بازگشت   پی سی سیتی > سایر گفتگوها > مطالب آزاد

مطالب آزاد در این تالار مطالبی که موضوعات آزاد و متفرقه دارند وجود دارد بدیهیست که کنترل بر روی محتوای این تالار بیشتر خواهد بود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #11  
قدیمی 03-10-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

امروز یه همایش توی دانشگاه برگزار شد که یه بروشو بهمون دادند:
توی کوچه قد کشیدم توی گرد دود سوزن
با شب و دشنه گره خورد همه زندگی من
خشته ام اژ هر چی جنشه،اژ شورنگ و خون و شوژن
با چه چیژایی گره خوردروژای ژندگی من
جون هر چی بامرامه رشیدم به شیم آخر
دشتامو بگیر تو دشتت کمکم کن ای برادر
یک مهندش مامانی !آرژوم بوده همیشه
نه کشی که بخت نحشش تو موال نوشته می شه
کاشکی یک آدم لوتی،فکر آژادی من بود
فکر اژ قفش پریدن،اژ قفش رها شدن بود
توی جیبام پر جنشه،پر جنشایی که تارن
پر جنشای گرونی که رقیبی هم ندارن
روی شورتم همیشه جای ژخم شرخ پنجه ش
یه چیزی مثل شکنجه پنجه گربه کوچه ش
شده ام جوجه گربه واقعا توی عژابم
چی می شد بشکنه روژی شورت ژشت نقابم
شبا توی کوچه هشتم،مهمون یه جور ژیافت
همنشین گربه های اهل فتنه و خیانت
همایش در مورد اعتیاد و فرقه های نو ظهور بود!
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #12  
قدیمی 04-04-2010
Nur3 آواتار ها
Nur3 Nur3 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2009
نوشته ها: 919
سپاسها: : 0

72 سپاس در 71 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دانشکده روزایی به یاد ماندنی هم داره؟!؟
__________________
Chera Donya Mano Mikhay Tak o Tanha?!..Mano Dadi Be Dastaye Shabaye Sarde Tanahaii..CHera Rahmi To Ghalbet Nist Akhe Donya! Che Donyayiii..Chera Hishki Nemidoone Che Boghzi Tooye Shabhame..CHe Zakhmaii Azat Donya Rafighe Ghalbe Tanhame
پاسخ با نقل قول
  #13  
قدیمی 04-04-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نمیدونم این خاطره ای که میخوام الان براتون بگم قبلا گفتم یا نه اما به هر حال اگه تکراریه ببخشید

ترم اولی بودم استاد زبان عمومی آقای جانفشان بود که به قول خودش بچه های دانشگاه آزاد بهش میگفتم استاد جانستان(دانشجوهای کرمانشاه خوب میشناسنش) اول ترم سنگاشو با همه وا میکنه حسابی تهدید کرده بود که بعد از من اگه اومدین دیگه کلاس نیاین و از این حرفها اگه همزمان هم با خودش میرسیدیم بازم نرسیده و حاضر غایب نکرده ازت سوال میپرسید
یه روز توی ترافیک گیر کرده بودم ، حسابی کلافه بودم آخه با استاد جانفشان کلاس داشتم همیشه سعی میکردم حداقل ده دقیقه قبل از شروع کلاسهای اون تو دانشگاه حاضر باشم که به مشکلی بر نخورم مخصوصا اون موقع پگاه کوچیک بود و با هزار بدبختی میبردمش خونه مامانم که خیلی با خونه خودمون فاصله داشت ، سر کارم میرفتم و دانشگاه هم شده بود قوز بالا قوز
حیفم میومد الکی الکی غیبت بخورم یا درسی رو حذف کنم
خلاصه هر چی صلوات و نذر و نیاز کردیم بازم دیر رسیدم ، وقتی که رسیدم صدای استاد توی سالن پیچیده بود و داشت درس میداد خواستم برگردم خونه گفتم ای وای من که هیچکدوم از بچه ها رو نمیشناسم چیکار کنم جلسه بعدی زبان هم فردا بود و درسهایی که استاد میداد مرتب نبود یهو از درس سه میپرید درس بیست و چهارم و غیر قابل پیش بینی
یه فکری به سرم زد سریع یه صندلی آوردم و نشستم پشت در کلاس کتاب زبانم و در آوردم و مشغول شدم ماشااله اینقدر صدای استاد رسا بود انگار توی کلاس بودم
یک ساعتی گذشته بود و منم سرم پایین و مشغول بودم که متوجه نشدم موبایل استاد کی زنگ خورد و اومده بود بیرون که صحبت کنه من فقط فهمیدم که در کلاس باز شد و استاد اومد بیرون
هل شدم و سریع از رو صندلی بلند شدم و به استاد سلام کردم ، استاد هم با سر جواب سلاممو داد و با دست اشاره کرد که بشینم ، به خودم گفتم استاد که نمیدونه من شاگرد این کلاسم فکر میکنه ساعت بعد کلاس دارم این بود که کتابمو جمع کردم و طوری وانمود کردم که منتظرم کلاس بعدی شروع بشه بعد از چند لحظه استاد برگشت که بره سر کلاس در کلاس رو باز کرد و به من اشاره کرد و گفت خانوم امیر کبیر شما اول بفرمایید
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #14  
قدیمی 05-15-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

پنج شنبه بود و من در حال دست و پنجه نرم کردن با استرس یک امتحان کمر شکن.
از قضا روزه گرفته بودم تا وقتم برای خوردن ناهار و صبحانه تلف نشود.
ناهار هم آن روز یک کفگیر برنج خوش طعم و یک سیخ کباب به همراه یک عدد گوجه بسیار بزرگ( که برای دیدنش اصلا احتیاج به ذره بین نداری!)به همراه مخلفات.
خلاصه مثل لشکر شکست خورده ناهارم را گرفتم و تا آخر روز دنبال خودم از این کلاس به آن کلاس و ...
امتحان به پایان رسید و من راهی خوابگاه شدم و خوشحال از این که دیگر لازم نیست برای افطارم به فکر چیزی باشم ... هنوز اذان تمام نشده بود و روده کوچیکه بزرگ و رو تهدید می کرد که تا یه دقیقه ی دیگه اگر چیزی برای خوردن یافت نشود آنگاه در خدمتتان هستیم و... که یکی از بچه ها گفت :ما رو هم شریک می کنی...؟
گفتم بفرما گلم قابلی نداره و... اومدیم آدم واری برخورد کنیم و اول یه نمازی بخونیم و بعدش ... که وسطای نمازم جیغ بچه ی مردم به هوا رفت!!!نفهمیدم چی خوندم ... بنده ی خدا یه نگاهی به من میکرد و یه نگاهی به گوجه ی وسط بشقاب چشمم که به بشقاب افتاد تازه دوهزاریم افتاد که چی شده!یه عدد کرم بزرگ سفید رنگ از توی گوجه داشت به من و اون زبون درازی می کرد که کجای کاری من زود تر از شما رسیدم!
نا نداشتم بخندم از گشنگی همون جا نشستم و به لبخندی اکتفا کردم ،دوستم هاج و واج به من نگاه می کرد و نمی دانست که من به نقشه ای که برای اون پرس کشیده بودم خنده ام گرفته!
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست

پاسخ با نقل قول
  #15  
قدیمی 05-19-2010
natanaeil آواتار ها
natanaeil natanaeil آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Apr 2010
محل سکونت: شهرکرد
نوشته ها: 466
سپاسها: : 28

49 سپاس در 24 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خاطره

ترم قبل مروری بر ادبیات جهان (ادبیات انگلیسی) داشتیم با یکی از استادای خیلی بلد و حساس نسبت به ادبیات، استادی که دور از جون فردوسی حکیم همه یا بهش میگن حکیم یا کبیر و عادت جناب استاد این بود که آخر کلاس به بچه فعالا مثبت میداد منم 3تا،3تا مثبت داشتم.
جلسه ی آخر بود قرار بود یه داستان از هنری جیمز بخونیم اما هم داستانه سخت بود هم ما تنبل و....
رفتیم سر کلاس به جز بچه مثبتا کسی داستانو نخونده بود، استاد کبیر اومد و همه شروع کردند به اعتراض و سخت بود نخوندیم و ازاین حرفا.. من اون وسطا یه سری حرفایی از خودمم در وکردم اما چشمم روز بد نبینه

وقتی آخر کلاس شد و وقت حضور، همین که استاد رسید به اسم من گفت خوب خانم فلانی هم سه تا مثبتش حذفمن که کلا هنگیده بودم اصلا نمیدونست استاد چی میگه،ازشون پرسیدم گفت که خودت میدونی چرا
بعد از کلاس رفتم پیش استاد گفت تو گفتی هنری جیمز بد مینویسه و به ساحت جیمز توهین کردی منم که کلا کوپ بودم واستاد اذعان کرد که خودشون شنیدن که من داشتم چنین حرفی میزدم

الانم بعد از گذشتن کلی وقت همیشه به من میگه که شما 3تا مثبت پاک شده دارین و دارین به قهقرا میرین.

اخیرا بهشون گفتم که ارشاد شدم تا شاید یادش بره و دست از سرم برداره
__________________

ویرایش توسط natanaeil : 05-19-2010 در ساعت 01:08 AM
پاسخ با نقل قول
  #16  
قدیمی 05-19-2010
forrest آواتار ها
forrest forrest آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Mar 2010
محل سکونت: کرج
نوشته ها: 353
سپاسها: : 35

47 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
forrest به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

همین استاد که معروفه به اسدی کبیر عادت همیشگی اشه که مثبت و منفی بده
دیگه کل بچه ها با این خصوصیت می شناسنش
یه روز همین استاد با استاد بیان شفاهی داستان ( که اونم واسه خودش فول پروفسوریه و اسمش گلیه) داشتن از دانشکده می اومدند بیرون
استاد کبیر گوشی تلفن دستش بود و گویا داشت با یکی از دانشجوهاش حرف می زد
یهو استاد وسط حرفاش به طرف پشت خط گفت: حالا من به شما یه منفی میدم....
آقا این جمله رو که گفت حتی استاد گلی هم نتونست جلوی خنده اشو بگیره

تقریبا یه چند ماهی از این ماجرا میگذره ولی هنوز که هنوزه این جمله بین بچه ها می چرخه

شایان ذکر است این استاد تحصیلکرده اسکاتلنده و لهجه اش عالیه

وقتی نمایشنامه شکسپیر و می خونه آدم احساس مس کنه تو ناف لندنه

مخصوصا وقتی که میگه: .....Oh, My lord
__________________
سوال نکن تا به تو دروغ نگویند

ویرایش توسط forrest : 05-19-2010 در ساعت 01:21 AM
پاسخ با نقل قول
  #17  
قدیمی 05-19-2010
raha_10 آواتار ها
raha_10 raha_10 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53

36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Angry چرا؟

روز یکشنبه26/2/89همایش جاهلیت در قرن 21که قرار بود با حضور سرکار خانم فیاض(نماینده مجلس) بخش برگزار شود باز هم لغو شد البته گفته اند که به تعویق افتاده ولی خوب...
این دومین باری هست که از این اتفاقات برای همایش مربوط به خانم ها رخ میده(اون هایی که من میدونم)
همایش قبلی هم در مورد حضور خانم ها در عرصه های سیاسی بود و با حضور خانم فاطمه راکعی که علی رغم وجود مجوز بر اثر فشار هایی که از خارج از دانشگاه بود لغو شد!من هر چی که فکر می کنم می بینم که هر خاطره ای یادم بره این خاطرات شیرین تلخ از روزهای پشت در سالن محل برگزاری همایش هیچ گاه فراموش نخواهد شد!
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست

پاسخ با نقل قول
  #18  
قدیمی 05-21-2010
parisun آواتار ها
parisun parisun آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: May 2010
محل سکونت: دهدشت
نوشته ها: 43
سپاسها: : 0
در ماه گذشته یکبار از ایشان سپاسگزاری شده
parisun به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

عرض کنم همین استاد معروفمون آقای اسدی کبیرکه بلللللله دیگه...تو همین اغتشاشات اخیر منفی دادن خیلی سعی کردن به این بنده حقیر فقیر منفی ندن لذا...از قضا بدلیل انجام یکسری اعمال دندونپزشکیتا یه پنج روزی با اجازتون قادر به حرف زدن و غذاخوردن نبودم تا اینکه از سر اشتیاق فراوان سر کلاس این استاد بسیییییییییییییییییییار محترم و عشق به منفی حاضر شدم.وقت حضورو غیاب که اسمم و خوندن نتونستم جواب بدم وایشونم فکر کردن من غایبم منم به بغل دستیم گفتم که به عرض این استاد گرام برسونن که من یه جایی همین ورامایشون دلیل و پرسیدن که من چرا جواب ندادم بچه ها به شوخی گفتن که من روزه ی سکوت گرفتم...چشمتون روز بد نبینه حالا آخرای کلاس که همه میخوان برن بیرون این استاد خوش زبان شروع کردن به حرف زدن از روزه ی سکوت..که ین روزا دیگه کمتر کسی روزهی سکوت میگیره وشما چرا؟...من بدبخت بی زبان ناتوان در دفاع از خویش نتوانستم به این شخص شخیص بفهمونم که به جان خواجه شایعه ست........................خلاصه بعد از گذشت مدتها هنوزم که هنوز است وقتی حرف از روزه میزنه.. بنده و بچه های بی گناه کلاس باید خودمونو خفه کنیم که آقا ما...
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 03:51 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها