تلویزیون در این بخش مباحث مرتبط با تلویزیون قرار خواهند گرفت |
11-14-2008
|
|
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رنگین کمان، یک برنامه برای کودکان و بزرگسالان !!
رنگین کمان، یک برنامه برای کودکان و بزرگسالان !!
سلام و عرض ادب
معمولا عادت ندارم خودم دست به قلم بشم و در مورد چیزهایی که در داخل مملکت می گذره بنویسم اما جدا نوشتن در مورد برنامه رنگین کمان و مخصوصا سری جدیدش بهتر از ننوشتن درباره اش هست چون وصف العیش نصف العیش.
شاید کمی غیر معمول به نظر برسد اما من به عنوان یکی از میلیونها مخاطبین صداوسیمای ایران بیشتر عاشق برنامه هایی که درآن هوش و ذکاوت و خلاقیت و نوآوری به چشم بخورد می گردم تا برنامه هایی با مجری های سیخ نشسته و میخ گوینده و مودب و مرتب و اطو کشیده
در مورد تولید برنامه همین و بس که سخت ترین و پر دست انداز ترین و طاقت فرسا ترین قسمت تولیدی برنامه های تلویزیونی...قسمت ساخت برنامه خردسالان و کودکان است ولاغیر
علت:
قشر مخاطب شما از چند کلمه کوتاه برای بیان احساسات و نیازها و درخواستهای خودشون استفاده می کنند
اونها (خردسالان و کودکان) دقیقا مانند یک دوربین مخفی تمام اعمل و رفتار و تغییرات محیط را بررسی و ضبط و تفسیر و تجزیه می کنند و حتی برداشتهای کاملا شوک دهنده ای ابراز می کنند
کودکی دوره ای است که ما پشت سر گذاشتیم و طبع انسان همیشه آینده نگری را به انسان دیکته می کند و مشاهده نشده که جز در موارد خیلی استثنایی انسانی کودکی خود را آینده خود قرار بدهد
و هزاران مطلب دیگه که می تونین از عمو فروید و دایی نیچه و عمه داروین و خاله نرگس بپرسید!!!
و اما رنگین کمان
هرچند من کهن سال شونصد قرن گذرونده باید بشینم پالپ فیکشن نگاه کنم و خیلی دور خیلی نزدیک رو تفسیر کنم اما حقیقتا نامردم اگه بعد از موفقیتهایی که عروسکهای سنجد و زی زی گولو و خصوصا کلاه قرمزی و پسرخاله و دیگر عروسکهای مشابه داشتند و همه آنها موفق شدند چون با درخشش افکار درخشانی از هنرمندانی که در تهیه و تلید و نقش آفرینی یا صدا پیشگی این عروسکها و ارتباط بسیار مناسب و نزدیک و پر کشش این عزیزان با انواع قشر مخاطب خود از هر سن و سال تولید و عرضه شدند چیز مناسبی ننویسم
برنامه رنگین کمان تا جایی که مخ مبارک من یاد داره در سالهایی 80 یا 81 شروع شد و گل کرد
(شاید هم قدیمتر) و با دوکاراکتر خاله سارا و عروسک چرا و بعد چیه و چیچی و دیگر اعوان و اکناف پیش رفت و کلی در شبکه تهران تاخت و تاز کرد و نفر و دکور و شیوه اجرا و شیوه ابراز عوض کرد و چندین دوران ژراسیک و کرتاسه به خودش دید تا به ساختار منسجم امروزش رسید
و اما امروز
در برنامه رنگین کمان جدید با اجرای بسیار جالب جدید و تکه کلامها و ناز و اداهای جدید!!!! عزیزانی مجری گری و بازی و اجرای نقش می کنند چون خاله نرگس (آزاده آل ایوب) نیما (محیار مجیب) دایی چپول (داوود منفرد... چند وقتیه رفته رادیو نیست!!!) و دو عروسک بسیار جالب پنگول (یک گربه با اخلاق و رفتار و منش و گفتار خاص و عجیب و غریب با صداپیشگی هومن حاجی عبدالهای ) و عروسک پنبه (یه موش ریز و خردسال با صدا پیشگی.... نمی دونم بعدا یافت میکنم می نویسم شرمنده) و چندتا بازیگر سیاهی لشگر و عوامل پشت صحنه مانند آزاده جون (لباس عروسکها رو با بافتنی بافته ) و کارگردان و غیره که وسطهای برنامه و جهت مزاح توسط پنگول به عرصه چالش کشیده می شوند.
این سبک جدید و اجرای خاص برنامه رنگین کمان نمی دونم چقدر مورد توجه کودک و خردسال امروز قرار گرفته
والله بچگی یادم رفته ولی من بزرگسال رو که خوب به خودش جلب می کنه و از دیدن ناز و ادا و خشم اژدها و غرش طوفان تا سیلاب اشک و مهر و عطوفت خاله نرگس و مارمولک بازیهای نیما و تکیه کلامهای آبدار و تیز و داغ هومن حاجی عبدالهی و مظلومیت و شوت بازیهای پنبه و روح دایی که دیگه نیست ولی چپول بازیهاش رو برای بقیه ارث گذاشته !!!!!!! بهخ شدت خوش خوشانم میشه و دزدکی هم که در هفته چند دقیقه رنگین کمان نگاه می کنم
نمی دونم چقدر موفقیت و درازای عمر میشه برای این گروه و عوامل موفق و جالب آرزو کرد ولی مطمئنم چقدر خوب میشه اگه برنامه تکامل بیشتر و بیشتری پیدا کنه و آنگونه که ما کلاه قرمزی نازنین رو از دست دادیم رفت سینما
این برنامه از دست نره و این تلاش چندساله و هزاران ساعت زحمت و رنج چندیدن آدم و کلی عوامل مطمئنا متغیر و متنوع و مختلف در ظرف این چندسال یهو به زمین گذارده نشه
از نکات مثبت این سری برنامه رنگین کمان میشه موارد زیر را نام برد:
بودن یک جفت عروسک غیر آدمیزاد (منظورم گربه و موش بودنه نه هیولا بودنشون!!!) هست و با یک موش نادون و دوزاری کج و خردسال و جیغ جیغو اما پرجنبه و یه گربه زرنگ و ناقلا و نامرد و حرفهای گنده گنده بزن اما درنهایت خوش قلب و یه خاله که اکثر بچه ها دوسش دارند ولی هنوز چون خودش مادر نشده رابطه اش با بچه ها همون خاله بازیه و قدرت خاله هم در بازی و ارتباط از مادر بیشتره چون با وجود بزرگتر بودن همبازیه نه رییس بچه و یک نیما که با زحمت زیاد خیلی فضاهای خالی رو پر مینکنه و سیم ارتباط میشه....
در کل در ادامه تاپیک کمی کپی پایست میزنم والبته اگه کسی عکس پنگول داره بفرسته تو نت گیر نیاوردم بدبختی (هومن حاجی عبدالهی کجایی که پنگولت رو کشتند)
ضمنا کل تراوشات مخ من در سطور بالا بدون غلط گیری و ویرایش نوشته شده راست و دروغش با من بد و خوبش گردن خودتون
گفت و گو با آزاده آل ايوب (خاله نرگس)
زندگى در رنگين كمان
حميده عبدالهى
آزاده آل ايوب يا همان «خاله نرگس»، متولد ۱۳۵۷ و ليسانس پژوهشگرى است. او از سال ۱۳۷۷ وارد سازمان صداوسيما شد و در چند نمايش تركيبى ايفاى نقش كرد. بعد از آن برنامه شهاب كه مربوط به گروه معارف شبكه اول سيما بود را اجرا كرد. در سال ۷۹ حدود يك ماه مجرى برنامه كودك شبكه اول سيما بود. در سال ۱۳۸۱ بعد از قبولى در تست و آزمون، مجرى برنامه زنده رنگين كمان شد. و حالا خاله نرگس، چرا و چيه و... شده اند بهانه اى براى چند دقيقه سرگرمى كودكان در خانه.
* شما را با برنامه هاى كودك مى شناسند، پس از دوران كودكى آغاز كنيم؟
- خيلى زود گذشت انگار چشم به هم زدى و بازكردى. حالا بزرگ شده ام و نمى توانم به دوران كودكى برگردم. ولى وقتى پيش بچه ها هستم دوران كودكى ام را مى سازم، بازى مى كنم، شاد هستم و احساس خوب كودكى دارم.
* اهل تماشاى كارتون هم بوديد؟
- بله. بهترين تفريح من تماشاى كارتون بود. ظهرهاى جمعه سر سفره ناهار مى نشستم و همراه با خوردن غذا برنامه كودك مى ديدم. پسر شجاع، هاج زنبور عسل، دخترى به نام نل، حنا دخترى در مزرعه و خانواده دكتر ارنست از جمله كارتون هايى بود كه علاقه زيادى به تماشاى آنها داشتم.
* كارتونى هم بود كه از آن خوشتان نمى آمد؟
- فوتباليست ها و نمى دانم چرا اين كارتون هنوز هم پخش مى شود؟!
* در آن دوران به كدام مجرى برنامه كودك علاقه داشتيد؟
- خانم خامنه و خانم رضايى را خيلى دوست داشتم. هر كارى كه آنها انجام مى دادند تقليد مى كردم. از نوع لباس پوشيدنشان تا حركات سروصورت. يادم مى آيد يك روز يكى از آن دو مجرى مانتوى سفيد پوشيده بود من هم به مادرم اصرار كردم كه مانتوى سفيد مى خواهم.
* برايتان خريدند؟
- پدرم به يك بهانه اى به عنوان تشويقى برايم خريد.
* در كودكى دروغ هم مى گفتيد؟
- اگر بگويم نگفته ام دروغ گفته ام. گر چه بيشتر دروغ هايى كه مى گفتم پدر و مادرم را عصبانى نمى كرد.
* يكى از آن دروغ ها را مى گوييد؟
- مثلاً هنگامى كه مادرم مى گفت شما از اين صابون استفاده كردى، وقتى با چنين حالتى صحبت مى كرد، دروغ مى گفتم.
* بزرگترين دروغى كه گفته ايد چه بوده است؟
- اينكه مى گويم انسانى مقاوم هستم و مى توانم برابر سختى ها و حوادث روزگار مثل يك كوه مقاوم باشم.
* نمرات دوران تحصيلتان چطور بود؟
- دانش آموز تنبلى نبودم. به اين خاطر كه مادرم هميشه در درسهايم كمكم مى كرد.
* كجاى كلاس مى نشستيد؟
- ميز دوم، ولى بيشتر اوقات زير ميز بودم.
* چرا ميز دوم و چرا زير ميز؟
- چون نمى خواستم مقابل چشم معلم باشم. زير ميز هم به اين خاطر بود كه وقتى پاكن يا مدادم زير ميز مى افتاد تا پيدا نمى كردم بالا نمى آمدم. چند بار هم معلمم اين موضوع را به مادرم گفت.
* پدر و مادرتان تنبيه تان مى كردند؟
- با كم توجهى، اخم و يا اينكه چيزى كه مى خواستم برايم نمى خريدند. يادم مى آيد يك بار مادرم را ناراحت كردم، يك گوشه نشست. رفتم كنارش متوجه شدم اشك تو چشم هايش جمع شده است. گفت، مادر بودن حس قشنگى است.
دوران باردارى خيلى سخت است. خستگى هاى آن دوران وقتى در مى رود كه شما صالح باشيد و با افتخار زندگى كنيد.
