ادبیات طنز در این تالار متون طنز مناسب و بحث در مورد طنز قرار دارند |
07-09-2010
|
|
ناظر و مدیر ادبیات
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ه!)
*Donkey head! (کله خر!)
*Wind hitter. (باد بزن.)
*Water puller. (آب کش.)
*Hat lifter! (کلاه بردار!)
*You are the darling of my stomach. (عزيز دلمی.)
*She is very heavy and colourful! (خيلی سنگين رنگينه!)
*Don't make yourself spoiled!! (خودتو لوس نکن!!)
*Drink of life! (نوش جان!)
*Unknowledgeable in salt!! (نمک نشناس!!)
*Without salt! (بی نمک!)
*With salt! (با نمک!)
*Without steam! (بی بخار !)
*Don't be narrow and orange!! (نازک نارنجی نباش!!)
*You ate my head!! (سرمو خوردی!!)
*Again the same soup and the same bowl!! (بازهم همان آش و همان کاسه!!)
*Your eyes see beautiful! (چشمتون قشنگ می بينه!)
*May your eyes be bright! (چشمتون روشن!)
*He took her tear out! (اشکشو در آوردی!)
*Her colour has jumped away! (رنگش پريده!)
*The patient stone. (سنگ صبور.)
*Your place is very empty! (جات خيلی خاليه!)
*One hand has no voice. (يک دست سدا نداره.)
*I want the donkey and the dates. (هم خرو ميخواد هم خرمارو.)
*My new sleeve, eat rice!! (آستين نو بخور پلو!!)
*Her friendship is like the friendship of Auntie Bear! (دوستيش مثل دوستی خاله خرسه اس!)
*She still has two and a half swallows left!!! (هنوز دوقورت و نيمش باقيه!!!)
*Don't see how tiny the pepper is, break it and see how sharp it is! (فلفل نبين چه ريشه بشکن ببين چه تيزه!)
*One crow, forty crows! (يک کلاغ چهل کلاغ!)
*Hear and don't believe! (بشنو و باور نکن!)
*Leave it alone, it's not male male, or female female! (ولش کن نه نر نره نه ماده ماده!)
*If you're a crow, then I'm a baby crow! (اگه تو کلاغی من بچه کلاغم!)
*The onion has been hanging out with the fruit!! (پياز هم خودشو قاطی ميوه ها کرده!!)
*Which instrument of yours should I dance to?? (با کدوم سازت برقصم??)
*May God never subtract you from brotherhood! (خدا از برادری کمت نکنه!)
*My stomach became a kabob! (دلم کباب شد!)
*Die for someone who will have a fever for you! (برای کسی بمير که برات بميره!)
*Fartnose! (گوز دماغ!)
*Ouch life/soul!! (آخ جوووون!!)
*My veins and roots came out!! (رگ و ريشه ام در اومد)
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
07-11-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
به تصوير زير نگاه کنيد و به سوالات پاسخ دهيد!!
کدام دانشجو خسته و خواب آلود به نظر ميرسد؟
کدامشان دوقلو ميباشند؟
چند تا زن در عکس ديده ميشود؟
چند نفرشان خوشحال هستند؟
چند نفرشان ناراحت ميباشند؟
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-11-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
فکر ميکنين پسرا و دخترا چه جوري از عابر بانک پول مي گيرن؟
پسرها:
?- با ماشين ميرن به بانک، پارک ميکنن، ميرن دم دستگاه عابر بانک.
?- کارت رو داخل دستگاه ميذارن.
?- کد رمز رو ميزنن، مبلغ درخواستي رو وارد ميکنن.
?- پول و کارت رو ميگيرن و ميرن.
دخترها:
?- با ماشين ميرن دم بانک.
?- در آينه آرايششون رو چک ميکنن.
?- به خودشون عطر ميزنن.
?- احتمالاً موهاشون رو هم چک ميکنن.
?- در پارک کردن ماشين مشکل پيدا ميکنن.
?- در پارک کردن ماشين خيلي مشکل پيدا ميکنن.
?- بلاخره ماشين رو پارک ميکنن.
?- توي کيفشون دنبال کارتشون ميگردن.
?- کارت رو داخل دستگاه ميذارن، کارت توسط ماشين پذيرفته نميشه.
??- کارت تلفن رو ميندازن توي کيفشون.
??- دنبال کارت عابربانکشون ميگردن.
??- کارت رو وارد دستگاه ميکنن.
??- توي کيفشون دنبال تيکه کاغذي که کد رمز رو روش ياداشت کردن ميگردن.
??- کد رمز رو وارد ميکنن.
