بازگشت   پی سی سیتی > تالار علمی - آموزشی و دانشکده سایت > پزشکی بهداشتی و درمان > روانشناسی

روانشناسی زیر تالار روانشناسی برای مباحث مربوط به این رشته

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بازی یک اردنگی به من بزن

تز : این بازی را مردها اجرا می کنند که وضع اجتماعی شان جوری ات که انگار علامتی با نخ از گردنشان آویزان است که روی آن نوشته شده: " خواهش می کنم به بنده اردنگی نزنید " اما منظره آن چنان اغوا کننده است که آدم نمی تواند جلوی خودش را بگیرد .وقتی نتیجه ی طبیعی حاصل شد ،مرد به طور رقت انگیزی می نالد که " بابا ، روی تابلو نوشته اردنگی نزنید " و بعد اضافه می کند : " چرا هر چی کاسه کوزه است سر من بدبخت باید بشکند؟"

از لحاظ بالینی این بازی می تواند مبدل تکیه کلام بازی " روانپزشکی " باشد که می گوید : " هر وقت کوچکترین ناراحتی پیش می آید ،تمام تنم مثل بید می لرزد. "

یکی از عناصر بازی " چرا همیشه هر چی کاسه کوزه است ..." از جنبه ی معکوس غرور سر چشمه می گیرد :" بدبختی های من از تو بیشتر است ."

و این عامل اغلب در اشخاص بدگمان و بدبین دیده می شود .

اگر اطرافیان این فرد محض خوش قلبی از زخم زبان زدن به او خودداری کنند و مثلا نگویند که : " من فقط دارم کمک می کنم "، و یا اصول اخلاقی و اجتماعی را به رخش نکشند ، رفتار مرد به مرور تحریک آمیزتر می شود . تا این که از حد و حدود خود تجاوز کرده ،بالاخره اطرافیان را مجبور می کند که به او زخمه بزنند .

این افراد اشخاصی رانده شده و فریب خورده هستند و مدام از کارشان اخراج می شوند .
یک اردنگی به من بزن " در میان زن ها :
نام این بازی در میان زن ها " نخ نما " است .


اگر چه غالبا چنین زن هایی باوقارند ،گاهی نهایت سعی شان را می کنند که شلخته جلوه کنند . سعی شان بر این است که نشان دهند در آمدشان هیچ وقت در حد کافی و به صورت شایسته نیست و همیشه " دلیل خوبی " هم دارند .

اگر گاهی پول باد آورده ای به دستشان برسد ، همیشه کسی هست که بیاید و کمک کند آن را سر معامله ای بی ارزش هد ر دهند ، به زبان عامیانه ،چنین زنی " دوست مادر " نامیده می شود که همیشه حاضر است پند و نصیحت مادرانه به افراد بدهد و نهایتا بر اساس تجارب دیگران زندگی می کند . بازی " چرا باید هر چی کاسه کوزه است .. " برای آنها بی سرو صداست و فقط رفتار و سلوک و تلاش متهورانه شان به آنها القا می کند که " چرا باید هر چی کاسه کوزه است سر من بدبخت بشکند ؟"

شکل جالبی از بازی " چرا باید هر چی کاسه کوزه است .." را اشخاص بسیار جا افتاده اجرا می کنند که در زندگی به موفقیت ها و پاداش های بزرگی ،حتی مافوق انتظارات خودشان نائل آمده اند . در چنین مواردی ،بازی ممکن است به مرحله ی تفکرات جدی و سازنده ای برسد و موجب رشد شخصیت به بهترین مفهوم آن گردد ؛ البته اگر بدین نحو توجیه شود که " من واقعا چه کردم که مستوجب این باشم ؟"

__________________

پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

حالا گیرت آوردم پدر سگ

تز : این بازی را می توان به صورت متداول به بازی پوکر تشبیه کرد . .
مرد در یک دور پنج ورق گیرش می آید که برد وی را محرز می کند مثلا چهار تا تک دارد . در این جا اگر او بازیگر " حالا گیرت آوردم پدرسگ " باشد ، بیشتر به فکر خرد کردن رقبش خواهد بود که در چنگش است و در بند آن نخواهد بود که پول بیشتر ببرد .

فرض کنید مرد می خواهد قسمتی از لوله کشی خانه اش را عوض کند ، و پس از کلی مطالعه و مذاکره با لوله کش بالاخره با اوقرار و مداری می گذارد . روی مبلغ هزینه توافق کرده و بین آنها قولی رد و بدل می شود دال بر اینکه هیچ گونه خرید دیگری پیش نیاید . اما آخر سر وقتی صورتحساب به دست مرد رسید ،دید در یک مورد چند تومانی برای تعویض یک قطعه کوچک که قبلا صحبتش نبود اضافه شده است .
اینجا مرد از کوره در می رود و با لوله کش شروع به مشاجره می کند و از وی توضیح می خواهد . لوله کش از این رفتار جا نمی خورد ولی مرد کاملا مصر است که این مبلغ اضافی را پرداخت نخواهد کرد . لوله کش همه ی حرفهای مرد را می شنوند و در نهایت تسلیم می شود .


اما کاملا مشخص است که لوله کش و مرد هر دو از ابتدا ی صحبت و قرار داد بستن یکدیگر را شناسایی کرده و مشغول بازی بوده اند.

لوله کش با ارائه صورتحساب اولین حرکت تحریک آمیز را اجرا کرد . چون مرد از لوله کش قول گرفته بود . پس او حق نداشت چیزی اضافه کند . پس مرد احساس می کند هر اندازه که عصبانی شود و سرسختی کند حق دارد . و به جای اینکه همچون یک بالغ با احترام با لوله کش مصالحه کند و تکدر خاطر خود را معصومانه ابراز دارد . ا ز این فرصت بیشترین استفاده را کرد تا از تمام راه و رسم زندگی و طرز عمل کرد لوله کش انتقاد کند . یعنی به نوعی مرد به بهر برادری از مسئله جزیی پرداخت که البته از نظر اجتماعی جای دفاع داشت . اما مرد از این فرصت استفاده کرد تا خشمهای سالها محبوس شده ی خود را بر سرحریف اغوا گرش خالی کند . درست همانطور که مادرش ممکن بود رفتار کند .

بعد از این مرحله مرد احساس رضایتمند ی دارد و احساس شعفی پنهانی می کند چرا که در تمام طول عمر به انتظار چنین فرصتهایی است تا خود و خشمهای فرو خورده یک عمرش را تخلیه کند .



از آن سمت بازی لوله کش : چرا هر چی کاسه کوزه است باید سر من بشکند بود .


بازی " وحشتناک نیست ...؟"

حالا گیرت آوردم پدر سگ یک بازی دو نفره است و البته نباید با بازی " وحشتناک نیست ...؟ " اشتباه گرفته شود .


دربازی " وحشتناک نیست ....؟" فرد در جستجوی ظلمی است تا با شکوه و شکایت به یک فرد ثالث ، بازی را سه نفره کند : متجاوز ، قربانی ، معتمد .

بازی وحشتناک نیست ...؟ تحت شعار " هر غمی غمخواری می طلبد " انجام می گیرد . معتمد معملا کسی است که خودش هم به این بازی دست می زند . .

بازی " چرا باید هر چی کاسه کوزه است ..." نیز بازی سه نفره است ولی در این جفرد عمل کننده سعی دارد به اثبات برساند که بدبختی اش از دیگران شدیدتر است و رقابت سایر افراد بد اقبال را بر انگیزد .



این بازی می تواند در نوعی کم و بیش ظریف تر یکی از بازی های ازدواج نیز محسوب شود.

آنتی تز : بهترین آنتی تز ، رفتار صحیح است .مسئله باید در ابتدای امر به وضوح روشن شود و نهایت احتیاط برای جلوگیری از بروز هر نوع اشتباه در حساب به عمل آید . اگر سوء تفاهمی روی دهد ،حل قضیه باید از طریق تسلیم شرافتمندانه به واقعیت صورت گیرد .

در زندگی روزمره ،معامله ی تجاری با بازیگر " حالا گیرت آوردم ..." همیشه مخاطره به حساب می آید .

با همسر چنین آدمی باید با دقت و احترام خاصی رفتار کرد و باید از کوچکترین حرکتی که بوی تو جه و تعارف های زن پسندانه بدهد احتراز جست . به خصوص در مواقعی که شوهر خودش چنین حرکاتی را تشویق کند .
__________________

پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ببین مجبورم کردی چه کار کنم

تز: این بازی در شکل قدیمی و جا افتاده ی خود یکی از بازیهای ازدواج است و در واقع یکی ا زمشهورترین عوامل بر هم زننده ی ازدواج هاست ولی ممکن است بین والدین و بچه ها و همچنین در زندگی حرفه ای نیز بازی شود .