* در دوران كودكى دوست داشتيد چه كاره شويد؟
- مجرى برنامه هاى كودك
* چطور اسم خاله نرگس انتخاب شد؟
- دوست داشتم اسم خودم باشد ولى گفتند، نه. اسم پيشنهادى من خاله نرگس بود؛ نرگس هم مذهبى و هم گلى خوشبو. نه اينكه قصد مقايسه خودم با اين گل را داشته باشم. چون اسمى با مفهوم و دوست داشتنى است، از آن بهره بردارى كردم.
* در شروع كار استرس هم داشتيد؟
- در برنامه هاى اول قلبم تند تند مى زد و صورتم از هيجان سرخ مى شد. گاهى حتى دستم هنگام گرفتن ميكروفن مى لرزيد ولى سعى مى كردم به خودم مسلط باشم.
* چطور شد آن اضطرابها و استرس ها از بين رفت؟
- وقتى ديدم بچه ها خاله نرگس را باور كردند و اسم خاله نرگس روى زبان بچه ها افتاد، استرس و اضطراب هاى من هم برطرف شد و اعتماد به نفس لازم را به دست آوردم.
* كاراكتر خاله نرگس را چطور ساختيد؟
- از مادرها الگو مى گرفتم. اينكه چطور فرزندشان را در آغوش مى گيرند. چطور غصه او را مى خورند. چطور دلسوزانه رفتار مى كنند. از چه كلماتى براى صدا كردن كودكان استفاده مى كنند. ولى حالا دنبال واژه نمى گردم. مى دانم كه چطور مى شود مهربان بود و به بچه ها محبت كرد.
* تا به حال شده كودكى بخواهد مادرش باشيد؟
- بله. كودكى بود كه مادر نداشت. به من گفت، كاش خاله شما مادرم بوديد و هميشه كنار شما بودم.
* تا به حال شده كودكان براى شما دعا كنند؟
- خيلى پيش آمده است. يك بار دختر چهار، پنج ساله اى كه مكه رفته بود پيش من آمد. به او گفتم حالا كه حاجيه خانم شدى برايم دعا كن، او هم گفت، اين بار كه بروم مكه شما را هم با خودم مى برم.
* بچه ها را چطور مى بينيد؟
- خوش به حالشان كه بچه هستند.
* چرا؟ يعنى دوست نداشتيد بزرگ شويد؟
- چرا ولى هنگامى كه بچه اى انگار آدم و حوا هستى. تازه آفريده شده اى و در بهشت خداوند زندگى مى كنى. ولى ما بزرگترها با وسوسه هاى شيطان از بهشت خدا رانده شده ايم. (من ملك بودم و فردوس برين جايم بود / آدم آورد درين دير خراب آلودم)
* خاله نرگس تا كى كنار بچه ها خواهد ماند؟
- او تا وقتى عمر مى كنه كه ببيند بچه ها به صحبت هايش گوش مى دهند و با او ارتباط برقرار مى كنند.
* شما از بچه ها چه مى خواهيد؟
- از آنها مى خواهم به حرف پدر و مادرشان گوش بدهند. آنها جز محبت و خوبى از فرزندانشان چيز ديگرى نمى خواهند. من يك بار هنگامى كه كودك بودم، حرف مادرم را گوش نكردم و زمين خوردم.
* برايمان مى گوييد؟
- دوران مدرسه بود. مى خواستم به اردو بروم. مادرم راضى نبود. بدون اجازه او رفتم. موقع برگشتن زمين خورده و زخمى شدم. اين است كه مى گويم پدر و مادرها حس قوى ترى دارند. آنها با عشق به كودكانشان خيلى چيزها را حس مى كنند.
* چقدر توانستيد با چرا و چيه ارتباط برقرار كنيد؟
- چرا و چيه شخصيت هاى يك دختر و پسر كوچولو هستند. من حس مى كنم تنها خاله آنها نيستم، بلكه حس مادرانه اى نسبت به آنها دارم. چرا و چيه فرزندان من هستند. البته ما يك عروسك هم داشتيم با نام «چطور» كه خيلى هم موفق بود. يك پسر بچه كوچولو بامزه. حتى صداى او خيلى خاص بود. يك تيكه كلام بامزه داشت. او هميشه مى گفت: اتفاقاً اتفاقاً!
* «چطور» ديگر در برنامه هاى شما نيست؟
- خير. گوينده اول عروسك تارهاى صوتى اش مشكل پيدا كرد و تا آنجايى كه من اطلاع دارم، او ديگر گويندگى نمى كنه.
* در حال حاضر با عروسك «چيه» كار مى كنيد؟
- بله. من مدت هاى زيادى با «چرا» كار مى كردم ولى حالا بيشتر با چيه هستم.
فكر مى كنم خيلى خوب توانسته ام با او هم ارتباط برقرار كنم.
* آهنگ هاى «چرا» ساخته چه كسى است؟
- خواننده اين آهنگ ها «شقايق عشقى» است. بچه ها بيشتر كار ريتم دار را دوست دارند، به همين خاطر هم با برنامه هاى شاد به خوبى ارتباط برقرار مى كنند.
* وقت بيكاريتان را چطورى سپرى مى كنيد؟
- اكثراً فكر مى كنم. به اينكه چطور بهتر از اين باشم. به گذشته و آينده ام. من بيش از حد به مسائل اطرافم توجه مى كنم. اين از بعضى جهات خوب است و بعضى جهات هم بد. خوب به اين دليل كه مى توانم براى آينده برنامه ريزى كنم، مبادا مسيرى را به اشتباه طى كنم. بعد هم به اين خاطر كه در واقع آدم اگر در لحظه زندگى كنه هميشه خوش است.
* شده در لحظه زندگى كنيد؟
- در رنگين كمان، تنها به لحظاتى كه كنار بچه ها هستم فكر مى كنم نه به زندگى شخصى يا آينده ام.
* خاله نرگس به بچه هايى كه دوستش دارند، چه مى گويد؟
- دوست دارم به همه بچه ها بگويم، حتى وقتى هم بزرگ شديد خاله نرگس را به همين اندازه دوست داشته باشيد.
* از ديد شما خاله نرگس چه شخصيتى دارد؟
- خاله نرگس خيلى خوب، شاد، راستگو، بدون غم و غصه و پر از انرژى است. با حوصله و اعصاب قوى است و در نهايت خود خود بچه ها است.
* و آزاده آل ايوب چطور؟
- يك انسان فوق العاده احساساتى كه اين احساسات باعث آسيب پذير بودن او شده است. زندگى برايش عادى نمى شود چون از عادت بدش مى آيد. دوست دارد هر روز برايش تنوع و تازگى داشته باشد و هر روز درخت زندگيش شكوفه تازه بدهد. (احساس مى كنم در زندگى اگر واژه عشق فراموش شود آن وقت است كه بايد مثل آدم آهنى به زندگى ادامه داد.)
* و حرف آخر...
- هيچ وقت نمى خواهم براى كلام آخر حرفى بزنم. اين حرفى است كه هميشه با من بوده و خواهد بود. بدانيم كه هرگز تنها نخواهيم ماند، براى لحظات تنهايى مى شود سجاده اى از عشق پهن و خدا را مهمان دل كرد.
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
11-14-2008
|
|
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رنگین کمان، یک برنامه برای کودکان و بزرگسالان !!
این برنامه هر روز از شبكه تهران به صورت زنده پخش ميشود و با حضور مجري هاي محبوب بچه ها نيما(محيار مجيب),دايي(داوود منفرد) و خاله نرگس(آزاده آل ايوب) و عروسکهای دادا و ننجون با حضور بچه ها اجرا ميشود. در طول سال، حدود 15هزار كودك در اين برنامه شركت ميكنند و گروه نويسندگانشان 5نفر محتوا و كليات كار را اداره مينمايند. زمان برنامه 60 دقيقه براي هر روز است و تکرار این برنامه صبح روز بعد می باشد .
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
11-14-2008
|
|
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رنگین کمان، یک برنامه برای کودکان و بزرگسالان !!
آزاده آل ایوب، خاله نرگسبرنامه رنگین کمان با اشاره به دنیای زیبای بچهها گفت: "جذابیتی که در دنیای بچهها پیدا کردهام، در دنیای بزرگترها ندیدم، به همین دلیل کار برای بچهها را شروع کردم و ادامه میدهم. دنیای بچهها مملو از صداقت و یکرنگی است. آنها خواستههایشان را خیلی راحت میگویند و هیچ وقت دلم نمیآید از آنها جدا شوم. بچهها شاد هستند و ناراحتیشان فقط برای چند لحظه است."
وی در پاسخ به این سئوال که چه تمهیداتی در کار دارد تا به تکرار نیفتد، گفت: "از خود بچهها الگو میگیرم. آنها خودشان میگویند که چطور با آنها برخورد کنیم. وقتی بچهای عصبانی باشد، من هم قیافهام را ناراحت میکنم، آن وقت بچه میخندد."
خاله نرگس درباره اینکه تا چه حد بداهه را برای مجری میپسندد، افزود: "به نظرم متن و بداهه باید کنار هم باشد. اگر مجری کاملاً عین متن را اجرا کند، محدودیت به وجود میآورد و برنامه جذابیت نخواهد داشت. بعضی وقتها موضوعاتی در برنامه پیش میآید که مجری باید متناسب با این موضوعات اجرا کند."
آل ایوب درباره یکنواخت شدن برنامههای عروسکی گفت: "بله، کاملاً قبول دارم. مثلاً خاله نرگس از برنامه رنگین کمان شروع شد. آن وقت به همه برنامه خاله، عمو و عمه هم سرایت کرد. شیوههای زیادی برای ساخت برنامهها وجود دارد. در طول پنج سالی که برنامه رنگین کمان را اجرا میکنم، همیشه سعی کردم به تکرار نیفتم و هر روز که برنامه را اجرا میکنم برایم تازگی خاصی دارد، انگار که تازه شروع کردهام."
داود منفرد، دایی چپول برنامه رنگین کمان هم گفت: "صداقت و پاکی بچهها را خیلی دوست دارم و همین مسئله باعث شده دو سال در گروه کودک و نوجوان شبکه تهران بمانم. در برنامه عروسکی معتقدم باید عروسک ایرانی و شیرین باشد نه خارجی و ترسناک. علاوه بر آن هر چه سادهتر با بچهها برخورد کنید، موفقتر هستید."
وی ادامه داد: "برخی بچهها به محض اینکه وارد استودیو میشوند میترسند و من سعی میکنم با انجام کارهای بامزه روحیه آنها را تغییر دهم. علاوه بر آن بداهه را در برنامههای کودکان بیشتر قبول دارم، چرا که معتقدم مجری با بداهه بیشتر موفق میشود. در حال حاضر چند ماه است در برنامه "رنگین کمان" به متن پایبند هستیم و محدود شدهایم. منظورم این نیست که متن نداشته باشیم، بلکه بخشهایی از کار میتواند متن داشته باشد و بخشهایی بداهه باشد."
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
11-14-2008
|
|
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رنگین کمان، یک برنامه برای کودکان و بزرگسالان !! (خاله نرگس و پنگول)
تصاویری از خانم آزاده آل ایوب "خاله نرگس" برنامه رنگین کمون
ضمنا این خانم مدتی پیش به مکه مشرف شده اند پس جا داره بگیم حاجیه خانم آل ایوب که چندساله زخمت زیادی برای شادکردن دل بچه های ایران زمین کشیده و میکشه.
صورت مظلوم و معصوم اون منو یاد کس خاصی می اندازه:2:
یادش بخیر:
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
11-14-2008
|
|
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
11-14-2008
|
|
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
به قول خود خاله نرگس
یه خنده از ته دل
یه شادی دوباره
یه آسمون پر از گل
(اینجاست که مخ کم میاره .... بقیه ش یادم رفت.... زرشک!!!)
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
11-14-2008
|
|
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رنگین کمان، یک برنامه برای کودکان و بزرگسالان !! (خاله نرگس و پنگول)
از نیمای بنده خدا (فکر کنم کارگردانی رنگین کمان رو هم بر عهده داشته) همین عکس ریز گیرم اومد:2:
خود داوود منفرد هم خیلی کم عکس داره تو نت:2:
پنگول و پنبه هم که هیچی.... البته فعلا
البته این عکس مال فیلم قائده بازی هست و معرف حمید لولاییه در نقش کارآگاه عتیقه
منتها نفر چپ هم دستیارشه ..... دایی چپول معروف رنگین کمون
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
11-21-2008
|
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Jul 2008
نوشته ها: 35
سپاسها: : 0
3 سپاس در 3 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
جالب نوشته بودی ممنون
این ها هم چند تا نظر سنجی از خود سایت شبکه
علاقه بینندگان برنامه رنگین کمان به مجریان و عروسکها
28 مهر 1387
وضعیت تماشای برنامه رنگین کمان در بین کودکان 5 تا 10 ساله
28 مهر 1387
|
02-28-2009
|
|
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
گفت و گو با آزاده آل ايوب (خاله نرگس)
زندگى در رنگين كمان
حميده عبدالهى
آزاده آل ايوب يا همان «خاله نرگس»، متولد ۱۳۵۷ و ليسانس پژوهشگرى است. او از سال ۱۳۷۷ وارد سازمان صداوسيما شد و در چند نمايش تركيبى ايفاى نقش كرد. بعد از آن برنامه شهاب كه مربوط به گروه معارف شبكه اول سيما بود را اجرا كرد. در سال ۷۹ حدود يك ماه مجرى برنامه كودك شبكه اول سيما بود. در سال ۱۳۸۱ بعد از قبولى در تست و آزمون، مجرى برنامه زنده رنگين كمان شد. و حالا خاله نرگس، چرا و چيه و... شده اند بهانه اى براى چند دقيقه سرگرمى كودكان در خانه.
* شما را با برنامه هاى كودك مى شناسند، پس از دوران كودكى آغاز كنيم؟
- خيلى زود گذشت انگار چشم به هم زدى و بازكردى. حالا بزرگ شده ام و نمى توانم به دوران كودكى برگردم. ولى وقتى پيش بچه ها هستم دوران كودكى ام را مى سازم، بازى مى كنم، شاد هستم و احساس خوب كودكى دارم.
* اهل تماشاى كارتون هم بوديد؟
- بله. بهترين تفريح من تماشاى كارتون بود. ظهرهاى جمعه سر سفره ناهار مى نشستم و همراه با خوردن غذا برنامه كودك مى ديدم. پسر شجاع، هاج زنبور عسل، دخترى به نام نل، حنا دخترى در مزرعه و خانواده دكتر ارنست از جمله كارتون هايى بود كه علاقه زيادى به تماشاى آنها داشتم.
* كارتونى هم بود كه از آن خوشتان نمى آمد؟
- فوتباليست ها و نمى دانم چرا اين كارتون هنوز هم پخش مى شود؟!
* در آن دوران به كدام مجرى برنامه كودك علاقه داشتيد؟
- خانم خامنه و خانم رضايى را خيلى دوست داشتم. هر كارى كه آنها انجام مى دادند تقليد مى كردم. از نوع لباس پوشيدنشان تا حركات سروصورت. يادم مى آيد يك روز يكى از آن دو مجرى مانتوى سفيد پوشيده بود من هم به مادرم اصرار كردم كه مانتوى سفيد مى خواهم.
* برايتان خريدند؟
- پدرم به يك بهانه اى به عنوان تشويقى برايم خريد.
* در كودكى دروغ هم مى گفتيد؟
- اگر بگويم نگفته ام دروغ گفته ام. گر چه بيشتر دروغ هايى كه مى گفتم پدر و مادرم را عصبانى نمى كرد.
* يكى از آن دروغ ها را مى گوييد؟
- مثلاً هنگامى كه مادرم مى گفت شما از اين صابون استفاده كردى، وقتى با چنين حالتى صحبت مى كرد، دروغ مى گفتم.
* بزرگترين دروغى كه گفته ايد چه بوده است؟
- اينكه مى گويم انسانى مقاوم هستم و مى توانم برابر سختى ها و حوادث روزگار مثل يك كوه مقاوم باشم.
* نمرات دوران تحصيلتان چطور بود؟
- دانش آموز تنبلى نبودم. به اين خاطر كه مادرم هميشه در درسهايم كمكم مى كرد.
* كجاى كلاس مى نشستيد؟
- ميز دوم، ولى بيشتر اوقات زير ميز بودم.
* چرا ميز دوم و چرا زير ميز؟
- چون نمى خواستم مقابل چشم معلم باشم. زير ميز هم به اين خاطر بود كه وقتى پاكن يا مدادم زير ميز مى افتاد تا پيدا نمى كردم بالا نمى آمدم. چند بار هم معلمم اين موضوع را به مادرم گفت.
* پدر و مادرتان تنبيه تان مى كردند؟
- با كم توجهى، اخم و يا اينكه چيزى كه مى خواستم برايم نمى خريدند. يادم مى آيد يك بار مادرم را ناراحت كردم، يك گوشه نشست. رفتم كنارش متوجه شدم اشك تو چشم هايش جمع شده است. گفت، مادر بودن حس قشنگى است.
دوران باردارى خيلى سخت است. خستگى هاى آن دوران وقتى در مى رود كه شما صالح باشيد و با افتخار زندگى كنيد.
* در دوران كودكى دوست داشتيد چه كاره شويد؟
- مجرى برنامه هاى كودك
* چطور اسم خاله نرگس انتخاب شد؟
- دوست داشتم اسم خودم باشد ولى گفتند، نه. اسم پيشنهادى من خاله نرگس بود؛ نرگس هم مذهبى و هم گلى خوشبو. نه اينكه قصد مقايسه خودم با اين گل را داشته باشم. چون اسمى با مفهوم و دوست داشتنى است، از آن بهره بردارى كردم.
* در شروع كار استرس هم داشتيد؟
- در برنامه هاى اول قلبم تند تند مى زد و صورتم از هيجان سرخ مى شد. گاهى حتى دستم هنگام گرفتن ميكروفن مى لرزيد ولى سعى مى كردم به خودم مسلط باشم.
* چطور شد آن اضطرابها و استرس ها از بين رفت؟
- وقتى ديدم بچه ها خاله نرگس را باور كردند و اسم خاله نرگس روى زبان بچه ها افتاد، استرس و اضطراب هاى من هم برطرف شد و اعتماد به نفس لازم را به دست آوردم.
* كاراكتر خاله نرگس را چطور ساختيد؟
- از مادرها الگو مى گرفتم. اينكه چطور فرزندشان را در آغوش مى گيرند. چطور غصه او را مى خورند. چطور دلسوزانه رفتار مى كنند. از چه كلماتى براى صدا كردن كودكان استفاده مى كنند. ولى حالا دنبال واژه نمى گردم. مى دانم كه چطور مى شود مهربان بود و به بچه ها محبت كرد.
* تا به حال شده كودكى بخواهد مادرش باشيد؟
- بله. كودكى بود كه مادر نداشت. به من گفت، كاش خاله شما مادرم بوديد و هميشه كنار شما بودم.
* تا به حال شده كودكان براى شما دعا كنند؟
- خيلى پيش آمده است. يك بار دختر چهار، پنج ساله اى كه مكه رفته بود پيش من آمد. به او گفتم حالا كه حاجيه خانم شدى برايم دعا كن، او هم گفت، اين بار كه بروم مكه شما را هم با خودم مى برم.
* بچه ها را چطور مى بينيد؟
- خوش به حالشان كه بچه هستند.
* چرا؟ يعنى دوست نداشتيد بزرگ شويد؟
- چرا ولى هنگامى كه بچه اى انگار آدم و حوا هستى. تازه آفريده شده اى و در بهشت خداوند زندگى مى كنى. ولى ما بزرگترها با وسوسه هاى شيطان از بهشت خدا رانده شده ايم. (من ملك بودم و فردوس برين جايم بود / آدم آورد درين دير خراب آلودم)
* خاله نرگس تا كى كنار بچه ها خواهد ماند؟
- او تا وقتى عمر مى كنه كه ببيند بچه ها به صحبت هايش گوش مى دهند و با او ارتباط برقرار مى كنند.
* شما از بچه ها چه مى خواهيد؟
- از آنها مى خواهم به حرف پدر و مادرشان گوش بدهند. آنها جز محبت و خوبى از فرزندانشان چيز ديگرى نمى خواهند. من يك بار هنگامى كه كودك بودم، حرف مادرم را گوش نكردم و زمين خوردم.
* برايمان مى گوييد؟
- دوران مدرسه بود. مى خواستم به اردو بروم. مادرم راضى نبود. بدون اجازه او رفتم. موقع برگشتن زمين خورده و زخمى شدم. اين است كه مى گويم پدر و مادرها حس قوى ترى دارند. آنها با عشق به كودكانشان خيلى چيزها را حس مى كنند.
* چقدر توانستيد با چرا و چيه ارتباط برقرار كنيد؟
- چرا و چيه شخصيت هاى يك دختر و پسر كوچولو هستند. من حس مى كنم تنها خاله آنها نيستم، بلكه حس مادرانه اى نسبت به آنها دارم. چرا و چيه فرزندان من هستند. البته ما يك عروسك هم داشتيم با نام «چطور» كه خيلى هم موفق بود. يك پسر بچه كوچولو بامزه. حتى صداى او خيلى خاص بود. يك تيكه كلام بامزه داشت. او هميشه مى گفت: اتفاقاً اتفاقاً!
* «چطور» ديگر در برنامه هاى شما نيست؟
- خير. گوينده اول عروسك تارهاى صوتى اش مشكل پيدا كرد و تا آنجايى كه من اطلاع دارم، او ديگر گويندگى نمى كنه.
* در حال حاضر با عروسك «چيه» كار مى كنيد؟
- بله. من مدت هاى زيادى با «چرا» كار مى كردم ولى حالا بيشتر با چيه هستم.
فكر مى كنم خيلى خوب توانسته ام با او هم ارتباط برقرار كنم.
* آهنگ هاى «چرا» ساخته چه كسى است؟
- خواننده اين آهنگ ها «شقايق عشقى» است. بچه ها بيشتر كار ريتم دار را دوست دارند، به همين خاطر هم با برنامه هاى شاد به خوبى ارتباط برقرار مى كنند.
* وقت بيكاريتان را چطورى سپرى مى كنيد؟
- اكثراً فكر مى كنم. به اينكه چطور بهتر از اين باشم. به گذشته و آينده ام. من بيش از حد به مسائل اطرافم توجه مى كنم. اين از بعضى جهات خوب است و بعضى جهات هم بد. خوب به اين دليل كه مى توانم براى آينده برنامه ريزى كنم، مبادا مسيرى را به اشتباه طى كنم. بعد هم به اين خاطر كه در واقع آدم اگر در لحظه زندگى كنه هميشه خوش است.
* شده در لحظه زندگى كنيد؟
- در رنگين كمان، تنها به لحظاتى كه كنار بچه ها هستم فكر مى كنم نه به زندگى شخصى يا آينده ام.
* خاله نرگس به بچه هايى كه دوستش دارند، چه مى گويد؟
- دوست دارم به همه بچه ها بگويم، حتى وقتى هم بزرگ شديد خاله نرگس را به همين اندازه دوست داشته باشيد.
* از ديد شما خاله نرگس چه شخصيتى دارد؟
- خاله نرگس خيلى خوب، شاد، راستگو، بدون غم و غصه و پر از انرژى است. با حوصله و اعصاب قوى است و در نهايت خود خود بچه ها است.
* و آزاده آل ايوب چطور؟
- يك انسان فوق العاده احساساتى كه اين احساسات باعث آسيب پذير بودن او شده است. زندگى برايش عادى نمى شود چون از عادت بدش مى آيد. دوست دارد هر روز برايش تنوع و تازگى داشته باشد و هر روز درخت زندگيش شكوفه تازه بدهد. (احساس مى كنم در زندگى اگر واژه عشق فراموش شود آن وقت است كه بايد مثل آدم آهنى به زندگى ادامه داد.)
* و حرف آخر...
- هيچ وقت نمى خواهم براى كلام آخر حرفى بزنم. اين حرفى است كه هميشه با من بوده و خواهد بود. بدانيم كه هرگز تنها نخواهيم ماند، براى لحظات تنهايى مى شود سجاده اى از عشق پهن و خدا را مهمان دل كرد.
********************************
گفتگو با خاله نرگس
- لطفاً خودتان را معرفی کنید؟
من آزاده آل ایوب متولد پنجم بهمن هزار و سیصد وپنجاه وهفت، یعنی بچهی انقلاب از تهران و عاشق بچهها.
- رشتهی تحصیلی شما در دانشگاه چه بوده؟
جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی
* از چه سالی شروع بهکار در صدا و سیما کردید؟
از سال 76 وارد تلویزیون شدم
* پس به جز رنگین کمان در قسمتهای دیگر هم بودید؟
بله، در گروه معارف شبکه یک بازیگری و اجرا داشتم و از سال 79 به صورت پراکنده برای کودکان کار کردم، در گروه کودک شبکه 1 و در برنامه نوجوان شبکه جامجم مجری بودم.
و جدیداً مسابقهی ستارهها که به مشکلات نوجوانان خارج از کشور میپردازد را اجرا می کنم. البته علاقهی من به برنامههای کودک به علت عشق به کودکان بیشتر از هر چیز دیگری است.
* زمان کودکی شما کدام مجری برنامه اجراء میکرد؟
خانم رضایی و خانم خامنهای و خانم معاونی
البته در آن دوران دوست داشتم مجریها را از نزدیک ببینم و این یک آرزو بود.
یک روز در حسینیهی ارشاد جشن نیکوکاری بود حدود 2سال پیش از خانم خامنهای هم دعوت شد تا به برنامهی رنگین کمان بیایند وقتی ایشان را دیدم خیلی خوشحال شدم و گفتم آرزوی من دیدن شما از نزدیک بود.
* آیا برنامههای تلویزیون را نگاه میکنید؟
خیلی از برنامههای تلویزیون را پیگیری میکنم و فکر میکنم یکی از بهترین سریالها، سریال حضرت یوسف علیهالسلام است.
کسی قدرت ندارد مثل خدا داستانی را چنین تشریح کند. که پر از زیبایی و جذابیت باشد هم از نظر سیاست و فرهنگ و علم و مذهب و داستانی غنی باشد و علومی در آن نهفته است که هیچوقت جذابیت خود را از دست نمیدهد. و فکر میکنم بهترین باشد و خواهد بود چون داستانی است که خدا تعریف کرده.
* برنامهی کودک را هم نگاه میکنید؟
بله من کارتون خیلی دوست دارم، البته برنامهها کودک به تجربهی کاری من کمک میکند و من میتوانم بیشتر متوجه علاقههای کودکان بشوم، وقتی برنامه کودک را نگاه میکنم حرفهای کودکان را میشنوم و از کنار هم چیدن این مطالب میتوان بهتر کار بکنم.
برنامه کودک شبکه 8 را هم میبینم آنها قرآن را خیلی قشنگ و با زبان ساده به بچهها آموزش میدهند فکر میکنم برنامهی ؟؟؟ است.
* در اجرا الگویی هم دارید؟
الگویی ندارم و سعی کردم با استفاده از تجربه دیگران و آنهایی که بیشتر از من میدانند و حتی انتقادهای سازنده برای خودم برنامهای را تنظیم کنم.
* در حال حاضر از کدام کارتون بیشتر خوشتان میآید؟
نخودی که از برنامه خودمان پخش میشود.
* کدام کارتونها را در قدیم بیشتر دوست داشتید؟
هاچ زنبور عسل یادم میآید که مادرم یک صورتک هاچ را برایم خریده بود و من خیلی خوشحال شدم.
البته کارتونهای مسافر کوچولو و دکترارنست را هم خیلی دوست دارم.
* کارتون در خواستی شما چه کارتونی است؟
شلمان (بامزی)
* راستی خود شما چند تا بچه دارید؟
(با خنده ) تمام بچههای رنگین کمانی بچههای من هستند.
* اگر مجری کودک نبودید چه کار میکردید؟
بازیگری البته باز هم به سراغ بچهها میآمدم من رنگین کمان را خیلی دوست دارم و جدی پیگیری میکنم فکر میکنم جزء کمتر مجریانی باشم که برنامه کودک را پیگیری میکنم و شاخه به شاخه نمیپرم و تمام انرژیم را وقف رنگین کمان کردهام.
هدف من با بچهها بودن و شاد دیدن آنها است دوست دارم قلهی شادی کودکان را فتح کنم و همیشه برای اینکار از راهنماییهای دیگران استفاده میکنم.
* چرا مامان پنگول نمیشوید؟
سربه سرش میگذارم ولی اگر هم بخواهم نمیتوانم مامان پنگول شوم چون هر کسی فقط مامان خودش را دارد هیچکس نمیتواند جای مامان کسی را بگیرد. اگر حتی مامانی در این دنیا نباشد محبت او هست.
* پنگول را بیشتر دوست دارید یا پنبه را؟
پنگول عروسک بازیگوش و در عین حال، مهربان، دلسوز و باهوش است و من این جور بچهها را دوست دارم و پنبه نمک برنامه است. من پنبه را در کنار پنگول دوست دارم.
* دوست دارین به بچهها چی بگین؟
هر وقت به آسمان نگاه کردید یکی از ستارههای پر نور را انتخاب کنین، و بدونین که وقتی دارین به آن نگاه میکنین من هم به آن نگاه میکنم و همیشه به آنها فکر میکنم و دوستشان دارم.
تهیه شده توسط : مینو خرازی
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
02-28-2009
|
|
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رنگین کمان، یک برنامه برای کودکان و بزرگسالان !!
شنبه 28 ارديبهشت 1387 - ساعت 19:06
شماره خبر: 100938722238 جام جم آنلاین
گزارش پشت صحنه رنگينكمان
اين برنامه با هيچ برنامهاي رقابت ندارد
هوا امروز بسيار گرم است و آفتاب قدرتنمايي ميكند. عقربههاي ساعت 30/11 را نشان ميدهد و من مجبورم براي تهيه گزارش از برنامههاي كودك خودم را به يكي از استوديوهاي توليد برسانم.
برنامه كودك هميشه براي ما جذاب است. حتي بزرگترها با دقت بيشتري برنامههاي كودك را دنبال ميكنند. به نظر ميرسد اگر سري به استوديو توليد برنامه رنگينكمان بزنم خالي از لطف نباشد.
استوديو ياس ساعت 12 استوديو ياس يك استوديوي جديد است كه از آغاز سال 87 پذيراي برنامه رنگينكمان ميباشد.
رنگينكمان يكي از برنامههاي تلويزيوني است كه حدود 6 سال همراه كودكان تهراني است. اين برنامه با معرفي عروسكي به نام چرا به اوج محبوبيت خود رسيد و با عروسكهاي ديگري نظير گوگولي، چيه، چطور، ننهجون و دادا در ميان بچههاي تهراني جايي براي خود دست و پا كرد.
كارگردان رنگينكمان مهيار مجيب كه نقش نيما را هم براي بچهها اجرا ميكند مشغول خواندن متن برنامه است و انگار كمي هم با متن مشكل دارد. به سراغ آرش كه نويسندگي برنامه را به عهده دارد، ميرود و با هم درباره اتفاقي كه قرار است امروز بيفتد گفتگو ميكنند.
نيما درباره اسمش ميگويد: «اسم واقعي من، تو شناسنامه محسن مجيب حققدمه. اما از روز اول تا حالا منو توي خونه مهيار صدا ميزنن. راستش به مهيار عادت كردم. محسن يادگاري از پدرم است و نيما هم مورد علاقه بعضي از بچههاست. در هر صورت هر چه هستم دوست دارم براي بچهها مفيد باشم»
نيما در حالي كه خود را براي تمرين آماده ميكند ميگويد: «اجرا و بازيگري مقولهايست كه نميشه صددرصد بگيم موفق شديم نظر همه رو جلب كنيم. من خيلي جاها ديدم بچهها ميان محبت ميكنن و لبخند ميزنن و خيلي وقتها ديدم بچههايي را كه با من ارتباط برقرار نميكنن. شايد خيلي كار دارم كه بتونم با همه بچهها ارتباط برقرار كنم»
آنسوتر از نيما آهنگساز برنامه مشغول ساخت يك قطعه موسيقي براي برنامه امروز است. در همين زمان «آزاده آلايوب» كه بچهها او را به اسم خاله نرگس ميشناسند بعد از پوشيدن لباس اجرا وارد استوديو ميشود و از خانم خليلي كه مسووليت هماهنگي و صحنه را دارد متن برنامه را ميگيرد و در گوشهاي نشسته و نوشتهها را ميخواند. اينجا همه مشغول آماده كردن برنامه براي ساعت 40 : 13 هستند. ظاهرا در اين ميان سر كارگردان از همه شلوغتر است. او ميگويد: از روز اول كه قرار شد رنگين كمان توليد و ساخته شود من در كنار اين برنامه بودم.
بعضي از قصههاي چرا و خاله، چيه و چطور را من مينوشتم اين برنامه با هيچ برنامهاي رقابت ندارد. رقابت با شبكهها به عقيده من معنا ندارد. عموپورنگ در نوع خودش يك استثناست. آقاجون سليمون يك كار خلاقانه است.
از همه اينها گذشته آنها از شبكه سراسري پخش ميشوند و ما شبكه استاني هستيم.
همه برنامههاي كودك و نوجوان كه در صداوسيما توليد و عرضه ميشوند براي بچههاي ما هستند. براي آيندگان ما هستند تهيه كننده برنامه آقاي كاوه مشغول يادآوري چند نكته به عوامل هستند.
در همين حال مدير توليد سر ميرسد و لوازمي را كه امروز بايد در صحنه استفاده كنند را به او نشان ميدهند. دستيار صحنه لوازم را گرفته و آنها را در صحنه مورد استفاده قرار ميدهد.
دورخواني و تمرينمتنها شروع ميشود.
نيما نرگس، پنگول و هومن حاج عبدالهي كه صداي عروسك را بهعهده دارد به همراه آهنگساز برنامه دور هم نشستهاند و متن را ميخوانند و هر كدام براي بهبودي كار نظر ميدهند.
گروه فني دوربينها را آماده ميكنند و صدابردار مشغول تنظيم صداست. هومن حاج عبداللهي با آهنگساز برنامه آخرين تمرين شعر و موسيقي را انجام و صدايي از اتاق فرمان اعلام ميكند كه تيتراژ برنامه در حال پخش است.
محمد حسين قاسمي
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 02:56 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|