??- ?دقيقه قسمت راهنماي دستگاه رو ميخونن.
??- کنسل ميکنن.
??- دوباره کد رمز رو ميزنن.
??- کنسل ميکنن.
??- دوست پسرشون رو صدا ميزنن که کد صحيح رو براشون وارد کنه.
??- مبلغ درخواستي رو ميزنن.
??- دستگاه ارور (خطا) ميده.
??- مبلغ بيشتري رو درخواست ميکنن.
??- دستگاه ارور (خطا) ميده.
??- بيشترين مبلغ ممکن در خواست ميکنن.
??- انگشتاشون رو براي شانس رو هم ميذارن.
??- پول رو ميگيرن.
??- برميگردن به ماشين.
??- آرايششون رو توي آينه عقب چک ميکنن.
??- توي کيفشون دنبال سويچ ماشين ميگردن.
??- استارت ميزنن.
??- پنجاه متر ميرن جلو.
??- ماشين رو نگه ميدارن.
??- دوباره برميگردن جلوي بانک.
??- از ماشين پياده ميشن.
??- کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر ميدارن. (حواس نميذار براي آدم)
??- سوار ماشين ميشن.
??- کارت رو پرت ميکنن روي صندلي کنار راننده.
??- آرايششون رو توي آينه چک ميکنن.
??- احتمالاً يه نگاهي هم به موهاشون ميندازن.
??- مندازن توي خيابون اشتباه.
??- برميگردن.
??- ميندازن توي خيابون درست.
??- پنج کيلومتر ميرن جلو.
??- ترمز دستي رو آزاد ميکنن. (ميگم چرا انقدر يواش ميره)
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-11-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
(آقايون نخونن)
چرا مردها داراي وجدان پاکي هستند؟
به اين دليل که هيچ گاه از آن استفاده نمي کنند
چرا روانکاوي مردها خيلي سريع تر نسبت به خانم ها انجام مي پذيرد؟
زيرا هنگاميکه زمان بازگشت به دوران کودکي فرا مي رسد، مردها همان جا قرار دارند
شباهت آقايون با آگهي هاي بازرگاني چيست؟
شما نمي توانيد يک کلمه از حرف هاي آنها را باور کنيد و هيچ چيز براي زماني بيش از 60 ثانيه دوام نمي آورد
ورزش کنار درياي آقايون چيست؟
هر موقع خانمي را مي بينند شکم هايشان را تو مي دهند
به يک مرد با نصف مغز چه مي گويند؟
با استعداد
خدا بعد از خلق مرد ها چه گفت؟
من مي تونم کارمو بهتر از اين انجام بدم
در آمريکا به يک مرد باهوش و با استعداد چه مي گويند؟
توريست
يک وضعيت غير قابل کنترل چيست؟
صد و چهل و چهار مرد در يک اتاق
براي درست کردن پاپ کُرن به چند مرد نياز است؟
سه تا، يک نفر ماهيتابه را بر روي گاز نگه ميدارد و دو نفر ديگر گاز را تکان مي دهند تا گرما به تمام سطح ماهيتابه برسد
آقايون لباس هايشان را چگونه دسته بندي مي کنند؟
"کثيف" و " کثيف اما قابل پوشيدن"
تنها يک مرد مي تواند يک ماشين ارزان قيمت 2 ميليون توماني بخرد و
يک سيستم صوتي 4 ميليون توماني بر روي آن نصب کند
شما به مردي که همه چيز دارد چه مي دهيد؟
زني که به او نشان دهد چگونه مي تواند از آنها استفاده کند
چرا مردان تنها در نيمي از زندگي خود با بحران مواجه هستند؟
زيرا آنها در تمام طول زندگي خود در دوران نوجواني به سر مي برند
آينده نگري يک مرد چگونه مشخص مي شود؟
به جاي يک بطري 2 بطري مشروب بخرد
فرق يک شوهر جديد با يک هاپوي جديد در چيست؟
بعد از يک سال هاپو هنوز هم از ديدن شما به هيجان مي آيد
نازکترين کتاب دنيا چه نام دارد؟
چيزهايي که مردان در مورد زنان مي دانند
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-11-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
عصبانی نشید......
خانم ها و آقايون در شرايط مختلف چه مي کنند؟
هنگام عبور از خيابان
خانم ها
سمت راست را نگاه مي کنند.
سمت چپ را نگاه مي کنند.
از خيابان رد مي شوند.
آقايان
سمت راست را نگاه مي کنند، ماشين مي آيد .
فاصله ماشين با خودشان را با چشم اندازه مي گيرند و چون همگي راننده هاي قابلي هستند با سرعت وارد خيابان مي شوند .
