موضوع: سهراب سپهری
نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 04-07-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

باغ ما در طرف سايه ي دانايي بود
باغ ما جاي گره خوردن احساس و گياه
باغ ما نقطه ي برخورد نگاه قفس و آينه بود
باغ ما شايد قوسي از دايره ي سبز سعادت بود
ميوه ي كال خدا را آن روز ميجويدم در خواب
آب بي فلسفه ميخوردم
توت بي دانش ميچيدم
تا اناري تركي برميداشت
دست فواره ي خواهش ميشد
تا چلوپي ميخواند
سينه از ذوق شنيدن ميسوخت
گاه تنهايي
صورتش را به پس پنجره مي چسبانيد
شوق مي آمد
دست در گردن حس مي انداخت
فكر بازي ميكرد
زندگي چيزي بود مثل يك بارش عيد
يك چنار پرسار
زندگي در آن وقت
صفي از نور و عروسك بود
يك بغل آزادي بود
زندگي در آن وقت
حوض موسيقي بود...
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید