بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #81  
قدیمی 09-09-2009
dear59 آواتار ها
dear59 dear59 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 410
سپاسها: : 48

148 سپاس در 115 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شد خزان، گلشن آشنایی
باز هم آتش به جان زد جدایی

عمر من ای گل طی شد
بهر تواز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی

با تو وفا کردم
تا به دلم جان بود
مهر و وفاداری
با تو چه دارد سود

آفت خرمن مهر و وفایی
نوگل گلشن جورو جفایی
از دل سنگت آه
دلم از غم خونین است
روش بختم این است

از جام غم مستم
دشمن می پرستم
تو و من در میل چمن
چونگل خندان از دست

هر گریه من
با دگران در گلشن نوشی می
من ز فراقت ناله کنم تا کی

تو و می چون ناله کشیدنها
من و چون گل جامه دریدنها
ز رقیبان خواری دیدنها

دلم از غم خون کردی
چو بگویم چون کردی
دردم افزون کردی
دردم افزون کردی

برو ای از مهر و وفا عاری
برو ای عاری ز وفاداری

که شکستی چون زلفت عهد مرا
دریغ و درد از عمرم که در وفایت شد طی
ستم به یارم تا چندجفا به عاشق تاکی

نمی کنی ای گل یک دم یادم
که همچو اشک از چشمت افتادم

تا کی بی تو بوداز غم خون دل من
آه از دل توگر چه ز محنت خوارم کردی
با غم و حسرت یارم کردی

مهر تو دارم باز
بکن ای گل با من هر چه توانی ناز
هر چه توانی ناز
کاز عشقت می سوزم باز
__________________
-------------------------------


ای تو همیشه در میان


آمدمت که بنگرم


گریه امان نمی دهد
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #82  
قدیمی 09-09-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

بگذار سر به سينه ي من تا كه بشنوي
آهنگ اشتياق دلي درد مند را
شايد كه بيش از اين نپسندي به كار عشق
آزار اين رميده ي سر در كمند را
بگذار سر به سينه ي من تا بگويمت
اندوه چيست، عشق كدامست، غم كجاست
بگذار تا بگويمت اين مرغ خسته جان
عمريست در هواي تو از آشيان جداست
دلتنگم، آنچنان كه اگر بينمت به كام
خواهم كه جاودانه بنالم به دامنت
شايد كه جاودانه بماني كنار من
اي نازنين كه هيچ وفا نيست با منت
تو آسمان آبي آرامو روشني
من چون كبوتري كه پرم در هواي تو
يك شب ستاره هاي تو را دانه چين كنم
با اشك شرم خويش بريزم به پاي تو
بگذار تا ببوسمت اي نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت اي چشمه ي شراب
بيمار خنده هاي توام ، بيشتر بخند
خورشيد آرزوي مني ، گرم تر بتاب


با صدای علیرضا قربانی
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #83  
قدیمی 09-09-2009
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تو بزرگ ترين سوالی كه تا امروز بي جوابه
نه تو بيداری نه تو خواب نه تو قصه و كتابه
برای دونستن تو همه ي دنيا رو گشتم
از ميون آتش و باد خشكی و دريا گذشتم

تو رو پرسيدم و خواستم از همه عالم و آدم
بي جواب اومدم اما حالا از خودت مي پرسم
تو رو بايد از كدوم شب از كدوم ستاره پرسيد
از كدوم فال و كدوم شعر پرسيد و دوباره پرسيد

تو رو بايد از كدوم گل از كدوم گلخونه بوييد
تو رو بايد با كدوم اسب از كدوم قبيله دزديد
غايب هميشه حاضر تو رو بايد از چي پرسيد
از ته دره ي ظلمت يا نوك قله ي خورشيد

اون ور اينجا و اونجا اون ور امروز و فردا
عمق روح آبي آب ته ذهن سبز صحرا
مثل زندگي مثل عشق تو هميشه جاري هستي
تو صراحت طلوع و نفس هر بيداري هستي

مثل خورشيد مثل دريا روشني و با صراحت
تو صميميت آبي واسه شستن جراحت
غايب هميشه حاضر تو رو بايد از چي پرسيد
از ته دره ي ظلمت يا نوك قله ي خورشيد

تو رو از صداي قلبم لحظه به لحظه شنيدم
تو رو حس كردم تو قلبم من تو رو نفس كشيدم
مثل حس كردن گرما يا حضور يك صدايي
به تو اما نرسيدم ندونستم تو كجايي

تو رو بايد از كي پرسيد تو رو بايد با چی سنجيد
تو رو حس مي كنم اما كاشكی چشمام تو رو می ديد
غايب هميشه حاضر تو رو بايد از چی پرسيد
از ته درهء ظلمت يا نوك قلهء خورشيد

__________________

پاسخ با نقل قول
  #84  
قدیمی 09-09-2009
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض دیگه گریه دلو وا نمی کنه

زندگي با آدماش براي من يه قصه بود
توي اين قصه كسي با كسي آشنا نبود
همه خنجر توي دست و خنده روي لبشون
توي شب صدايي جز گريه ي بي صدا نبود

نمي خوام مثل همه گريه كنم

ديگه گريه دلو وا نمي كنه
قصه هاي پشت اين پنجره ها
غمو از دلم جدا نمي كنه

قصه ي ماتم من هر چي كه بود هر چي كه هست
قصه ي ماتم قلب خسته ي يه آدمه
وقت خوابه ديگه ديره نمي خوام قصه بگم
از غم و غصه برات هر چي بگم بازم كمه

نمي خوام مثل همه گريه كنم

ديگه گريه دلو وا نمي كنه
قصه هاي پشت اين پنجره ها
غمو از دلم جدا نمي كنه
__________________

پاسخ با نقل قول
  #85  
قدیمی 09-10-2009
arina2 arina2 آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 6
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نمی‌دونی، نمی‌دونی
وقتی چشم‌هات پر خوابه،
به چه رنگه، به چه حاله.
نمی‌دونی، نمی‌دونی
وقتی چشم‌هات پر خوابه،
به چه رنگه، به چه حاله،
مثل یک جام شرابه.
نمی‌دونی، نمی‌دونی
چه می‌گه، چه سخن‌گو
مثل اشعار مسیحایی حافظ، یه کتابه،
مثل یک جام شرابه.
نمی‌دونی، نمی‌دونی
که چه رنگه، چه قشنگه
رنگ آفتاب بهاره
مثل یک جام بلوره
شایدم چشمه‌ی نوره،
مثل یک جام شرابه.
نمی‌دونی که دل من توی اون چشمای شوخِت
روی اون برکه‌ی آروم، یه حبابه،
مثل یک جام شرابه...
شعر: عبدالعلي وزيري
پاسخ با نقل قول
  #86  
قدیمی 09-13-2009
آناهیتا الهه آبها آواتار ها
آناهیتا الهه آبها آناهیتا الهه آبها آنلاین نیست.
مدیر تالار کرمانشاه
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 1,458
سپاسها: : 6,194

3,940 سپاس در 933 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شمع و پروانه منم مست میخانه منم
رسوای زمانه منم دیوانه منم
یار پیمانه منم از خود بیگانه منم
رسوای زمانه منم دیوانه منم
چون باد صبا در به درم
با عشق و جنون همسفرم
شمع شب بی سحرم از خود نبود خبرم
رسوای زمانه منم دیوانه منم
تو ای خدای من شنو نوای من
زمین و آسمان تو می لرزد به زیر پای
مه و ستارگان تو می سوزد ز ناله های من
رسوای زمانه منم دیوانه منم
وای از این شیدا دل من
مست بی پروا دل من
سرمایه سودا دل من رسوا دل من شیدا دل من
ناله تنها دل من شام بی فردا دل من
مجنون هر صحرا دل من رسوا دل من شیدا دل من
پاسخ با نقل قول
  #87  
قدیمی 09-13-2009
z.gh.t z.gh.t آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: iran
نوشته ها: 32
سپاسها: : 0

6 سپاس در 5 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شقایق اینجا من خیلی غریبم آخه اینجا کسی عاشق نمیشه
عزای عشق غصش قد کوهه ولی این قلب من از جنس شیشه
پاسخ با نقل قول
  #88  
قدیمی 09-13-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

آهنگ گناهی ندارم

گناهی ندارم ولی قسمت اینه
که چشمای کورم به راهت بشینه
برای دله من واسه جسم خستم
منی که غرورو تو چشمات شکستم
سر از کار چشمات کسی در نیاورد
که هر کی تو رو خواست یه روزی بد آورد
برای دل من واسه جسم خستم
منی که غرور رو تو چشمات شکستم
واسه من که برعکس کار زمونه
یکی نیست که قدر دلم رو بدونه
گناهی ندارم ولی قسمت اینه
که چشمای کورم به راهت بشینه
هنوزم زمستون به یادت بهاره
تو قلبم کسی جز تو جایی نداره
صدای دلم ساز ناسازگاره
سکوتم به جز تو صدایی نداره
تو خواب و خیالم همش فکر اینم
که دستاتو بازم تو دستام ببینم
ولی حیف از این خواب پریدم
که بازم با چشمایه کورم به راهت بشینم
سر از کار چشمات کسی در نیاورد
که هر کی تو رو خواست یه روزی بد آورد
برای دل من واسه جسم خستم
منی که غرور رو تو چشمات شکستم
پاسخ با نقل قول
  #89  
قدیمی 09-13-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

آهنگ سرتو بالا بگیر

سرتو بالا بگير تا هنوز دير نشده
تا دلم زير فشار غصه ها پير نشده
سرتو بالا بگير ، من تحملم کمه
توو دلم به حد کافي ، پر غصه و غمه
سرتو بالا بگير ، من کنارتم هنوز
چي آوردن به سرت ، که مينالي شب و روز
سرت رو بالا بگير ، من کنارتم هنوز
چي آوردن به سرت که مينالي شب و روز
من خودم اينجا غريبم ، جز تو هيشکيو ندارم
گل من تحملم کن ، که يکم دووم بيارم
توي لحظه هاي دلگير ، کي تو خاطره بمونه
که همون يه قطره اشکت ، زندگيمو مي سوزونه
سرت رو بالا بگير ، من کنارتم هنوز
چي آوردن به سرت که مينالي شب و روز
سرت رو بالا بگير ، من کنارتم هنوز
چي آوردن به سرت که مينالي شب و روز
پاسخ با نقل قول
  #90  
قدیمی 09-17-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی
حالیا عکس رخ ماست در آیینه جام
تا چه رنگ آورد این چرخ کبود ای ساقی
دیدی آن یار که بستیم صد امید در او
چون به خون دل ما دست گشود ای ساقی؟
تشنه خون زمین است فلک وین مه نو
کهنه داسی است که بس کشته درود ای ساقی
بس که شستیم به خوناب جگر جامه جان
نه ازو تار به جا ماند و نه پود ای ساقی
حق بدست دل من بود که در معبد عشق
سر به غیر تو نیاورد فرود ای ساقی
در فرو بند که چون سایه در این خلوت غم
با کسم نیست سر گفت و شنود ای ساقی






...
..
.
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 4 نفر (0 عضو و 4 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 09:32 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها