بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > زبان ادب و فرهنگ کردی

زبان ادب و فرهنگ کردی مسائل مربوط به زبان و ادبیات و فرهنگ کردی از قبیل شعر داستان نوشته نقد بیوگرافی و .... kurdish culture

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 09-17-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض یلماز گونای

یلماز گونای



یلماز گونای فیلمساز و نمایشنامه نویس معروف کرد، سال ۱۹۳۷ در کردستان ترکیه متولد شد و تحصیلاتش را در دانشگاه استانبول ادامه داده، به گفته خودش سینما را با نگاه کردن فیلم آموخت. وی ۱۲ سال را در زندانهای ترکیه گذراند و یک سال را نیز در تبعید به سر برد. نهایتاً از ترکیه به سوئد و سپس به فرانسه رفت. فیلمهای «دیوار» و «راه» از معروف ترین کارهای وی می باشند که آنها را از پشت میله های زندان کارگردانی کرده است.



وی علاوه بر دریافت جوایز متعدد، جایزه اول جشنواره کن فرانسه را به خاطر فیلم «راه» دریافت کرده است. یلماز نهایتا سال ۱۹۸۵ به طور مرموزی در پاریس و در غربت و تنهایی درگذشت. شعر زیر سروده شاعر توانای کرد «محمد حمه باقی» می باشد که برای یلماز گونای سروده شده و آقای کامبیز کریمی آن را به فارسی برگردانده است و در کتاب «تبعید ۱۸۲هزار رؤیا» به چاپ رسیده است.

یلماز گونای


(۱)


دسته گل اشک در دست و


جیبهایش پر از


خاک و برف و تلآلؤ آفتاب وطن.


تنها،


تنهای تنها


خیابان شهرهای زیر آسمان آوارگی را می پیماید.


شبها نیز تنهای تنها


در غربت اتاق هتلی می خوابد.


اتاقش: تختخوابی و چند کتاب و پرچم و نقشه ی وطن.


وقت خواب، همچون رقاصه ای خسته


دستانش از تخت آویزان.



در خوابش وطن،


سیه پوشی است سوار بر ققنوس، رد بر ردّّ آهویی


بر این سعی که به او برسد.


اما ناگهان،


صدها شیطان بالدار،


از صد جانب سرازیر می شوند و


چشمان و رخساره اش را می خراشندو


ققنوس را می ربایند!



(۲)


از خواب می پرد.


شتابان پرچم و نقشه را در آغوش می کشد.


پرچم و نقشه را که به دو چشم مبدل شده اند


و شاخه های رنگین اشک از آن می چکد


و او جیب و دستهایش را پر می کند.



برهنه،


برهنه همچون طلوع آفتاب،


از دروازه و پنجره ی بسته ی شهرها،


قطره... قطره،


بر رخساره ی خوابیده ی انسانیت می چکد.



(۳)


غروبی، صدها کبوتر


در چهار جانب اتاقش پر می کشیدند.


وقتی پگاه به اتاق خاموشش سرک کشید:


دید مثل همیشه خوابیده است


بر یک چشمش برف و


بر دیگری خاک وطن نشسته است.


دید، بر سینه اش چند شاخه نور جوانه زده اند:


پرچم را همچون دستاری بر سر پیچیده و

تا همیشه غنوده است.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:27 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها