بازگشت   پی سی سیتی > تالار علمی - آموزشی و دانشکده سایت > پزشکی بهداشتی و درمان > روانشناسی

روانشناسی زیر تالار روانشناسی برای مباحث مربوط به این رشته

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 10-19-2011
hossein آواتار ها
hossein hossein آنلاین نیست.
مدیر بخش موبایل
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693

7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
hossein به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض چرا مادرمان را دوست داريم؟


چون ما را با درد بدنيا مي‌آورد و
بلافاصله با لبخند مي‌پذيرند
چون شيرشيشه را قبل از اينكه توي حلق

ما بريزند ، پشت دستشان مي‌ريزند
چون وقتي توي اتاق پی پی می ‌كنيم
زياد با ما بداخلاقی نمی ‌كنند

و وقتی بعدها توی تشكمان جیش می‌ كنيم آبروی ما را نميیبرند
و وقتی بعدها به زندگيیشان‌ تركمون می ‌زنيم

فقط می ‌گويند: خب جوونه ديگه، پيش مياد ! چون وقتي تب مي‌كنيم، آن‌ها هم عرق ميی ريزند

چون وقتی توی ميهمانی خجالت می ‌كشيم و توی گوششان می‌گوييم سيب
می خوام، با صدای بلند ميگويند منيرخانوم بی زحمت يه سيب به

اين بچه بدهيد و ما را عصباني می ‌كند

و وقتی پدرمان ما را به خاطر لگد زدن به مادر كتك می ‌زند، با پدر دعوا می ‌كنند

چون وقتی در قابلمه غذا را برمي دارند، يكبخاری بلند مي شود كه آدم دلش می خواهد غذا را با قابلمه اش بخورد

چون وقتی تازه ساعت يازده شب يادمان مي افتد كه فلان كار را كه بايد فردا در مدرسه
تحویل
دهيم يادمان رفته، بعد از يك تشر خودش هم پابه پايمان
زحمت ميكشد كه همان نصف شبي تمامش كنيم


چون وسط سريال‌های ملو درام گريه مي‌كنند

چون بعد از گرفتن هديه روز مادر، تمام فكرو ذكرش اين است كه مبادا فروشندگان بی
انصاف سر طفل معصومش را
كلاه گذاشته باشند


چون شبهاي امتحان و كنكور پابه ‌پای ما كم می ‌خوابد اما كسي نيست كه برايش قهوهبياورد و ميوه پوست بكند

به خاطر اينكه موقع سربازي رفتن ما،گريه مي‌كند و نذر مي كندو پوتين‌هايمانرا در هر مرخصي واكس مي‌زند

چون وقتي شب عروسي ما داماد ازش خداحافظيميكند با چشماني پر از اشك سفارشمان
را ميكند
ما را به داماد ميسپارد


چون وقتی كه موقع مريضيش يك ليوان آببه دستش مي دهيم يك طوري تشكر مي كند
كه واقعا باور مي‌كنيم شاخ قول شكانده‌ايم


چون موقع مطالعه عينك مي‌زند و پنج دقيقۀ بعد در حاليكه عينكش به چشمش
است
ميپرسد:اين عينك منو نديدين؟


چون هيچوقت يادشان نمي‌رود كه از كدام غذ ابد مان می ‌آيد و عاشق كدام
غذاييم ، حتي وقتي
كه روي تخت بيمارستانند و قرار است ناهاررا با هم بخوريم


چون همانجا هم تمام فكر و ذكرشان اين استكه واي بچم خسته شد بسكه مريض داري كرد
و چون هروقت باهاش بد حرف ميزنيم و دلش

رو براي هزارمين بار ميشكنيم،چند روز بعدهمه رو از دلش ميريزه بيرون
وخودش رو
گول ميزنه كه :‌بخشش از بزرگانه



چون مادرند !

www.Climax.Parsfa.Com
__________________
گاهی حس میكنم

گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند

كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...

ویرایش توسط hossein : 10-19-2011 در ساعت 08:50 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:09 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها