نظر به این که خواننده ی ارزشمند میهن اسلامیمان - آقای محسن نامجو- تا کنون تا اندازه ی زیادی گم نام باقی مانده است متن یکی دیگر از ترانه های شنیدنی اش رابه نام"بگو بگو" در این بلاگ قرار دادم متن این ترانه ترکیبی است از سه غزل شور انگیز حافظ که من هر سه غزل را به طور کامل آوردم.ترانه حس
عارفانه دارد و با لحن حماسی خوانده شده است. شنیدن آن را به همه دوستان پیشنهاد می کنم
.
.
.
بيا و کشتي ما در شط شراب انداز*** خروش و ولوله در جان شيخ و شاب انداز
مرا به کشتي باده درافکن اي ساقي*** که گفتهاند نکويي کن و در آب انداز
ز کوي ميکده برگشتهام ز راه خطا*** مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
بيار زان مي گلرنگ مشک بو جامي*** شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز
اگر چه مست و خرابم تو نيز لطفي کن*** نظر بر اين دل سرگشته خراب انداز
به نيم شب اگرت آفتاب ميبايد*** ز روي دختر گلچهر رز نقاب انداز
مهل که روز وفاتم به خاک بسپارند*** مرا به ميکده بر در خم شراب انداز
ز جور چرخ چو حافظ به جان رسيد دلت*** به سوي ديو محن ناوک شهاب انداز
.
.
.
هماي اوج سعادت به دام ما افتد*** اگر تو را گذري بر مقام ما افتد
حباب وار بر اندازم از نشاط کلاه*** اگرز روي توعکسي به جام ماافتد
شبي که ماه مراد ازافق شود طالع*** بود که پرتو نوري به با م ماافتد
به بارگاه تو گر باد را نباشد بار*** کي اتفاق مجال سلام ما افتد
چوجان فداي لبش شدخيال مي بستم ***که قطره اي ز زلالش به کام ماافتد
خيال زلف تو گفتا به جان وسيله مساز*** کز اين شکار فراوان به دام ما افتد
به نااميدي ازاين در مرو بزن فالي*** بود که قرعه دولت به نام ما افتد
زخاک کوي تو هر دم که دم زند حافظ*** نسيم گلشن جان در مشام ما افتد
.
.
.
نماز شام غريبان چو گريه آغازم*** به مويههاي غريبانه قصه پردازم
به ياد يار و ديار آن چنان بگريم زار*** که از جهان ره و رسم سفر براندازم
من از ديار حبيبم نه از بلاد غريب*** مهيمنا به رفيقان خود رسان بازم
خداي را مددي اي رفيق ره تا من*** به کوي ميکده ديگر علم برافرازم
خرد ز پيري من کي حساب برگيرد*** که باز با صنمي طفل عشق ميبازم
بجز صبا و شمالم نميشناسد کس ***عزيز من که بجز باد نيست دمسازم
هواي منزل يار آب زندگاني ماست ***صبا بيار نسيمي ز خاک شيرازم
سرشکم آمد و عيبم بگفت روي به روي*** شکايت از که کنم خانگيست غمازم
ز چنگ زهره شنيدم که صبحدم ميگفت ***غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم