|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| ادبیات طنز در این تالار متون طنز مناسب و بحث در مورد طنز قرار دارند |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#1
09-08-2009
|
||||
|
||||
چند مطلب طنز ....
اسب هنرمند
يه اسبه زنگ ميزنه سيرک ميگه با مدير سيرک کار دارم . گوشي رو ميدن به مدير سيرک اسبه بهش ميگه آقا من کار ميخوام مديره ميگه کار نيست اسبه همينطور اصرار ميکنه مدير هم انکار تا آخرش مديره ميگه کشتيمون حالا چه کار بلدي؟ اسبه ميگه احمق دارم باهات حرف ميزنم! غضنفر آهنگ خالي گوش مي کرده ميزنه زير گريه ميگن چرا گريه مي کني؟ با بغض ميگه آخه خوانندش لاله! ميخه ميفته تو آب زنگ مي زنه در ميره! غضنفر با ماشينش تو برفا گير مي کنه زنجير نداشته سينه مي زنه! غضنفر زمين ميخوره، براي اينکه تابلو نشه تا خونه سينه خيز ميره! غضنفر از ساختمون ده طبقه ميفته پايين، همه جمع ميشن دورش، ازش ميپرسن: آقا چي شده؟ ميگه: والله منم تازه رسيدم! به غضنفر مي گن چرا قرصات رو سر وقت نمي خوري ؟ ميگه : مي خوام ميکروبا رو غافل گير کنم. صندوقچه‌اي بهر دلت خواهم بود دريا بشوي تو، ساحلت خواهم بود اي يار! تو گر قايق عشقم باشي من هم ملوان زبلت خواهم بود! ویرایش توسط دانه کولانه : 09-27-2009 در ساعت 11:39 PM 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 02:51 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.