها رو برای کاملتر شدن بحث گفتم که بدونیم پیشتر هم کارهای شده بوده و هرکس خواست
جزییات بیشتری بدونه اطلاع داشته باشه که جای تحقیق داره حداقل 4 کلمه بیشتر یاد بگیریم
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%...1_.D9.86.D9.88
بدون نيما هم شعر نو متولد ميشد
نقل قول:
نخستین شعر نو در ایران را ابوالقاسم لاهوتی در سال 1288خورشیدی سروده است. هرچند بسیاری این صفت را به تقی رفعت (در یادداشتی به تقی رفعت هم می پردازیم) نسبت می دهند دلیلاش هم اینست که رفعت تئوریسین و تحلیلگر خوبی برای شعر نو بود و در مقابل مدافعان شعر سنتی به هیچرو کوتاه نمی آمد و از طرفی هم، لاهوتی نظامی طغیانگری بود که مدام زندگی اش در فراز و فرود کودتا و ضد کودتاها بود واز این شهر به آن شهر و از این کشور به آن کشور در رفت و آمد بود و آنچنان که باید به شعر نمی رسید.
|
http://www.tebyan.net/poem/poetry_ir.../28/95637.html
نقل قول:
ديگر شاعري كه پيش از نيما نوپردازي را در شعر پذيرفته « ميرزا تقي خان رفعت» سردبير روزنامه تجدد و مدير مجله ادبي آزاديستان تبريز بود، كه ماهها با غرلسرايان و قصيده گويان متعصب مبارزه كرد، در زمانه اي كه عدول از قواعد عروضي نوعي كفير محسوب مي شد رفعت سرسختانه قواعد را در هم شكست و در برابر انتقادهاي كهنه انديشان مقاومت به خرج داد، با سلاح خود آنان به جنگشان رفت، انتقاد را با انتقاد پاسخ گفت و شعر نو را ضرورت اجتناب ناپذير زمانه دانست. اما مبارزه كهنه و نو به همت ميرزا تقي خان رفعت در روال منطقي افتاده بود كه با خودكشي او براي مدتي از شور و هيجان افتاد. در آخرين روزهاي تابستان سال 1299 شمسي رفعت خودكشي كرد. خودكشي رفعت جنجال آفرين نبود، زيرا مردم هنوز شعر نو را باور نكرده بودند و باور شعر نو با نيما آغاز شد، ولي با اين وجود نمي توان همت افرادي مانند رفعت را در نوپردازي، منكر شد.
|
http://www.mahdi-azari.netfirms.com/...ge%20khan1.htm