راننده به شدت ترمز مي کند.
مرتيکه مگه کوري؟ (راننده مي گويد)
در حالي که از روي ميله هاي وسط خيابان مي پرد مي گويد: کور خودتي گاري چي!
بدون اينکه سمت چپ را نگاه کند مي دود آن سمت خيابان.
هنوز هم صداي بوق ماشين هايي که به خاطر اين آقا ترمز کرده اند به گوش مي رسد.
هنگام رانندگي
خانم ها
بنزين را چک مي کنند.
روغن ماشين را چک مي کنند.
ترمز دستي را پايين مي کشند.
با سرعت مطمئنه حرکت مي کنند.
پشت چراغ قرمز ها مي ايستند.
به عابر پياده احترام مي گذارند.
آقايان
وسط راه بنزين تمام مي کنند.
وقتي دود از لاستيک هايشان بلند شد به ياد مي آورند که ترمز دستي را نکشيده اند.
چراغ قرمز را مهترين معضل اتلاف وقت و عمر مي دانند.
عابر پياده موجودي مزاحم و مختل کننده عبور و مرور است.
و از همه مهمتر: بوق مهترين اختراع بشر بعد از برق به حساب مي آيد.
هنگام صرف غذا
خانم ها
مرتب پشت ميز مي نشيند.
مقدار کمي غذا مي کشند.
به آرامي غذا مي خورند.
تنها نوک قاشق را در دهان مي کنند.
آقايان
تا جايي که بشقاب جا دارد غذا مي کشند.
به سرعت غذا را مي بلعند، در حالي که قاشق را تا دسته در دهان مي کنند.
صداي برخورد قاشق با دندانهايشان موسيقي گوش نوازي است.
بعد از دو بار پر کردن بشقاب، بالاخره کمي سير مي شوند.
هنگام مهماني رفتن
خانم ها
لباس نو مي خرند.
به دقت حمام مي کنند . لباس هايشان را اتو مي کنند.
با دقت آرايش مي کنند.
بهترين عطر را استفاده مي کنند.
به دقت خود را در آيننه نگاه مي کنند.
و بالاخره رضايت مي دهند که خوشگلند!
آقايان
از يک ساعت قبل حاضرند و الان بر روي مبل خوابشان برده.
در پايان يک روز خسته کننده
خانم ها
بعد ازاينکه ظرفها را شستند.
آشپزخانه را تي مي کشند.
غذاي فردا را در يخچال مي گذارند.
چراغ ها را خاموش مي کنند.
کمي مطالعه مي کنند.
مي خوابند.
آقايان
بعد از اينکه شام خوردند چاي مي خورند.
کمي با چشمهاي خواب آلود تلويزيون را نگاه مي کنند.
بعد از اينکه دو سه بار کنترل تلويزيون از دستشان به زمين افتاد.
تلويزيون را خاموش کرده و به سمت رختخواب مي روند و بدون آنکه روتختي را بردارند مي خوابند!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-11-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خدايا پس چرا من زن ندارم؟
زني زيبا و سيمينتن ندارم؟
دوتا زن دارد اين همسايه ما
همان يکدانه را هم من ندارم
آژانس ملکي امشب گفت با من:
مجرد بهر تو مسکن ندارم
چه خاکي بر سرم بايد بريزم؟
من بيچاره آخر زن ندارم!
خداوندا تو ستارالعيوبي
و بر اين نکته سوءظن ندارم
شدم خسته دگر از حرف مردم
تو ميداني دل از آهن ندارم
تجرد ظاهرا عيب بزرگياست
من عيب ديگري اصلا ندارم!
خودم ميدانم اين "اصلا" غلط بود
در اينجا قافيه ليکن ندارم
تو عيبم را بپوش و هديهاي ده
خبر داري نيکول کيدمن ندارم؟
اگر او را فرستي ديگر از تو
گلايه قد يک ارزن ندارم
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-11-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
زن گرفتم شدم اي دوست به دام زن اسير
من گرفتم تو نگير
چه اسيري که ز دنيا شده ام يکسره سير
من گرفتم تو نگير
بود يک وقت مرا با رفقا گردش و سير
ياد آن روز بخير
زن مرا کرده ميان قفس خانه اسير
من گرفتم تو نگير
ياد آن روز که آزاد ز غمها بودم
تک و تنها بودم
زن و فرزند ببستند مرا با زنجير
من گرفتم تو نگير
بودم آن روز من از طايفه دُرد کشان
بودم از جمع خوشان
خوشي از دست برون رفت و شدم لات و فقير
من گرفتم تو نگير
اي مجرد که بود خوابگهت بستر گرم
بستر راحت و نرم
زن مگير ؛ ار نه شود خوابگهت لاي حصير
من گرفتم تو نگير
بنده زن دارم و محکوم به حبس ابدم
مستحق لگدم
چون در اين مسئله بود از خود مخلص تقصير
من گرفتم تو نگير
من از آن روز که شوهر شده ام خر شده ام
خر همسر شده ام
مي دهد يونجه به من جاي پنير
من گرفتم تو نگير
شعر از ايرج ميرزا
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
07-13-2010
|
|
کاربر علاقمند
|
|
تاریخ عضویت: Mar 2010
محل سکونت: TEHRAN
نوشته ها: 105
سپاسها: : 5
17 سپاس در 12 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
روزی همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند آنها تصمیم گرفتند تا قایم باشک بازی کنند، انشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت. او باید تا 100 میشمرد و سپس شروع به جستجو میکرد.
...همه پنهان شدند اما نیوتون نیوتون با گچ فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد. دقیقا در مقابل انشتین.
…97, 98, 99.100. انشتین شمرد.
او چشماشو باز کرد ودید که نیوتون در مقابل چشماش ایستاده. انشتین فریاد زد نیوتون بیرون( سك سك) نیوتون بیرون( سك سك)
نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم.
..او ادعا کرد که اصلا من نیوتون نیستم.
...تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن تا ببینن اون چطور میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست...
..نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده ام... که منو نیوتون بر متر مربع میکنه .........
...از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابر یک پاسکال می باشد بنابراین من پاسکالم پس پاسکال باید بیرون بره (پاسکال سك سك
|
07-14-2010
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2010
نوشته ها: 2,007
سپاسها: : 926
875 سپاس در 242 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مردی در کنار رودخانه ای ایستاده بود. ناگهان صدای فریادی را می شنود و متوجه می شود که کسی در حال غرق شدن است.
فوراً به آب می پرد و او را نجات می دهد. اما پیش از آن که نفسی تازه کند فریادهای دیگری را می شنود و باز به آب می پرد و دو نفر دیگر را نجات می دهد. اما پیش از این که حالش جا بیاید صدای چهار نفر دیگر را که کمک می خواهند می شنود.
او تمام روز را صرف نجات افرادی می کند که در چنگال امواج خروشان گرفتار شده اند، غافل از این که چند قدمی بالاتر دیوانه ای مردم را یکی یکی به رودخانه می انداخت.
__________________
من ندانم که کیم
من فقط میدانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگیم...
|
07-15-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اگر نمی تونی کپی نکن!
از یک استاد سخنور دعوت به عمل آمد که در جمع مدیران ارشد یک سازمان ایراد سخن نماید. محور سخنرانی در خصوص مسائل انگیزشی و چگونگی ارتقاء سطح روحیه کارکنان دور می زد.
استاد شروع به سخن نمود و پس از مدتی که توجه حضار کاملا به گفته هایش جلب شده بود، چنین گفت: "آری دوستان، من بهترین سالهای زندگی را در آغوش زنی گذراندم که همسرم نبود!"
ناگهان سکوت شوک برانگیزی جمع حضار را فرا گرفت! استاد وقتی تعجب آنان را دید، پس از کمی مکث ادامه داد: "آن زن، مادرم بود!"
حاضران شروع به خندیدن کردند و استاد سخنان خود را ادامه داد...
تقریبا یک هفته از آن قضیه گذشت تا این که یکی از مدیران ارشد همان سازمان به همراه همسرش به یک میهمانی نیمه رسمی دعوت شد. آن مدیر از جمله افراد پرکار و تلاشگر سازمان بود که همیشه سرش شلوغ بود.
او خواست که خودی نشان داده و در جمع دوستان و آشنایان با بازگو کردن همان لطیفه، محفل را بیشتر گرم کند. لذا با صدای بلند گفت: "آری، من بهترین سالهای زندگی خود را در آغوش زنی گذرانده ام که همسرم نبود!"
همان طور که انتظار می رفت سکوت توام با شک همه را فرا گرفت و طبیعتا همسرش نیز در اوج خشم و حسادت به سر می برد. مدیر که وقت را مناسب دید، خواست لطیفه را ادامه دهد، اما از بد حادثه، چیزی به خاطرش نیامد و هر چه زمان گذشت، سوءظن میهمانان نسبت به او بیشتر شد، تا اینکه به ناچار گفت: "راستش دوستان، هر چه فکر می کنم، نمی تونم به خاطر بیارم آن خانم که بود!"
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 08:02 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|