نام ایران در اشعار شاعران قدیم - ایران در شعر شعرا
انوری :
همه عالم تن است و ایران دل -------- نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که ایران دل زمین باشد -------- دل ز تن به بود، یقین باشد
این هم چند نمونهی دیگر از شاعران سرشناس به ترتیب تاریخی از سدهی چهارم خ. تا سدهی یازدهم خ.
رودکی سمرقندی (سدهی ۴):
شادی بوجعفر احمد بن محمد ------------ آن مَه آزادگان و مَفخَر ایران
سنایی غزنوی (سدهی ۵):
تا در ایران خواجه باید، خواجه «ایران شاه» باد ----------- حکم او چون آسمان بر اهل ایران، شاه باد!
ناصح ملک شه ایران، «ایران شاه»، آن --------- کز نژاد از نجبا دهر چون او منتجبی
آن که تا چون دست موسا طبع را پر نور کرد ---------- ملک ایران را چو هنگام تجلی طور کرد
ناصر خسرو قبادیانی (سدهی ۵):
برون کرده است از ایران دیو، دین را --------- ز بیدینی چنین ویران شد ایران
فرخی سیستانی (سدهی ۵):
سر شهریاران ایران زمین ------------ که ایران بدو گشت تازه جوان
شاه ایران از آن کریمتر است ---------- که دل چو منی کند بخسان
هستند ز نیمروز تا شب ------------ در خدمت او مهتران ایران
میر آزاده سیر، یوسف بن ناصر دین --------- پشت اسلام، و هم از پشت پدر ایران شاه
منوچهری دامغانی (سدهی ۵):
زود شود چون بهشت، گیتی ِ ویران ------------ بگذرد این روزگار سختی از ایران
نظامی گنجوی (سدهی ۶):
خاصه مَلَکی چو شاه شِروان ---------- شروان چه، که شهریار ایران
خاقانی شروانی (سدهی ۶):
چون غلام تو است خاقانی، تو نیز ------------ جز غلام خسرو ایران مشو
من شکسته خاطر از شروانیان، وز لفظ من --------- خاک شروان مومیایی بخش ایران آمده
از هند رفته در عجم، ایران زمین کرده ارم -------- بر عاد ظلم از باد غم، گرد معادا ریخته
ای برید صبح سوی شام و ایران بر خبر ----------- زین شرف کامسال اهل شام و ایران دیدهاند
شاه ایران مظفرالدین آن ---------- کز سر کسرا افسر اندازد
دل که از درگاه تو محروم شد، محروموار --------- رفت و راه آستان صدر ایران برگرفت
عطار نیشابوری (سدهی ٧):
چو یکسان است آنجا ترک و تاجیک ----------- هم از ایران هم از توران دریغا
(تاجیک =ایرانی)
خواجوی کرمانی (سدهی ٨):
اگر تو داد دل مستمند من ندهی ---------- به پیش خسرو ایران برم ز دست تو داد
عبید زاکانی (سدهی ٨):
ز بامداد ازل تا به انقراض ازل ---------- زمام ملک به فرمان شاه ایران کرد
محتشم کاشانی (سدهی ١١):
که چون مرغان بی بال و پر از بار دل ویران -------- ز ایران نیستش جنبش میسر، گر برآرد پر
قصه کوته، ماه ایران، میر میران، کایزدش ---------- کرد از بس سربلندی، سرور جن و بشر
سپهر مرتبه، سلطان محمد صفوی ------------ خدایگان، ملوک ممالک ایران
فروغی بسطامی (سدهی ١٢):
آفتاب فلک فتح، ملک ناصر دین ---------- که به همدستی شمشیر گرفت ایران را
.......
با تلخیص از
shahrbaraz.blogspot.l