1)نمونه ی درجه یک بازی " ببین مجبورم کردی چه کار کنم " : مرد احساس می کند نیاز به تنهایی دارد و خود را سرگرم کاری می کند که از مردم دور باشد . تنها چیزی که در حال حاضر می خواهد این است که او را به حال خودش بگذارند. بعد یک مزاحم مثلا زن یا یکی از بچه ها نزد او می آید که از او نوازش ببیند یا مثلا بپرسد : " انبردست کجاست ؟"

این مزاحمت ناگهانی ،باعث می شود هر چه در دست او است به زمین بیفتد بشکند و یا خراب شود و....
در این وقت مرد به سمت مزاحم بر می گردد و با خشم فریاد می زند :" ببین مجبورم کردی چه کارکنم "
چون این اتفاق در طی زندگی به دفعات تکرار شده افراد خانواده عادت کرده اند که او را تنها بگذارند هر چند که مقصر مزاحم نیست بلکه تحریکا و تهییج باعث چنین اتفاقی است . در اینجا مرد از تنها ماندن احساس خوشحالی می کند از آنچه اتفاق افتاده چرا که این اتفاق باعث دک کردن مزاحم شده است .


متاسفانه این از آن بازیهایی است که بچه ها خیلی راحت یاد می گیرند و به سهولت از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و رضایت پنهانی و امتیازهای آن هم وقتی بازی توام با فریبکاری باشد بهتر نشان داده می شود . [B]

2)نمونه ی درجه دو ی بازی " ببین مجبورم کردی چه کار کنم " :موقعی است که این بازی به به صورت تصادفی و گهگاهی ،بلکه به صورت یک بازی دائمی زندگی و ساز و کاری حمایت کننده تکرار شود .


مرد با زنی ازدواج کرده که مدام " من فقط دارم کمک می کنم " یا صورتی از آن را بازی می کند . و حالا برای مرد خیلی آسان است که تصمیم گیری ها را به گردن او بیندازد که ممکن است به صورت مودبانه و با مردانگی باشد و یا در شرایط عدم رعایت ادب مرد با پرخاشگری به زن بگوید : " تقصیر سرکار بود که این ناراحتی برای بنده درست شد " که صورت دیگری است از بازی " ببین مجبورم کردی چه کار کنم " است و در دراز مدت می تواند مرد مسئولیت تصمیم گیری برای تعلیم و تربیت بچه ها را به گردن او بیندازد و خودش نقش مدیر عامل را بازی کند و هر گاه بچه ها ناراحت شدند ،او می تواند به بازی " ببین مجبورم کردی چه کار کنم " پناه ببرد .


و این نهایتا زیر بنای طرز فکر مرد را طی سالیان تشکیل می دهد که " مادر بچه " را مسئول کارهای بد آنها قلمداد کند .

در این صورت این بازی دیگر وسیله ای برای بیرون انداختن مزاحم نیست . بلکه راهی ضمنی جلوی پای مرد می کذارد تا به انواع دیگر آن از قبیل " من که به تو گفتم " یا " حالا ببین چه کار کردی " بپردازد .

فردی که بازیگر حرفه ای این بازی است دامنه ی این بازی را به راحتی گسترش می دهد واز آن در شغلش هم استفاده می کند .

دراین جا نگاهی دردبار و طولانی جای کلمات " ببین مجبورم کردی چه کار کنم " را می گیرد . برای آن که " دموکرات " بازی در آورد و یا ادای مدیران خوب را در آورد از معاونش نظر خواهی هم می کند . و از این راه می تواند برای ترساندن زیر دستان خود ، موضع مستحکمی داشته باشد . او از هر اشتباه آنها به عنوان وسیله ای کوبنده بر ضدشان استفاده می کند .

البته استفاده از این بازی برای مافوق یعنی ملامت کردن مافوق به دلیل اشتباه برای فرد بازیگر نابود کننده است و می تواند به از دست دادن کار منجر شود

مثل کسی که در ارتش کار می کند ودر اثر بازی با مافوق به نقاط بد آب و هوا منتقلش می کنند و خلع درجه می شود .



3)نمونه ی درجه سه ببین مجبورم کردی چه کار کنم " : این بازی را ممکن است بیماران روانی بدگمان در مقابل اشخاص بی احتیاطی بازی کنند که حتی من باب نصیحت گفته باشند " من فقط می خواهم کمک کنم " در این جا بازی ممکن است به مراحل کاملا خطرناک و حتی مهلک برسد .

بازی های " ببین مجبورم کردی چه کار کنم و تقصیر سرکار بود که این ناراحتی برای بنده درست شد" به قدری خوب یکدیگر را تکیمل می کنند که ترکیب آنها اساس حفظ تار و پود قرارداد بسیاری از ازدواج هاست .


مثال : زن و شوهر با توافق مشترک قرارمی گذارند که حساب پول و خرج خانه دست زن باشد . زن تا مدتی به خوبی از عهده این کار بر می آید و تمام حسابها و خرج ها از حساب بانکی مشترکی که دارند پرداخت می شود ،چون مرد حوصله ی رسیدگی به این امور را ندارد و ......
اما پس از مدتی بانک اخطاری به آنها می دهد با این دلیل که چک بی محلی از حساب آنها کشیده شده .مرد باید شخصا با بانک تماس بگیرد و ماجرا را پیگیری کند . بعد از برسی ها معلوم می شود زن بدون این که مرد را در جریان کار خود قرار داده باشد خریده های عمده ای کرده و...
در اینجا مرد با خشم بازی " تقصیر سرکار بود که این ناراحتی برای بنده درست شد " را اجرا می کند . و زن با گریه و ناراحتی اشتباه را می پذیرد و قول می دهد که دیگر این کار را تکرار نکند و ...

برای مدتی باز همه چیز به خوبی پیش می رود ولی به ناگهان بعد از مدتی سرو کله طلبکاران پیدا می شود و اقساط به تعویق افتاده را مطالبه می کنند .

مرد که روحش از ماجرا خبر نداشت از زن بازخواست می کند .

این بار زن با عصبانیت بازی " ببین مجبورم کردی چه کار کنم " رااجرا می کند و می گوید : تقصیر مرد است که وی را از کشیدن چک بی محل منع کرده و به همین دلیل زن برای خریدهای عمده مجبور بوده که قسط ها ی عمده را پرداخت نکند و موضوع را از مرد پنهان کند و....

این بازی ده سال ادامه پیدا کرده بود و هر بار همین قول وقرارها که دیگر این عمل " دیگر تکرار نمی شود " و هر بار برای مدتی آرامش پس از قول و قرار تا کار به مشاور و تصمیم روان درمانی می رسد .

مرد خودش این مراحل را به طرزی موثر و بدون نیاز به روانکاو تحلیل کرد وی تصمیم گرفت تمام حسابهای بانکی به نام خودش باشد و تماما به حسابها و کتابها خودش رسیدگی کند و سرو سامانی به وضع پیش آمده بدهد . و بله در نهایت تمام مشکلات حل شد اما بازیگران " ببین مجبورم کردی چه کار کنم " و تقصیر تو بود که این ناراحتی برای بنده درست شد " از بازی محروم شدند و تا مدتی نمی دانستند که با خودشان چه کار کنند و.... تا طی زمان راهکارهای آشکارتر و سازنده تری برای گذران وقت و استفاده از یکدیگر پیدا کردند .



آنتی تز : حل قضیه برای " ببین مجبورم کردی چه کار کنم" درجه یک

او را به حال خود گذاشتن. بازیگر نوع یک ممکن است احساس بیچارگی و تنهایی کند اما هیچوقت خشمگین نمی شود .


حل قضیه برای " ببین مجبورم کردی چه کار کنم" درجه دو

محول کردن تصمیم به عهده خود اوست . بازیگرنوع درجه دو ممکن است چنانچه مجبور به ابتکار عمل گردد . عبوس و ترشو شود و احتمال دارد قضیه به عواقب ناخوشایندی بینجامد .


حل قضیه برای " ببین مجبورم کردی چه کار کنم" درجه سه

فقط مشاورو پزشک متخصص حرفه ای و با تجربه
__________________

پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بازی های ازدواج


تقریبا هر بازی می تواند چهارچوبی برای زندگی زناشویی یا زندگی خانوادگی باشد . اما برخی مانند " اگر به خاطر تو نبود ..." رواج بیشتریا مثل " زن سرد مزاج " تحت نیروی قانونی صمیمیت قرار دادی ،دوام بیشتری دارند . بازی های ازدواج البته ممکن است به طور دلخواه جدا از بازیهای مربوط به روابط جنسی باشد – که در بخش دیگری بررسی خواهد شد . بازی هایی که صرفا و اساسا با شکل نهایی و کاملا شکوفای خود در زمره ی بازیهای مربوط به ازدواج گنجانده می شوند عبارتند



1-قهر
2-دادگاه
3-زن سرد مزاج
4- مرد سرد مزاج
5-مظلوم
6-اگر به خاطر تو نبود ...
7-ببین من چقدر سعی کرده ام
8-عزیزم

__________________

پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بازی "قهر "

تز : بازی قهر بیشتراز هر بازی دیگری روشنگر نفوذ طرفین و استفاده از این نفوذ در برابر صمیمیت است .تناقض این با زی با بازی های دیگر در این است که بازیگر از شرکت در بازی دیگری امتناع می کند


مرحله 1) زن به مرد پیشنهاد می کند به سینما بروند و مرد موافقت می کند

مرحله 2)

الف) قبل از رفتن زن ناآگاهانه حرفی می زند مثلا مسئله خرابی حمام را عنوان می کند که طبیعتا درست کردن آن هزینه ی زیادی دارد و مرد در شرایط فعلی چنین پولی برای هزینه کردن برای حمام ندارد و قبلا هم این را عنوان کرده است و باید تا اول برج صبر کنند .
پس عنوان کردن این مسئله در این شرایط زمان مناسبی نیست و مرد با اوقات تلخی و خشونت جواب منفی می دهد

ب) مرد خودش به مسئله خرابی حمام اشاره می کند و زن را وسوسه می کند که نیاز به تعمیرات حمام را به زبان بیاورد . مانند مورد قبل مرد با اوقات تلخی و خشم پاسخ می دهد !



مرحله 3) به زن بر می خورد و او به مرد می گوید : حالا که تا این اندازه بدخلق هستی من اصلا حوصله سینما رفتن ندارم و در خانه می ماند .
مرد هم جواب می دهد : حالا که اینطور است خودم تنها می روم

مرحله 4) مرد تنها به سینما می رود و زنش را در خانه تنها می گذارد تا بنشیند و بر احساس جریحه دار شده اش مرهم بگذارد



در این بازی احتمال دو کلک وجود دارد :

یک ) زن بنا به تجربه های قبلی اش به خوبی می داند که نباید اوقات تلخی ها شوهرش را جدی بگیرد و در همان لحظه از زحمات مرد تشکر کند و با خوشحالی با هم به گردش بروند اما زن بازی نمی کند و مرد احساس می کند که زنش نسبت به او بی توجه شده و به فکر خودش است . پس با حالتی سراسر از یاس و بیزاری از خانه بیرون می رود در حالی که زن در خانه می ماند و احساس می کند که از او سواستفاده شده اگر چه در نهان احساس پیروزی می کند .

دو ) مرد بنابر تجربه های قبلی می داند که نباید نق های زنش را جدی بگیزد و آنچه زنش می خواهد این است که مورد نوازش و توجه همسر قراررگرفتن است . بعد می توانند با خوشحالی با هم به گردش بروند اما مرد بازی نمی کند و خود وی می داند که این امتناع او کار خوبی نیست می داند که زنش دوست دارد در آن لحظه نوازش بگیرد و او باید چرب زبانی کند اما خودش را به نفهمی می زند . مرد با احساس شادی و تسکین اما در ظاهر مطلوم از خانه بیرون می رود و زن با احساس یاس و بیزاری تنها در خانه می ماند .



هر یک از این دو مورد وضعیت برنده خلل ناپذیر است . تنها کاری که هر یک از طرفین کرده اند این است که حرف های یکدیگر را جدی گرفته اند . این منطق در شق دوم روشن تر است . چون مرد حرف زنش را درباره ی نیامدن به سینما جدی می گیرد . آنها هر دو می دانند که این کار تقلب است چون زن وقتی این حرف را زد که بالاجبار به حال "قهر" کشیده شده بود .

آنتی تز :

آنتی تز برای زن : حل قضیه برای زن ساده است . تنها کاری که باید بکند این است که تصمیمش را عوض کند . می تواند بازوی همسرش راب گیرد و با لبخند به راه بیفتد .

آنتی تز برای مرد : برای مرد مشگل است چون زنش است که باید باتکار عمل نشان دهد . اما اگر او هم تمام قضیه را از اول مرور کند ممکن است بتواند با چرب زبانی زنش را وادار کند که به هر حال به سینما بروند .


یکی از شکلهای روزمره ی بازی " قهر " این است که تمام اعضای خانواده با هم اجرامی کنند و احتمالا در شخصیت و طرز رفتار بچه ها تاثیر فراوان دارد .

و نمونه های زیر مجموعه حالات قهر را می توان
" چه کنم و چه نکنم ،توی سرم می زنند "
" گره دوبل "
" نوع مشگل "
نامید

قهر را گاهی می توان جزو عوامل بروز آثار بیماری آسم در اطفال دانست .
دختر : " مامان ،مرا دوست دارید ؟"
مادر : " دوست داشتن یعنی چی ؟"


این جواب به بچه هیچ راهی را نشان نمی دهد او می خواهد درباره ی مادر و درباره یمحبت مادری حرف بزند ،اما مادر بحث را به فلسفه می کشاند که بچه ظرفیت فهم و بحث آن را ندارد . بچه نفسش تند می شود . این مادر را عصبانی می کند ،آسم شدیدتر می شود ،مادر از او معذرت می خواهد و حالا بازی " آسم " کامل می شود .

نوع دیگر از بازی " قهر جمعی "


مرد اول : " خب ، به هر حال وقتی همه ساکتند ،هیچ کس بازی در نمی آورد ."
مرد دوم :" سکوت خودش ممکن است یک بازی باشد ."
مرد سوم : " هیچ کس امروز بازی در نیاورد ."
مرد دوم : بازی در نیاوردن هم ممکن است یک بازی باشد ."


آنتی تز : درمان این صورت ظرافت بسیار طلب می کند . تناقض گویی منطقی ممنوع . وقتی مرد دوم از این ترفند محروم می شود دلهره های پنهانی اش به سرعت رو می شود

صورت دیگر ی از بازی های ازدواج که از یک طرف شبیه " نخ نما " و از طرف دیگر شبیه " قهر " است بازی خاصی است که " بسته ی ناهار" نام دارد .


شوهر وضع مالی خوبی دارد و می تواند ناهار را در بهترین رستوران بخورد اما هر روز صبح چند ساندویچ یا چیزهای دیگر در یک بسته یا درکیفش می گذارد و به سرکار می رود . برای اینکار او از نان بیات یا غذاهای شب مانده و کیسه های نایلون کهنه که زنش برای او نگه می دارد ،استفاده می کند . این کار اختیار کامل پول و خرج خانه را دردست او قرار می دهد ،زیرا با این نحوه ی " فداکاری " کدام زنی جرات می کند برای خودش مثلا یک پالتو پوست بخرد؟ او با این کارش امتیازهای متعدد دیگری را هم به نفع خود رقم می زند . مثلا امتیاز تنها غذا خوردن و انجام دادن کارهای خصوصی اش در ساعت ناهار .

__________________

پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بازی "دادگاه"

تز : از اسم این بازی اینگونه مشخص می شود که مربوط به مراجع و محاکم قانونی است و شامل بازی هایی است از قبیل :
" چوب زیر بغل " ( تمسک به جنون ) و " بدهکار " ( اقامه دعوی به منظور کسب حقوق مالی ) اما به لحاظ بالینی ،این بازی اغلب در جلسات مشاوره ی ازدواج و گروه های روان درمانی مربوط به ازدواج اجرا می شود . که معمولا انواع این بازی در گروه های روان درمانی هیچ مسئله ای حل نمی شود . زیرا بازی هرگز خاتمه ندارد . در چنین مواردی مشاوران و متخصصان بدون آن که متوجه باشند ،خود به عرصه ی بازی کشیده می شوند .

" دادگاه " را می تواند چند نفره بازی کرد اما اساسا از سه نقش تشکیل شده : مدعی و مدعی علیه و قاضی که به ترتیب به وسیله ی شوهر و زن و روانکاو ایفا می شوند .

مثال :

شوهر به عنوان مدعی شروع می کند : " بگذارید تعریف کنم دیروز زنم چه کار کرد . او دست کرد فلان چیز را برداشت و ......" وغیره .

در این موقع زن به عنوان مدعی علیه به دفاع می پردازد: " نه خیر ، جریان واقعی این طوری بود که هر دو داشتیم و ...." و غیره .

شوهر : " من واقعا خوشحالم هر دو روی سکه را مشاهد می کنید .... من فقط می خواهم همه چیز منصفانه مطرح شود ...."

مشاور یا درمانگر : " بله ، مثل اینکه بهتر است تمام جنبه ها را بررسی کنیم ...." و غیره .

حال اگر واقعا حضاری وجود داشته باشند روانگر یا مشاور رو به جمع می گوید : " خب ، بگذارید ببینم دیگران چه نظراتی دارند ." و اگر این گروه آموزش کافی دیده باشند بدون اینکه دستوری به ایشان داده شود خود نقش هیئت منصفه را بازی خواهند کرد .


آنتی تز :

درمانگر به شوهر می گوید : " شما صد در صد حق دارید "

اگر شوهر با خشنود ی یا با پیروزی به صندلی خود تکیه بزند .

درمانگر می پرسد :از اینکه حق به شما داده شد ه چه احساسی دارید ؟

شوهر جواب می دهد : " احساس خیلی خوب ."

درمانگر می پرسد :" در واقع من فکر می کنم که شما اشتباه می کنید ."

شوهر اگر مرد منصفی باشد ،می گوید : " خودم از اول می دانستم ."

شوهر اگر منصف نباشد .شوهر واکنش و عکس العملی نشان می دهد که معلوم می کند بازی تازه ای شروع خواهد شد . این امکان هم هست که بعدها بتوان موضوع را بیشتر و بهتر بررسی کرد .

ولی به هر حال عنصر مهم بازی در این حقیقت نهفته است که مدعی ،هر چند با آب و تاب جز می زند که حق با اوست ،اساسا می داند که اشتباه می کند .



نوعی دیگر از آنتی تز : درمانگر یا روانکاو تحت هیچ شرایطی به گروه حق اشتفاده از لفظ سوم شخص مفرد را نمی دهد . یعنی استفاده لفظ شما برای غیر و من درباره ی نظرات و تجربیات فردی خود . ولی هیچ کس حق ندارد درباره ی " او " حرف بزند .

مثلا :

" فلانی این کار را کرد یا " بهمانی آن حرف را کرد " از این جا به بعد زوج های حاضردر گروه بازی را متوقف می کنند .یا اینکه یکدیگر را "عزیزم "خطاب می کنند ،که خود دست کم یک درجه بهتر است . از طرفی ممکن است مشغول بازی " وانگهی " شوند .


" بازی وانگهی "اغلب شدیدا به وسیله مدعی علیه های بدگمان بازی می شود . برای اشخاص مبتلا به این بیماری روانی ،به علت حراف بودنشان ،بسیار آسان است که مدعیان خود را هر چه هم لحن شوخی و غیر مستقیم داشته باشند ،عصبانی و عقیم سازند .



توجه :: به طور کلی روش غیر مستقیم استعاری از آشکارترین دام هایی است که در بازی " وانگهی " باید از آن دوری کرد.


بازی " دادگاه " در شکل روزمره اش می توان به آسانی بین بچه ها مشاهد کرد .

نوع سه نفره این بازی : بین دو بچه و یکی از والدین .


اولی : " مامان ،او شکلات مرا برداشت ...."
دومی : "آره ،اما او اول عروسک مرا برداشت و قبل از آن هم مرا کتک زد و تازه ( "وانگهای ") ما قرار بود شکلاتهایمان را با هم نصف کنیم .

__________________

پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

زن سرد مزاج

تز: این تقریبا همیشه یک بازی ازدواج است ،چون امکانات اجرای آن در خارج از حیطه ی ازدواج رسمی غیر قابل تصوراست .

شوهر می خواهد با زنش معاشقه کند ،ولی با سردی طرد می شود . پس از چند باز تلاش و تکرار،

زن می گوید : تمام مردها حیوانند ،تو اصلا مرا دوست نداری به خاطر آنچه خودم هستم دوستم نداری ،تنها چیزی که می خواهی رابطه جنسی است .

مرد مدتی منصرف می شود . بعد بازهم سعی می کند ،ولی باز بی نتیجه است . بالاخره او هم عقب می کشد و دیگر سعی نمی کند .

هفته یا چند ماه ،زن به طور فزاینده ای رفتارهای خودمانی و حتی فراموشکارانه از خود بروزمی دهد . در اتاق خواب نیمه برهنه جلوی او راه می رود و گاهی فراموش می کند حوله ی تمیز درحمام بگذارد و وقتی در حمام است از همسرش در خواست حوله می کند .

پس از مدتی شوهر مجددا سعی می کند بار دیگرباسردی طرد می شود که نتیجه به بازی " سرسام " کشیده می شود و در آن حرف از رفتاراخیر هر کدامشان ،کارهای دوستانشان ،کارهای خانواده هایشان ،و بالاخره موضع پول به میان کشیده می شود و بالاخره هم با به هم کوبیدن در خاتمه پیدا می کند .

این دفعه شوهر تصمیمش را می گیرد و جدی تصمیم می گیرد که زندگی بدون رابطه جنسی و جداشدن از همسرش را انتخاب می کند .بعد از مدتی ترفندهای زن با شدت بیشتر آغاز می شود و تحریکات زن خودمانی تر و بیشتر می شود اما مرد همچنان بنا بر تصمیم هنوز خودداری می کند . تا بالاخره زن به ناگهان در یک شب به آغوش همسرش می پرد و او را سخت در آغوش می گیرد و با ولع زیاد می بوسد . شوهر اول پاسخی نمی دهد و تصمیم خود را فراموش نمی کند اما به زودی اقتضای طبیعت احساس های خفته ی او را پس از دوران طولانی گرسنگی تحریک می کند و اکنون مطمئن است که پیروزی از آن اوست .وقتی در بستر هستند ،اولین پیشروی او پس زده نمی شود ،او جسورتر می شود . ولی درلحظه بحرانی ،زن خودش را عقب می کشد ومی گوید : " نگفتم تمام مردها حیوانند ؟ تنها چیزی که من می خواستم محبت بود و نه رابطه ی جنسی !!!اما تو ......

بازی " سرسام " که متعاقب این صحنه می آید دیگر پیش در آمد حرف ها و رفتارهای اخیر آنها و چیزهای دیگر نیست – بلکه یکراست وارد مشاجرات مربوط به پول می شود .


باید توجه داشت که شوهر نیز به رغم اعتراضاتش ،در این بازی به اندازه ی زنش از صمیمیت جنسی واهمه دارد . در واقع او خود با دقت چنین همسر ی را انتخاب کرده و با او زندگی می کند تا ناتوانی جنسی خودش را پنهان سازد و اکنون گناه را می تواند به گردن زنش بیندازد .

این بازی را در شکل روزمره اش ممکن است زن های بی شوهر هم در تمام سنین بازی کنند . البته در مورد آنها بازی به زودی لقب ننگین تجاوز را به خود می گیرد .



آنتی تز :
این بازی خطرناک است و آنتی تزهای احتمالی آن نیز اغلب به همان نسبت خطرناکند . در این مواقع معشوقه گرفتن نوعی قمار است ،اگر چه در صورت صورت چنین تحریک رقابت آمیزی ،بعید نیست که زن بخواهد بازی را کنار بگذارد و به زندگی عادی زناشویی تن در دهد . اما گاهی ممکن است خیلی دیر باشد . از طرف دیگر او ممکن است این قضیه بی وفایی شوهر را مستمسک قراردهد و به سلاح وکیل گرفتن علیه شوهرش متوسل شود و بازی " حالا گیرت آوردم پدر سگ "را اجرا کند . اگر شوهر به جای معشوقه گرفتن نزد دکتر روانکاو برود ( و زنش نرود ) عاقبت کار بازبه همان نحو غیر قابل پیش بینی است . اگر در اثر درمان روانکاوی ،مرد روحیه ی قوی تر و سلامت فکری بیشتری پیدا کرد طرح بازی زن ممکن است متلاشی شود ،ولی اگر او بازیگر سختکوشی باشد ممکن است کارشان به طلاق بکشد .


بهترین را ه برای این بازی معالجه و روانکاوی زن و شوهر و به شکل هم راستا است .

نقطه ی بحران باز ی" زن سرد مزاح " مرحله ی نهایی آن یعنی بازی " سر سام " است یکبار که این بازی دور کامل خود را طی کرد و به این نقطه ی بحرانی رسید. موضوع صمیمیت جنسی بین زن و شوهر دیگر منتفی است چون هر دو طرف رضایت خودسرانه ی خود را از بازی " سرسام " می گیرند و دیگر احتیاجی به کسب هیجان جنسی از همدیگر ندارند . بنابر این مهم ترین عامل در مقابله با زن " سرد مزاج " احتراز از بازی " سرسام " است این احتراز زن را در حالتی آکنده از نارضایتی جنسی و روحی قرار می دهد و ممکن است آن چنان شدید باشد که او را وادار به شکایت بیشتری کند .

استفاده از " سرسام " بازی " زن سرد مزاج " را از بازی دیگری به نام " بابا مرا بزن " متمایز می کند ،چون در بازی اخیر" سرسام " نوعی مقدمه است ،حال آن که در " زن سرد مزاج " ،" سرسام " جانشین عمل جنسی می شود . بنابر این در " بابا مرا بزن " ،"سرسام " شرطی از عمل جنسی و نوعی از بت پرستی است که هیجان را افزایش می دهد .



نوع اولیه بازی "زن سرد مزاج " در رمان آرزوهای بزرگ ،نوشته ی چارلز دیکنز به وسیله ی دخترک پر افاده ( استلا ) اجرا می شود .

بازی "مرد سرد مزاج " تقریبا همین گونه است .

__________________

پاسخ با نقل قول
پاسخ

برچسب ها
اریک برن, بازی ها


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 09:15 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها