بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > رمان - دانلود و خواندن

رمان - دانلود و خواندن در این بخش رمانهای با ارزش برای خواندن یا دانلود قرار میگیرند

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #21  
قدیمی 10-10-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

پرنس w




در هر حال هر که را که فرستاده بودند اولین وظیفه اش این می بود که وقایع ایران را وقتی که دکتر مصدق میخواست شرکت تجاری انگلیس را اخراج کند به خاندان سلطنتی سعودی ها یادآوری کند و در مرحله دوم او میبایست چنان معامله ای را پیشنهاد کند که آنها نخواهند رد کنند . در نهایت او میبایست خاندان سعودی را متقاعد کند که هیچ انتخاب دیگری ندارند : یا پیشنهدات ما بپذیرند و تضمین یابند که ما همیشه و بلاشرط ازحاکمیت و مقام پادشاهی آنها پشتیبانی خواهیم کرد یا پیشنهاد ما را رد کنند و به سرنوشت دکتر مصدق دچار شوند .




وقتی فرستاده ما به واشنگتن برگشت خبر این بود که سعودی ها خیلی هم تمایل دارند همراهی کنند – فقط میبایست موانع کوچکی را برطرف کنیم . ما میبایست هر یک از افراد کلیدی آن خاندان را تک تک متقاعد سازیم . این را به ما گفته بودند که این یک سنت خاندان انها است .

دولت عربستان دموکراسی نبود . در عین حال اتفاق آراء در میان افراد کلیدی خاندان سلطنتی ضروری بود . در سال 1975 متقاعد کردن یکی از این افراد به من واگذار شده بود . من او را همیشه به عنوان پرنس w می شناختم .



– هر چند هرگز نمیدانستم که واقعاً ولیعهد هست یا نه . وظیفه ی من بود تا او را متقاعد سازم انتقال دلارهای نفتی عربستان به دولت آمریکا و ازآنجا به شرکتهای مشاوراتی و مهندسی امریکا هم به نفع عربستان و هم به نفع خود اوست .

برخلاف آن چه به نظر میرسید این خیلی کار آسانی نبود . پرنس w مدعی بود که وهابی مومنی است و به هیچ وجه نمی خواهد کشورش به راه مبتذل مادیگرای غربی ها کشیده شود . او همچنین مدعی بود که از هدف نهایی این پیشنهادات نیز اگاه می باشد: (( هدف همانست که در هزار سال قبل جنگجویان صلیبی را به اینجا آورده بود مسیحی کردن تمام جهان عرب ))






در واقع تا اندازه ای حقیقت را میگفت . به نظر من هم ما و جنگجویان صلیبی قابل مقایسه بودیم . کاتولیکهای قرون وسطای اروپا مدعی بودند هدفشان نجات مسلمانان است از جهنم . ما مدعی بودیم هدفمان مدرن سازی عربستان است . در نهایت جنگجویان صلیبی اروپا و شرکتهای تجاری آمریکا هر دو در درجه ی اول سعی می کردند امپراتوری های خود را گسترش دهند .

اعتقادات مذهبی پرنس w در جای خودش ، او یک نقطه ضعف بارز داشت : هم آغوشی با زنان زیبای موبور .


هر چند امروزه این نقطه ضعف کلیشه ناروایی است که نسبت به تمام شاهزاده های عربستان نسبت میدهند و ضروری نیست که من درنفی آن حرفی بزنم .

(حالا یکم فکر کنید چرا ؟ گرفتید ؟ نگرفتید ؟ بگیرید دیگه ! )
ولی لازم میدانم اعلام کنم از میان تمامی سعودی هایی که من شناخته ام پرنس w تنها مردی بود که چنین نقطه ضعفی را آشکارا به اطلاع من رسانده بود .
در هر حال این تمایل پرنس w هم در تصویب نهایی ان معامله تاریخی نقش موثری داشت . در ضمن نشان میدهد که برای انجام موفق آن ماموریت من حاضر شده بودم به چه قعری سقوط کنم .



از همان برخورد اول پرنس w به من فهماند که هر وقت برای دیدن من به بوستون می آید انتظار دارد زن زیبای دلخواهی میزبان او باشد آن هم میزبانی داوطلب فعالیتهایی بیش از میزبانی !!


او روشن کرد که به هیچ وجه فاحشه حرفه ای نمیخواهد . کسی که ممکن است در خیابان یا مهمانی های متداول با او یا دیگر اعضای خانواده او برخورد نماید . چون ملاقات من با پرنس w مخفیانه انجام میشد من به آسانی میتوانستم خواسته های او را براورده سازم
sally زن زیبا و چشم آبی و مو بوری بود که در شهر بوستون زندگی میکرد .

شوهر او خلبان شرکت هواپیمایی united بود که چه در ماموریت و چه در تعطیلات همیشه در سفر بود .




او زن بازی های خود را پنهان نمیکرد (( ببخشید که دارم میگم ولی من مثل صدا سیما نیستم داستان و عوض کنم ، حقیقتو میگم )) .sally
هم به این رفتار شوهرش اهمیت نمیداد . برای او در آمد شوهرش آپارتمان شیک در بوستون و امتیازات دیگر همسر خلبان بودن اهمیت داشت .
یک دهه قبل او هیپی شده بود و رابطه جنسی ازاد را تجربه کرده بود .








برای او امکان در آمد های پنهانی پیشنهاد جذابی بود . او قبول کرد که پرنس w را اقلاً برای یک بار بپذیرد و با تاکید بسیار ادامه رابطه اش را به طرز برخورد و رفتار پرنس w مشروط نمود .


از شانس و اقبال من هر دو یکدیگر را مقبول یافتند .
رابطه پنهانی sally و پرنس w جزء کوچکی بود از وقایع پنهانی بسیاری در تطهیر و بازپس گرفتن دلارهای نفتی عربستان ولی مسایل بزرگی هم برای من ایجاد کرد . شرکت main هم کار غیر قانونی را ممنوع کرده بود و من برخلاف قوانین ایالت ماساچوست به خرید هم آغوشی مشغول شده بودم.





بزرگترین مساله این بود که راهی برای بازپرداخت خدمات sally پیدا میکردم . خوشبختانه حسابداری شرکت نسبت به هزینه روزانه خود من خیلی سخاوتمندانه رفتار میکرد و من همیشه انعام خوبی به گارسونهای رستوران ها پرداخت میکردم . بعضی از آنها را در بسیاری از رستوران های درجه یک قانع کردم که تعدادی صورت حساب های سفید ولی امضاء شده را برای من تهیه کنند . در ان زمان ادمها ونه کامپیوتر ها صورت حساب ها را امضاء میکردند .




پرنس w کم کم شجاعتر شد و بلاخره از من خواست تدارک ببینم تا sally برود به عربستان و در ویلای خصوصی او زندگی کند . آن روزها یک چنین تقاضایی ببی سابقه نبود . مدتها بود که تجارت فعالی در نقل و انتقال زنان جوان میان بعضی کشورهای اروپایی و عربستان برقرار شده بود . این زنان طبق قرارداد برای مدت های معین خانه و زندگی خود را ترک میکردند و در پایان مدت قرار داد با یک حساب بانکی قابل ملاحظه ای به خانه و زندگی خود بازمیگشتند .((باز من عذر میخوام )) Robert baer که مدت بیست سال برای بخش عملیاتی سیا در خاورمیانه کار میکرد این مطلب را بدین گونه خلاصه میکند : (( در اوایل دهه 1970 وقتی سیل دلارهای نفتی به سوی عربستان روان شد سودجویان لبنانی به تقاضای شاهزادگان سعودی قاچاق پردرآمدی از انتقال فاحشه ها به درون عربستان را آغاز کرده بودند . و چونهیچ یک از شاهزادگان نیاموخته حسابهای بانکی را بررسی کند یا صورت خرج نگه دارد لبنانی ها حسابی پولدار شدند ))



من از این اوضاع خبر داشتم و کسانی را هم میشناختم که میتوانستند چنین قرار دادهایی را برقرار کنند . ولی من دومساله به خصوص را میباست حل میکردم : پرنسw شخص sally را میخواست و ما برای هزینه های اضافی بودجه نداشتیم من مطمئن بودم sally حاضر نمیشود بوستون را ترک کند و برود ویلایی در صحرای عربستان زندگی کند . و بدیهی بود هیچ تعدادی از صورت حسابهای قلابی نمیتوانست بودجه ی این خدمات جدید را فراهم کند .

مساله مالی را خود پرنس w حل کرد. او مرا مطمئن ساخت که میخواسته هزینه مالی معشوق جدیدش را خودش بپردازد و فقط لازم بود که من مذاکرات مقدماتی را انجام دهم . و همچنین مرا خاطر جمع کرد که لزومی ندارد sally در عرستان همان sally در بوستون باشد (یعنی مو بور باشه چشم آبی هر کی بود مهم نیست !)





من با چند نفر که با لبنانی ها در لندن و آمستردام رابطه داشتند تلفن کردم . در عرض دو هفته جانشینی برای sally قرارداد حضور در ویلای پرنس wرا به امضا رساند .
پرنس w شخص پیچیده ای بود . sally نوعی نیاز جسمانی او را برآورده می نمود و کمکی که من در این راه کرده بودم باعث شده بود که مورد اعتماد او قرار بگیرم . ولی این دلیل کافی نبود که او قانع شود پروژه انتقال دلارهای نفتی عربستان به آمریکا مورد تایید اوست . من مییبایست خیلی تلاش کنم تا اورا قانع سازم. من ساعتها وقت صرف میکردم و آمار و ارقام بسیاری را به او نشان دادم و کمک کردم که او مطالعاتی را درباره ی دیگر کشورها از جمله کویت (( مدل های اکونومتری من از دوران کارآموزی با Claudine ))



انجام داده بودیم تجزیه وتحلیل کند . او بلاخره قانع شد .

__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 10-10-2011 در ساعت 10:35 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #22  
قدیمی 10-11-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

عربستان-پول-سیاست



من از جزییات رابطه میان بقیه ی باجگیران بین المللی – همکاران خودم – و اعضای دیگر خاندان سلطنتی سعودی خبری ندارم . فقط میدانم که تمام پروژه های ما از طرف تمامی اعضای این خاندان مورد قبول واقع شد . شرکت مشاوراتی main در ازای نقشی که داشت یکی از اولین قراردادهای سود آور را که به مدیریت وزارت بازرگانی اجرا میشد دریافت کرد .




طبق این قرارداد از ما خواسته میشد که از تمام سیستم فرسوده و به هم ریخته ی الکتریسیته عربستان نقشه برداری کنیم و طرح جدیدی را با استانداردهای آمریکایی برای تولید الکتریسیته این کشور پیشنهاد نماییم .










طبق معمول وظیفه ی من بود که اولین تیم کارمندان شرکت main را به عربستان بفرستم تا پیش بینی های کلی اقتصاد آن کشور و ظرفیت لازم برای تولید الکتریسیته در هر ناحیه را تهیه کنند .




ولی وقتی 3 نفر از اقتصاددانهای کارمند من کسانی که تجربه های بسیاری با پروژه های بین المللی داشتند آماده شدند تا به ریاض بروند از بخش حقوقی شرکت خبر آمد که طبق قرارداد با وزارت بازرگانی باید اول در عرض چند هفته دفتر خود را دریاض مجهز کرده و اماده فعالیت باشیم .







خلاصه این قسمتو یه مقداری خلاصه بگم که شرکته نمیخواست قرارداد به خاطر دو تا میز و دفتر به خطر بیفته و میرن یک هواپیما اجاره میکنند تا انتقال وسایل هر چه زودتر انجام بشه (پس چقدر قراردادهای کلان مهم است یک قسمتش که جالب بود این بود که تولیدی تجهیزات این دفاتر یا باید ساخت عربستان باشه یا ایالات متحده ) حالا بقیه از زبان جان :

من به یاد دارم که فکر میکردم چه مناسب بود اگر هواپیما متعلق به شرکت unitedبود و خلبان ان شوهر زنی که در متقاعد کردن فردی از خاندان سلطنتی سعودی نقش موثری داشت .



معامله میان عربستان سعودی و آمریکا تمامی این کشور پادشاهی را تقریبا یک شبه تغییر داد . گله گوسفندان با 200عدد کامیون های زرد رنگ آمریکایی که زباله ها را جمع میکردند و تحت فشار کم حجم کرده جایگزین شده بودند .







شرکت امریکایی waste management inc طبق قراردادی به قیمت 200 میلیون دلار آن طرح را اجرا کرده بود تمام بخشهایی اقتصادی عربستان ، از کشاورزی و انرژی گرفته تا آموزش و پرورش و اطلاع رسانی بر همین منوال مدرنیزه شده بود .



آن چنان که thomas lippman در سال 2003 گفت : ((آمریکایی ها در عربستان گویی خداوندگار عالم بیابانهای خشک و وسیعی را که فقط تعدادی چادر های ایلاتی و خانه های گلین کشاورزان را در بر میگرفت تغییر دادند و در تمثیلی از زندگی خودشان آن را به صورت شهرهای مدرنی با کافی شاپ های star bucks




و راه های دسترسی ویلچر به ساختمان عمومی جایگزین کردند .



عربستان سعدی امروزه کشوری است از شاه راه های سرتاسر ، کامپیوتر ، بازارچه های خنک خرید ، با همه مغازه های پر زرق و برق و امریکایی و هتل های درجه یک تجملی رستوران های فست فود ، تلویزیونهای ماهواره ای ،مراکز طبی مدرن ، آسمان خراش های اداری ، پارکهای تفریحی ، با همه همان وسایل پارکهای آمریکایی ))

معامله ای که ما در سال 1979 طراحی کردیم (زمان انقلاب ایران) مدلی شد برای مذاکرات ما با تمام کشورهای نفت خیز .



در واقع آن معامله و کل پروژه انتقال دلارهای نفتی عربستان به آمریکا مرحله ی تکامل یافته ای بود از آن چه کرمیت روزولت در ایران به اجرا گذاشته بود و راه های متنوع و جدیدی را در استفاده از اسلحه های سیاسی – اقتصادی در دسترس نسل جدیدی از سربازان امپراتوری شرکتهای تجاری قرار داد.

آن معمله و پروژه ی انتقال دلارهای نفتی عربستان به آمریکا موانعی را هم در راه اجرای عدالت بین المللی ایجاد کرد . وقتی که idi amin دیکتاتور بدنام اوگاندا در سال 1979 تبعید شد او در عربستان سعودی پناهندگی سیاسی گرفت . با وجودی که فرض میشد او حاکم مستبد و جنایت کاری بوده و در قتل 100 تا 300 هزار نفر از مردم اوگاندا مسئولیت داشته در عربستان در یک کاخ مجلل با تعدادی اتومبیل و خدمتکاران خانگی که از جانب خاندان سلطنتی فراهم میشد امنیت میافت .








دولت امریکا در خلوت اعتراض کرد ولی از ترس آن که مبادا مبانی معامله تاریخی اش با سعودی ها تضعیف شود رسماً همیچگونه پافشاری نکرد ( پاشنه آشیل!!)



امین سالهای آخر عمرش را به ماهی گیری و قدم زدن در کنار ساحل سپری کرد . او در سال 2003 در سن 80سالگی در اثر مرض کلیه درجده درگذشت .

خیلی مهمتر و در نهایت خیلی پر ضررتر نقشی یود که عربستان سعودی اجازه یافت در تهیه برای بودجه برا تروریست های بین المللی بازی کند . آمریکا اصلاً پنهان نکرد که خیلی میل دارد خاندان سلطنتی سعودی بودجه ی جنگ اوساما بن لادن و مجاهدین ضد کمونیسم را برعلیه روسیه در افغانستان بپردازد . در دهه 1980 ریاض و واشنگتن مبلغ 3/5 میلیارد دلار((یکم فقط بیشتر از 3000 میلیارد تومن!! که اینقدر نویسنده با آب وتاب مینویسه ها !)) را به مجاهدین منتقل کردند ولی مشارکت آمریکا وسعودیها در جنگ افغانستان از این هم بیشتر شده بود .









در اوخر 2003 یکی از مجلات به تفصیل در مورد این مسئله تحقیق میکند و نتیجه گیری میکند که :

مدارک غیر قابل انکار است : عربستان سعودی هم پیمان قدیمی آمریکا و بزرگترین تولید کننده ی نفت در جهان به گفته یکی از روسای بلند مرتبهه وزارت بازرگانی به مرکز اصلی تهیه ی بودجه برای تروریستها تبدیل شده بود .
در اواخر دهه 1980 بعد از دو حادثه تکان دهنده ی انقلاب اسلامی ایران و حمله روسیه به افغانستان تقریباً کل بودجه سازمان مجاهدین را بنگاه های نیمه رسمی خیریه در عربستان سعودی فراهم کردند . مبالغ هنگفتی در 20 کشور دیگر برای برقراری اردوگاه های نظامی تعلیمات نظامی ، خرید اسلحه و ترغیب داوطلبان جدید هزینه می شد .






به گفته عضو بازنشسته یکی از سازمانهای جاسوسی ثروت و سخاوتمندی سعودی ها باعث می شد که مقامات آمریکایی همراهی کنند . میلیاردها دلار نفتی ، از طریق قراردادها ، حقوق ، و پاداش ها در میان طیف وسیعی از کارمندان دولت آمریکا سفرا ، روسای محلی سیا و حتی وزاری کابینه که قبلاً با عربستان رابطه داشته اند پخش شده است . استراق سمع الکترونیکی ، بسیاری از اعضای خاندان سلطنتی را متهم میسازد که آنها برای القاعده و بسیاری گروه های تروریستی بودجه فراهم کرده اند .



بعد از حمله به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون در سال 2001 مدارک پنهانی بیشتری از روابط پنهان واشنگتن و ریاض آشکار شد یکی از مجلات در سال 2003 در مقاله ای تحت عنوان ((چه کسی سعودی ها را نجات داد )) اطلاعات زیادی که تا آن زمان چاپ نشده بود را به چاپ رساند . هیچ یک از اطلاعات جدید درباره ی خانواده بوش و خاندان سلطنتی سعودی و خانواده بن لادن مرا متعجب نساخت . منمیدانستم که این روابط سابقه طولانی دارد : از یک طرف ریشه در پروژه بازپسگیری دلارهای نفتی عربستان ، در سال 1974 دارد و از طرف دیگر در سال 1971 و 1973 وقتی که george H.W bush نماینده آمریکا در سازمان ملل بود شروع شده و در سالهای 1976 و 1977 وقتی که او رییس سازمان جاسوسی آمریکا سیا بود ادامه یافته است . من فقط از این متعجب بودم که بلاخره این مطالب به رسانه های عمومی راه یافت و چاپ شد . در مجله :

خانواده بوش در آمریکا و خاندان سلطنتی در عربستان قدرتمندترین خانواده های این جهان بیش از 20 سال اسست که روابط شخصی ، تجاری و سیاسی نزدیکی داشته اند .....
در بخش خصوصی سعودی ها از یک شرکت نفتی کوچک که جرج دبلیو بوش رییس جمهور آمریکا آن یکی از بنیانگذاران آن بود ((شرکت harken energy))
حمایت کردند و آن را از ورشکستگی نجات دادند . در همین اواخر بوش بزرگ رییس جمهور قبلی همراه با یار قدیمی خود james A.Baker وزیر خارجه قبلی در نزد سعودی ها حضور یافت
.



و تقاضا کردند که به شرکت کارلایل که بلاتردید بزرگترین شرکت سرمایه گذاری در جهان کمک کنند . امروزه هنوز بوش بزرگ در مقام مشاور عالی این شرکت قرار دارد .

((این هم من اضافه میکنم حمایت بوش پسر از شرکتهای خودرو سازی آمریکایی ))
فقط چند روزی بعد از حمله بن لادن به نیویورک و واشنگتن تمام ثروتمندان سعودی شامل بسیاری از اعضای خانواده بن لادن با جت های خصوصی از آمریکا خارج شدند . هیچکس مسئولیت اجازه پرواز ان جتها را قبول نمیکند . هیچ یک از مسافران هم مورد بازجویی و سوال قرار نگرفتند .آیا رابطه نزدیک با خانواده بوش یا خاندان سلطنتی سعودی به موفقیت این پرواز ها کمک نکرده است ؟


__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 10-11-2011 در ساعت 07:12 PM
پاسخ با نقل قول
  #23  
قدیمی 10-11-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شاه شاهان ایران




در سالهای بین 1975 و 1978 من مکرراً به ایران سفر کردم . یا از آمریکای لاتین به تهران می آمدم یا از اندونزی . شاهنشاه ایران ( عنوان رسمی اش به معنای شاه شاهان است) کشوری را اداره میکرد متفاوت از هر کشور دیگری که ما در آن کار کرده بودیم .



ایران یک کشور نفت خییز بود و مانند عربستان سعودی احتیاجی نداشت برای اجرای پروژه های عظیم توسعه اقتصادی اش وامدار سازمان های بین المللی باشد . ولی ایران بنیاناً با عربستان سعودی تفاوت داشت . کشور پرجمعیت ایران با تاریخ طولانی در خاور میانه هر چند عمدتاً مسلمان بود، عرب نبود .


علاوه بر این تاریخ ایران تغییرات پر تلاطم زیادی در حاکمیت اقوام مختلف و رابطه با همسایگانش در بر میگیرد . از این رو ما کاملاً از راه متفاوتی وارد شدیم : دولت آمریکا و شرکتهای تجاری آمریکا توافق کردند تا شاه ایران را به پرچم داری از توسعه وپیشرفت تبدیل کنند .ما فعالیتهای بسیاری را شروع کردیم تا به جهانیان نشان دهیم که شاه ایران در مقام دوست دموکرات دولت ایالات متحده و محافظ منافع شرکتهای تجاری ، توسعه و پیشرفت شایانی را هدایت کرده است .
















علیرغم عنوان شاه شاهان که آشکارا غیر دموکراتیک بود و علیرغم کودتای سیا در ایران که نخست وزیر دموکرات ایران و منتخب مردم را سرنگون کرده بود ، دولت آمریکا و همدستان اروپایی او مصمم شده بودند دولت شاه را نسبت به دولت چین ، لیبی ، عراق ، کره ی شمالی ، برتر جلوه دهند و از آن برای تمام کشورهایی که احساسات قوی ضد آمریکایی داشتند الگو بسازند .



آن چنان که به نظر میرسید شاه ایران برای طبقه محروم آن یک دوست مترقی بود . در سال 1962 او دستور داد املاک بزرگ تقسیم شوند و زارعین مالک شوند . دو سال بعد او انقلاب سفید را آغاز کرد که اصلاحات اقتصادی – اجتماعی عظیمی را در بر میگرفت .







در دهه 1970 اوپک قدرتمند تر شد و شاه ایران در مقام با نفوذتری در سطح جهانی قرار داد و هم زمان او یکی از قدرتمندترین نیروهای نظامی در خاورمیانه مسلمان را تشکیل داد .



شرکت main در پروژه های اقتصادی بسیاری در سرتاسر ایران سهیم بود – پروژه های ایجاد مناطق توریستی در ساحل دریای خزر در شمال، ایجاد تاسیسات سری نظامی ، ناظر بر تنگه هرمز در جنوب . محتوای کار ما مانند همیشه این بود که استعدادهای توسعه ی اقتصادی هر ناحیه را پیشبینی کنیم و سیستم های تولید و پخش الکتریسیته را چنان طراحی کنیم که انرژی لازم برای رشد صنعت و تجارتی که آن پیشبینی ها را تحقق میدهند ، مهیا باشد .















در آن سالها من به بیشتر نقاط مهم ایران سفر کردم . من از راه قدیمی کاروان رو میان کوه های کویری از کرمان به بندر عباس رفتم .

ساعتها در باقی مانده تخت جمشید کاخ معروف پادشاهان باستانی ایران و یکی از عجایب دنیای کلاسیک به مشاهده پرداختم . من تمام مکانهای مشهور و تماشایی ایران را در شیراز ، اصفهان و شهر نوساخته و باشکوهی از خیمه های مجلل در کنار تخت جمشید را که شاه ایران در آن تاجگذاری کرده بود ، از نزدیک دیدم . در این سفرها من واقعاً عاشق این کشورر ومردم تودار آن شدم .


یاران در ظاهر نمونه بارزی بود از همزیستی مسالمت آمیز میان دنیای مسیحی غرب با جهان اسلام . ولی من خیلی زود دریافتم که ان ظاهرآرام می توانست خشم و نفرت عمیقی را پنهان کند .


یک شب خیلی دیر در سال 1977 وقتی به هتل خود بازگشتم ، یادداشتی از زیر در به درون اتاق من انداخته شده بود . در کمال تعجب دیدم امضا شده بود : امین .
من هرگز او را ملاقات نکرده بودم . ولی در یک جلسه رسمی با مقامات دولتی چنین شخصی را به عنوان افراطی ترین انقلابیون ضد دولت به من معرفی کرده بودند .
یادداشت در یک رسم الخط زیبای انگلیسی دعوت میکرد اگر میل دارم جنبه ای از ایران را که اشخاصی در موقعیت من نمیبیند ببینم ، او را در یک رستوران به خصوصی ملاقات کنم .
اولین سوال من این بود که آیا امین واقعاً من را میشناسد ؟ من مطمئن بودم که قبول این دعوت ریسک بزرگی است در عین حال وسوسه ی ملاقات با چنین شخص مرموزی مرا مجبور کرد .
تاکسی مرا روبروی که درون دیوار بسیار بلندی جا گرفته بود پیاده کرد . دیوار آن چنان بلند بود که ساختمان پشت آن دیده نمیشد . یک زن زیبای ایرانی در یک لباس بلند سیاه رنگی مرا به درون دعوت کرد . او مرا در طی دالان درازی که با نور ضعیف چراغ نفتی هایی که با ظرافت کنده کاری شده و از سقف کوتاهی آویزان بودند راهنمایی کرد . در انتهای دالان ما به درون اتاقی وارد شدیم ، ان چنان نورانی که گویی درون الماس بزرگی جای گرفته .

وقتی چشم من عادت کرد دیدم که دیوار این اتقا با صدف و سنگ های قیمتی نگین کاری شده بود . رستوران با نور شمعهای سفید بلند بالایی که از درون چلچراغ های برنزی کنده کاری شده سرکشیده بود روشن میشد .
مرد قد بلندی با موهای سیاه بلندی که کت و شلوار شیک آبی رنگ به تن داشت ، به سوی من آمد ، دست داد و خودش را معرفی کرد : امین .لهجه ایرانیانی را داشت که معلوم بود در سیستم آموزشی انگلیس تحصیل کرده اند. اولین برداشت من این بود که هیچ شباهتی به (( افراطی ترین انقلابیون ضد دولتی )) نداشت . زن و مردهای جوانی در کنار میزهای دونفری خیلی آهسته گفتگو میکردند و غذا میخوردند .

امین مرا از میان آنها عبور داد و در گوشه خلوتی به درون شاه نشینی مجللی هدایت کرد و گفت (( در این جا ما میتوانیم کاملاً محرمانه گفتگو کنیم )) برای من روشن بود که یان رستوران محلی بود برای ملاقات عاشقان و ما دو نفر استثنا بودیم .
امین خیلی رسمی و مودب رفتار میکرد در جریان گفتگو روشن شد که او فقط مرا به عنوان مشاور اقتصادی میشناسد و نه کسی که اهداف پنهانی دیگری هم دارد . او توضیح داد که چون میدانسته من داوطلب سپاه صلح بودم و چون به او گفته بودند که من برای شناخت کشورش و ایجاد ارتباط با مردم آن از هر فرصتی استفاده میکنم مرا به این ملاقات دعوت کرده است . او گفت (( شما نسبت به بیشتر آنهایی که در حرفه شما هستند جوانترید . شما نسبت به تاریخ ومسایل ما واقعاً علاقمندید . شما مایه امیدواری ما هستید ))
این کلام به علاوه ی ظاهر آراسته امین و فضای رستوران و حضور تمام آنهایی که در رستوران بودند آرامش خاصی برای من ایجاد کرد . من عادت کرده بودم اشخاص خاصی مانند رضی در جاوه و فیدل در پاناما نسبت به من اظهار دوستی و صمیمیت بکنند .
واقعه ای که همیشه باعث افتخار من بود و فرصت های نوینی را ارائه میداد . من میدانستم با دیگر آمریکایی ها فرق دارم . من واقعاً عاشق تمام مکان هایی میشدم که دیدن میکردم . من فهمیدم هر وقت چشم و گوش و قلب خود را نسبت به فرهنگ مردمی باز میکردم آن مردم خیلی زود با من صمیمی میشدند و گرم میگرفتند . امین از من پرسید (( آیا از پروژه های گل کاری کردن کویر خبر دارید ؟ شاه ایران باور کرده که ویر ایران تا زمان لشکر کشی های اسکندر دشتهای حاصلخیز و جنگل های سرسبزی بوده اند . میلیونها گوسفند که با لشکریان اسکندر همراه بوده اند تمام علفزار ها و درختان سبز این ناحیه را خورده اند و خشک کرده و کویر را جایگزین آن کرده بودند . طبق این تئوری ما باید میلیون ها درخت بکاریم آنها فوراً باران های لازم را ایجاد میکنند و کویر را دوباره به جنگل تبدیل مینمایند . البته در این جریان صدها میلیون دلار باید هزینه شود )) او با حالت تحقیر کننده ای خندید و اضافه کرد : (( و شرکتهایی مانند شرکت شما منافع هنگفتی به دست می آورند ))
(( به نظرمی آید شما این تئوری را نمیپذیرید ))
(( شما باید توجه کنید که کویر برای ما نمادی از هویت ماست . سبز کردن آن بیش از کشت و زرع است )) تعدادی گارسونرستوران باسینی مملو از انواع خوراک های ایرانی که به طرز زیبایی چیده شده بودند به شاه نشین ما هجوم اوردند . امین اول از من اجازه گرفت سپس از انواع خوراکها برای من انتخاب کرد .
او دوباره به من رو به من کرد و گفت : (( امیدوارم جسارت محسوب نکنید میخواهم از شما یک سوال بپرسم . چی باعث شد که فرهنگ سخپوستان آمریکا نابود شود ؟ ))
من در جواب گفتم : (( عوامل بسیاری موثر بوده اند – از جمله طمع و اسلحه نظامی برتر .))
(( بله البته . ولی آیا موثرترین عامل ، نابود سازی محیط زیست آنها نبوده ؟ )) او در ادامه توضیح داد که وقتی جنگلها و حیواناتی مانند گاو وحشی نابود شدند ، وقتی مردم را به زور محصوره های به خصوصی کوچ دادند ، پایه های فرهنگ آنها فرو ریختند . در اینجا کویر محیط زیست ماست . پروژه گلکاری کردن کویر محیط زیست و در نهایت پایه های فرهنگ ما را نابود میکند چگونه میتوانیم آن را تحمل کنیم ؟ ))
من گفتم تا آنجاکه اطلاع دارم ایده ی زیربنای این پروژه خلق مردم خود شما بوده است . او به تمسخر خندید و گفت : (( تخم این ایده را دولت متبوع شما ایلات متحده آمریکا در ذهن شاه ما کاشته است . شاه ما نوکر دست نشانده ی امریکاست .))









او ادامه داد : (( یک ایرانی واقعی هرگز ، چنین اجازه ای نخواهد داد )) بعد او به تفصیل یک تز دانشگاهی به شرح روابط میان مردم کشورش ایلات مختلف و کویر پرداخت . او تاکید کرد که بسیاری شهر نشینان امروزه در ایران هم تعطیلات خود را در کویر میگذرانند .
آنها چادرهای برپا میکنندکه کل یک خانواده را در بر میگیرد و یک هفته یا بیشتر را در آن سپری میکنند .(( مردمی که شاه ایران مدعی است در دستان آهنین خود در کنترل دارد مردمی نیستند که از کویر آمده اند .آنها جزء لایتناهی از کویر هستند ))
در ادامه ی شب اوبسیاری تجربیات خودش را در مورد کویر برای من شرح داد و در پایان شام مرا تادر کوچک در دیورا بلند همراهی کرد . تاکسی در خیابان منتظر من بود . امین با من دست داد و از ملاقات با من اظهار خوشوقتی کرد . او دوباره به جوان بودن من و علاقه به فرهنگ و مردم کشورش اشاره کرد و اضافه کرد موقعیت من مایه امیدواری انها میباشد
(( من خیلی خوشوقتم که این مدت را با شخصی مثل شما گذرانده ام )) او دست مرا می فشرد و ادامه داد (( من یک تقاضای دیگری هم از شما دارم یک تقاضای مهم . بعد از این مدتی که با هم بودیم من مطمئن شدم که برای تجربه ی پرمعنا و ارزشمندی خواهد آگاهی های بسیاری به دست خواهید آورد .))
((من چه کاری از دستم بر می آید ؟))
(( من میل دارم شما را به رفیق عزیز خودم معرفی کنم مردی که می تواند آگاهی بسیاری درباره ی شاه شاهان ما به شما بدهد . شاید او شما را متشنج کند ولی من به شما اطمینان میدهم که به صرف وقتش می ارزد . ))
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 10-11-2011 در ساعت 09:05 PM
پاسخ با نقل قول
  #24  
قدیمی 10-12-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دکتر بی دماغ



چند روز بعد امین در ماشین خودش مرا از تهران بیرون برد . هنگام غروب به دهکده ی فقیر نشینی که از تعدادی کلبه های گلین و درخت های خرما تشکیل شده بود رسیدیم







او گفت : (( دهکده ای است که قدمتش به قرنها قبل مارکوپولو میرسد )) او به سوی یکی از کلبه ها جلو رفت و گفت ((مردی که این جاست از معتبر ترین دانشگاه های شما درجه ی دکترا دارد ولی به دلایلی که به زودی روشن خواهد شد باید بینام باقی بماند . شما میتوانید او را اقای دکتر بنامید ))



او به در چوبی کلبه ضربه زد و صدای خفه ای در جواب شنیده شد . امین در را با فشار باز کرد و مرا به درون هدایت نمود . اتاق کوچک و بی پنجره ای بود . چراغ نفتی کوچکی به روی میز کوتاهی در یک گوشه قرار داشت . وقتی چشمان من عادت کرد دیدم کف خاکی اتاق با قالی ایرانی پوشیده شده است . کم کم خطوط کلی و مبهم مردی هم آشکار شد او پشت به چراغ به طوری نشسته بود که چهره اش در تاریکی پنهان بود .


او در لایه هایی از پتو پیچیده بود و دستاری به دور سر داشت . او در یک صندلی چرخدار نشسته بود . صندلی دیگری در اتاق وجود نداشت . امین اشاره کرد که باید بروی قالی بنشینم .
خودش به سوی صندلی چرخدار رفت مرد را به ملایمت درآغوش گرفت چند کلامی در گوشش زمزمه کرد و برگشت در کنار من به زمین نشست .
(( من درباره ی آقای پرکینز با شما صحبت کرده ام . باعث افتخار ما است که دراین فرصت به خدمت شما میرسیم .))
((آقای پرکینز خوش آمدید)) صدای مرد بدون هر گونه لهجه قابل تشخیصی اهسته و گرفته بود . من مجبور شدم به جلو خم شوم تا بهتر بشنوم او گفت : ((شما در مقابل خود خود ، یک مرد کاملاً شکست خورده ای را می بینید . من همیشه به این وضع نبودم . یک وقتی من هم مانند شما قوی و سالم بودم . من مشاور خیلی نزدیک و مورد اعتماد شاه بودم ))



او مدتی مکث کرد و ادامه داد : (( شاهنشاه ایران ، شاه شاهان )) آهنگ صدای او بیشتر غم زده بود نه عصبانی .
(( من شخصاً بسیاری از رهبران جهان را می شناختم – آیزنهاور ، نیکسون ، دوگال . آنها به من اعتماد داشتند که این کشور را به سوی جهان سرمایه داری هدایت میکنم ))

من صدای را شنیدم که میتوانست صدای سرفه او باشد ولی فکرکردم صدای خنده او بود . او اضافه کرد : (( شاه به من اعتماد داشت من به شاه . من به ظاهر کلام او اعتماد می کردم . من قانع شده بودم که ایران بلاخره رسالت خود را به انجام خواهد رساند . پیشرو خواهد بود و رهبری جهان اسلام را به دست خواهد گرفت . این سرنوشت واقعی همه ما بود . سرنوشت شاه ومن و همه دیگرانی که فکر میکردیم در راه انجام ماموریتی که برای آن زاده شده ایم تلاش میکنیم ))


پتوهای به هم پیچیده تکانی خورد . صندلی چرخدار چرخید و صدای زیری از آن به گوش رسید . من میتوانستم خطوط نیم رخ او را ببینم . ریش شولیده ای داشت . یکباره متوجه شدم صورتش صاف است و او دماغ ندارد . به خودم لرزیدم و آهی را در خود فرو بردم .

(( قبول کنید آقای پرکینز منظره ی زیبایی نیست . حیف که نمیتوانید آن را در نور کامل ببینید . کاملاً وحشتناک است )) دوباره صدای گلوگیر خنده را شنیدم (( ولی مطمئنم که قبول میکنید چرا باید ناشناخته بمانم . البته شما میتوانید هویت مرا جستجو کنید ، هر چن ممکن است به این نتیجه برسید که مرده ام . به طور رسمی من دیگر وجو ندارم . در هر حال امیدوارم در این راه هیچ تلاش نکنید . به نفع شما و خانواده شماست که مرا نشناخته باشید . شاه و ساواک در خیلی جاها نفوذ دارند ))

صندلی چرخدار دوباره با صدای زیرش چرخید و به موضع قبلی بازگشت . حس راحت وآرامش من هم برگشت – گویی ندیدن نیم رخ او خشونتی را هم که به او وارد شده بود برطرف میکرد . در آن زمان من از این سنت قدیمی در بعضی فرهنگ اسلامی خبر نداشتم
اشخاصی که تصور میشد باعث ننگ و رسوایی جامعه یا رهبران آن شده اند با بریدن دماغشان مجازات میشدند و ان چنان که اکنون صورت این مرد گواهی میداد آنها در تمام عمرشان مشخص و انگشت نما میکردند .
(( مطمئناً این سوال برای شما مطرح است که چرا شما را به اینجا دعوت کرده ایم ؟ ))
بدون این که منتظر جواب بماند ادامه داد : (( این شخصی که خود را شاه شاهان مینامد واقعاً شیطان صفت است . سازمان جاسوسی شما سیا پدر او را و در کمال پشیمانی باید بگویم به کمک خود من سرنگون کرد چون گفته میشد که با نازی های آلمان هم دست بوده است . بعد از آن باز هم در زمان دکتر مصدق کودتای مصیبت باری را به نفع او انجام داد. اکنون این شاه ما را در راهی پیش میبرد که از هیتلر هم شرارت وبدی های بیشتری بکند . او در این راه با آگاهی و پشتیبانی کامل حکومت شما پیش میرود))




من پرسیدم : (( آگاهی و پشتیبانی آمریکا چرا ؟))
(( خیلی ساده او تنها یاور شما در خاور میانه است . جهان صنعتی شما به دور محور نفت میچرخد . نفت هم یعنی خاور میانه . بله البته شما اسراییل را هم در خاور میانه دارید ولی آن فقط تعهد و مسئولیت است و هسچ امتیازی برای شما ندارد . هیچ نفتی هم ندارد . سیاست مداران شما باید از یک طرف یهودیان رای دهنده را راضی کنند و از طرف دیگر هزینه های انتخاباتی خود را با کمک ثروتمندان یهودی تامین کنند . از این طریق است که شما گرفتار اسراییل شده اید . ایران تنها کمک کننده شماست . شرکتهای نفتی شما که حتی بیش از یهودییان قدرت دارند به ما احتیاج دارند . شما به شاه ما احتیاج دارید یا فکر میکنید که احتیاج دارید آن چنان که فکر میکردید به رهبران فاسد ویتنام هم احتیاج داشتید .))

((آیا به نظر شما ایران معادل و مانند ویتنام است ؟))
(( شاید هم خیلی بدتر . این شاه خیلی دوام نمی اورد . جهان اسلام از او متنفر است نه فقط اعراب بلکه مسلمانان در همه جا در اندونزی در ایالات متحده ولی بیشتر از همه جا در میان همین مردم ایران .)) صدای ضربه ای را شنیدم و متوجه شدم که به دسته صندلی چرخدار کوبید و گفت : (( او شیطان صفت است . ما ایرانیان از او متنفریم ))


سکوتی حکم فرما شد . فقط صدای نفس زدن او را میشنیدم . گویی از تلاش و ابراز احساساتش خسته شده بود .
امین خیلی آهسته به من گفت که : (( آقای دکتر خیلی به روحانیون نزدیک است . امروزه تمام گروه ها و فرقه های دینی بر ضد شاه به حرکت در آمده اند . همه مردم اینجا به جز معدودی از طبقات بالا که از سیستم سرمایه داری شاه منفعت میبرند از او نفرت دارند ))

(( من به شما شک نمیکنم ولی باید به شما بگویم در 4 باری که به ایران آمده ام هیچ نشانه ای از این حرکت ندیده ام . هر کسی که با من حرف میزند گویی عاشق شاه است . و از پیشرفت و توسعه اقتصادی تعریف میکند .))
امین گفت : (( شما فارسی صحبت نمیکنید و فقط حرف کسانی را می شنوید که از این سیستم منفعت می برند کسانی که در اروپا و آمریکا تحصیل کرده اند واکنون برای شاه خدمت میکنند .این آقای دکتر یک استثناست ))




او مدتی مکث کرد ، گویی در مورد مطلب بعدی فکر میکند (( رسانه های شما هم ، به همین مساله گرفتار شده اند . آنها فقط با معدودی که هم دست و وابسته شاه هستند صحبت میکنند . البته بیشتر رسانه های شما در تملک شرکتهای نفتی است و آن را می شنوند که می خواهند بشنوند و آن را مینویسند که صاحبان آنها میخواهند بخوانند ))
آقای دکتر با صدایی گرفته از قبل گویی تمام نیرویی که توانسته بودتت برای این ملاقات جمع کرده بود در سخن گفتن و ابراز احساساتش به پایان رسیده بود ادامه داد : (( چرا ما این مطالب را به شما میگوییم ؟ برای این شما را قانع کنیم که از ایران خارج شوید و شرکتتان را هم قانع کنید تا از ایران خارج شود . ما میخواهیم به شما هشدار دهیم ، تصور شما که میتوانید در اینجا به منفعت هنگفتی برسید تصور باطلی است .)) شنیدم که دوباره بر صندلی چرخدار کوبید و ادامه داد : (( دولت شاه خیلی دوام نمی آورد و وقتی سرنگون شد ، آن چه جانشین میشود هم درد و دلسوز شماو امثال شما نخواهد بود ))
(( آیا منظور شما این است که حقوق ما پرداخت نمیشود ؟ ))
آقای دکتر گرفتار سرفه ی ممتدی شد . امین به او نزدیک شد و پشت اورا ماساژ داد .
سرفه های او قطع شد امین چند کلامی به زبان فارسی با او صحبت کرد و برگشت کنار من و نشست . او رو به من کرد و گفت : (( ما باید این گفتگو را خاتمه دهیم ، ولی در جواب سوال شما بله . طلب شما پرداخت نخواهد شد . شما کارتان را انجام میدهید ولی وقتی باید طلبتان رادریافت کنید شاه رفته است .))
در راه بازگشت من از امیر پرسیدم چرا او و آقای دکتر علاقه مند هستند که شرکت main را از این فاجعه مالی که پیشبینی میکنند مصون بدارند ؟
(( ما خیلی هم خوشوقت میشویم که شرکت شما کاملاً ورشکست بشود ولی ترجیح میدهیم ببینیم شما از ایران خارج شده اید . اگر شرکتی مانند شرکت شما زا همکاری با شاه انصراف دهد و از ایران خارج شود شرکتهای دیگر هم پیروی خواهند کرد . این آروزی ماست . شاه بلاخره باید برود ولی ما حمام خون نمیخواهیم . ما سعی داریم تا خروج او را آسان تر کنیم . ما از خدا میخواهیم که شما mr. zambotti را قانع شازید تا دیر نشده از ایران خارج شوید .))
(( چرا من ؟))
(( در وقتی که با هم شام میخوردیم و درباره پروژه گل کاری کردن کویرصحبت میکردیم برای من روشن شد که شما میتوانید حقیقت را بپذیرید . من فهمیدم که اطلاعات ما درباره ی شما صحیح بود . شما شخصی هستید در وسط میان دو جهان )) این کلام او سوال قبلی مرا دوباره مطرح کرد : آیا امین واقعاً مرا میشناسد ؟



__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه

پاسخ با نقل قول
  #25  
قدیمی 10-12-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سرنگون شدن یک شاه



در یک شبی در سال 1977 وقتی که تنها در یک بار مشروب فروشی در هتل اینتر کانتی ننتال تهران نشسته بودم ضربه ای رو شانه ام حس کردم . همین که رو گرداندم یک ایرانی تنومند در یک کت و شلوار شیک گفت : (( آقای جان پرکینز مرا به یاد نمی آوری ؟))






فوتبالیست قبلی وزنش زیاد شده بود ولی صدایش غییر قابل تردید بود . او دوست قدیمی من از داشنگاه میدل بری فرهاد بود . بیشتر از 10 سال بود که او را ندیده بودم . هم دیگر را در آغوش کشیدیم و در کنار یکدیگر نشستیم . خیلی زود معلوم شد که او همه چیز را درباره ی من و کارهای من میداند . همچنین معلوم شد که او حاضر نیست از کار خود چیزی بگوید .








آبجوی دوم را سفارش دادیم او گفت : (( بریم به مطلب مهم امروز . من فردا به روم میرم پدر ومادر من آنجا هستند . من یک بلیت هم برای تو دارم . در اینجا هم چیز داره داغون میشه . تو هم باید هر چه زودتر از اینجا خارج بشی .))


او یک بلیت هواپیما به من داد و من هیچ شکی به حرفهای او نکردم .
در رم م به دیدن پدر و مادر فرهاد رفتیم .

پدر او ژنرال بازنشسته ارتش ایران کسی که خود را در برابر شلیک تیری به سوی شاه سپر کرده بود و جان شاه را نجات داده بود اکنون از رییس قبلی خود بد میگفت . او گفت : (( در چند سال اخیر شاه واقعیت حقیقی – طمع و کبر خود را نشان داده است )) این ژنرال ایرانی سیاست خارجی آمریکا به خصوص پشتیبانی آمریکا از اسراییل از روسای فاسد دولتها و از حکومتهای استبدادی را مقصر میدانست .




او حس کینه و نفرتی که در تمام خاور میانه پخش شده است . نتیجه ی آن سیاست میدانست . او پیشبینی میکرد که تا چند ماه دیگر شاه رفته است .
او گفت : (( تخم انقلاب را خود شما در اوایل دهه 1950 با سرنگون کردن دکتر مصدق کاشتید . در آن زمان چه موفقیت زیرکانه ای کسب کردید آن چنان که خود من هم همین نظر را داشتم . ولی معلوم شد که همه ما ماری در آستین پرورش دادیم . اظهارات ژنرال مرا مات و مبهوت کرد . شبیه این اظهارات را من از امین و آقای دکتر شنیده بودم ولی از جانب این ژنرال اهمیت نوینی به خود میگرفت . در آن زمان همه ما از وجود انقلابیون بنیاد گرای اسلامی با خبر بودیم ولی خود را قانع ساخته بودیم که شاه در میان اکثریت مردم ایران محبوبیت دارد و از نظر سیاسی شکست ناپذیر می باشد . در عین حال ژنرال مُصر بود که شاه رفتنی است .

او خیلی جدی گفت : (( به این کلام من توجه کنید سرنگونی شاه تازه آغاز کار است . اول راهی است که جهان اسلام آغاز کرده است . خشم ما مدتهای زیادی اتش زیر خاکستر بوده و به زودی شعله ور خواهد شد .))




در ان شب مدت زیادی درباره ی ایت الله روح الله خمینی صحبت کرد . فرهاد و پدرش روشن کردند که عقاید متعصب شیعی او را نمی پذیرند ولی از اثر حملات او بر شاه شگفت زده بودند . آنها گفتند این روحانی که معنی نامش دریافت کننده رو ح خداست در خانواده از فقهای شیعی در دهکده ای در مرز ایران در سال 1902 متولد شده است .







آیت الله خمینی در سال 1950 و اختلافات میان شاه و مصدق از هیچ طرفی جانب داری نکرده بود ولی در دهه 1960 مخالفت های شدیدی را بر علیه شاه آغاز کرده بود . او به طوری شخص شاه را مورد حمله قرار میداد که بلاخره اول به ترکیه و بعداً به شهر مقدس نجف در عراق تبعید شد و درآن جا بود که به عنوان رهبر مورد قبول تمام گروههای مختلف ضد شاه پذیرفته شده بود .




او با ارسال نامه ها مقالات و نوار پیام های ضبط شده ایرانیان را تشویق میکرد قیام کنند شاه را سرنگون سازند و یک دولت جدید اسلامی برپا سازند .
دو روز بعد از ملاقات من با فرهاد در رم بمب گذاری ها و تظاهرات خیابانی در ایران اغاز شد .آیت الله خمینی و روحانیون حملاتی را آغاز کرده بودند که به زودی کنترل را به دست آنها میداد حوادث بعدی خیلی سریع اتفاق افتاد .

خشمی که پدر فرهادشرح داده بود به صورت انقلاب اسلامی منفجر شد . شاه در ژانویه 1979 از کشورش فرار کرد . اول به مصر رفت و بعد با مرض سرطان ( دقت کن !) به مریض خانه نیویورک در آمریکا منتقل شد .
پیروان خمینی بازگشت او را میخواستند . و ...............
فشار زیادی که گروه های سیاسی و تجاری آمریکا آورده بودند شاه سرطان زده ی ایران را مجبور کرد آمریکا را ترک کند . از روزی که او از ایران فرار کرده بود در جستجوی پناه گاه بود تمام دوستان از او دوری میکردند . در این میان ژنرال تورجیس با وجودی که شخصاً هیچ توافقی با سیاست های شاه نداشت بر مبنای تعهد خودش به اصول انسان دوستی به او پناه داد .
شاه به پاناما وارد شد و در همان ویلایی که قرار داد جدید کانال در آن جا به توافق رسیده بود (بحثش مفصله ) پناه داده شد .
دولتمردان روحانی ایران آزادی گروگان های آمریکایی را مشروط به بازگرداندن شاه ایران کردند . دولتمردانی هم که در واشنگتن با قرار داد جدید آمریکا – پاناما مخالفت کرده بودند ژنرال تورجیس را به فساد ، همدستی با شاه ایران و به خطر انداختن جان شهروندان آمریکایی
متهم کردند . آنها میخواستند شاه به دولت روحانیون برگردد . باعث تعجب بود که بسیاری از همین دولت مردان تا چند هفته قبل از جمله وفادارترین پشتیبانان شاه بودند . در نهایت او که یک وقتی مفتخر بود که شاه شاهان است مجبور شد دوباره به مصر برگردد . او در آن جا با سرطان در گذشت.







پیش بینی های آن آقای دکتر شکنجه شده تحقق یافت . شرکت main مانند بسیاری از رقبای ما میلیون ها دلار متضرر شد . کارتر در دور دوم شکست خورد .گروه ریگان – بوش با تعهد به این که گروگان های آمریکایی را آزاد کنند ، دولت اسلامی ایران را سرنگون کنند ، دموکراسی را به ایران باز گردانند و کانال پاناما را دوباره تحت حاکمیت آمریکا درآورند دولت را در واشنگتن تشکیل دادند .


برای من درس هایی که از ایران آموخته ام مطلق و ابطال ناپذیرند و در ماورای هر گونه شک و شبهه نشان میدهند که ایالات متحده آمریکا کشوری است که سعی میکند حقیقت را درباره ی نقش خود در جهان نفی کند .

باور کردنی نبود که ما میتوانستیم این چنین از نفرت و خشمی که بر ضد شاه شکل گرفته بود بی خبر باشیم . شرکتهای مشاوراتی ما از جمله main هم در ایران دفتر و کامند داشتیم از آن بی خبر بودیم .
من مطمئن بودم که حتماً سازمان های جاسوسی ما آن چرا که برای تورجیس رییس جمهور پاناما بدیهی بود میدانستند . ولی آنها به عمد شرایطی را ایجاد کردند که همه ما چشمان خود را ببندیم .

خوب دیگه اینجا مسائل ایران تقریباً تموم شده هست تو کتاب
در مورد 11 سمپتامبر صحبت میکنه و در مورد اکوادور و چون دیگه ممکنه خارج از بحث و خسته کننده بشه نمیارم من (البته من اکثر قسمت های جالبش رو آوردم ) هدفم این بود که به تیکه ایران برسم که رسیدم از این که نوشته های منو خوندید متشکرم نمیدونم شاید تو اینترنت باشه ولی من خودم اینا رو تایپ کردم انشاءالله که همتون موفق و پیروز باشید
آها راستی یه چیز دیگه زیاد کتاب تاریخی نخونید تو دنیای همین حالا زندگی کنید
من هدفدار نوشتم که شما مصداقاش رو تو زمان خودتون ببینید
وگرنه زیاد کتاب تاریخ خوندن آدم رو در همون گذشته نگه میداره آینده نگر باشید اینو گفتم نگید چه آدم تاریخی ، عتیقه ای من اتفاقاً خیلی هم نوگرا هستم !
پایان
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه

پاسخ با نقل قول
  #26  
قدیمی 03-11-2012
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض جان پرکینز - باجگیر بین المللی

تمام این داستانهایی که نوشتم توی این کلیپ به صورت فشرده و البته به روز شده و کارتونی به شما ارائه میشه اگر دوست داشتین دانلودش کنید !



دانلود از اینجا

حجم کلیپ : 16.19mb


__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه

پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 03:16 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها