بازگشت   پی سی سیتی > تالار علمی - آموزشی و دانشکده سایت > دانشگاه ها > علوم انسانی > فلسفه

فلسفه هرآنچه که به این علم مربوط است

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 10-29-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض آزادی و اراده‏ انسان

آزادی و اراده‏ انسان



بدیهی است که انسان در عین آزادی برای ساختن اندامهای روانی خویش و تبدیل محیط طبیعی به صورت مطلوب خود و ساختن آینده‏ء خویش آنچنانکه خود می‏خواهد ، محدودیتهای فراوانی دارد و آزادی‏اش آزادی نسبی است ، یعنی‏ آزادی در داخل یک دایره‏ء محدود است ، در داخل همین دایره‏ء محدود است‏ که هم می‏تواند آینده‏ء سعادت بخش برای خود انتخاب کند و هم آینده‏ء شقاوت آلود .




محدودیتهای انسان

مهمترین عوامل محدودیت انسان عبارتند از :

1-وراثت

انسان با طبیعت انسانی به دنیا می‏آید . از آن جهت که پدر و مادرش‏ انسان بوده‏اند ، او هم قهرا و جبرا مانند یک فرد انسان به دنیا می‏آید .

و از طرف دیگر ، پدر و مادرش انسان بوده‏اند ، او هم قهرا و جبرا مانند یک فرد انسان به دنیا می‏آید . و از طرف دیگر ، پدر و مادرش یک سلسله‏ صفات موروثی خود را در فرزندشان به یادگار می‏گذارند که اینها نیز قهرا و جبرا همراه این افراد هست ، مانند رنگ پوست ، رنگ چشم ، خصوصیتهای‏ جسمی که احیانا از چند پشت به ارث می‏رسد . انسان هیچ یک از اینها را برای خود " انتخاب " نکرده است بلکه جبرا وراثت اینها را به او داده‏ است .

2-محیط طبیعی و جغرافیایی

محیط طبیعی و جغرافیایی انسان و منطقه‏ای که در آن منطقه رشد و نما می‏کند ، خواه ناخواه یک سلسله آثار قهری بر روی اندام و روحیه‏ء انسان‏ می‏گذارد . منطقه‏های سردسیر و منطقه‏های گرمسیر و منطقه‏های معتدله هر کدام‏ نوعی روحیه و اخلاق را ایجاب می‏کند ، همچنین منطقه‏ء کوهستانی یا منطقه‏ء صحرایی و غیره .

3- محیط اجتماعی

محیط اجتماعی انسان عامل مهمی است در تکوین خصوصیات روحی و اخلاقی‏ انسان . زبان انسان ، آداب عرفی و اجتماعی ، دین و مذهب ، غالبا همان‏ چیزی است که محیط اجتماعی بر انسان تحمیل می‏کند .

4-تاریخ و عوامل زمانی

انسان از نظر محیط اجتماعی تنها تحت تأثیر زمان حال نیست ، زمان‏ گذشته و وقایع و حوادثی که در گذشته رخ داده است نیز در ساختن او تأثیر بسزایی دارد . به طور کلی میان گذشته و آینده هر موجودی رابطه‏ء قطعی و مسلم بر قرار است .

گذشته و آینده مانند دو نقطه‏ء جدا از یکدیگر نیستند ، بلکه مانند دو قطعه از یک جریان مداوم‏اند . گذشته نطفه و هسته‏ء آینده‏ است .




طغیان انسان علیه محدودیتها


انسان در عین اینکه نمی‏تواند رابطه‏اش را با وراثت ، محیط طبیعی ، محیط اجتماعی و تاریخ و زمان بکلی قطع کند ، می‏تواند تا حدود زیادی علیه‏ این محدودیتها طغیان نموده ، خود را از قید حکومت این عوامل آزاد سازد .


انسان به حکم نیروی عقل و علم از یک طرف ، و نیروی اراده و ایمان از طرف دیگر تغییراتی در این عوامل ایجاد می‏کند و آنها را با خواستهای‏ عاملی برای محدود کردن آزادی انسان نام نبردیم . چرا ؟

آیا قضا و قدر الهی وجود ندارد و یا قضا و قدر عامل محدود کردن نیست ؟

قضا و قدر الهی‏ امری قطعی و مسلم است ، ولی عامل محدود کردن انسان نیست .

قضای الهی‏ عبارت است از حکم قطعی الهی درباره‏ء جریانات و حوادث ، و قدر الهی‏ عبارت است از اندازه گیری پدیده‏ها و حوادث .

از نظر علوم الهی مسلم است که قضای الهی به هیچ حادثه‏ای مستقیما و بلا واسطه تعلق نمی‏گیرد ، بلکه هر حادثه را تنها و تنها از راه علل و اسباب‏ خودش ایجاب می‏کند .

قضای الهی ایجاب می‏کند که نظام جهان نظام اسباب و مسببات باشد . انسان هر اندازه آزادی از ناحیه‏ء عقل و اراده دارد و هر اندازه محدودیت که از ناحیه‏ء عوامل موروثی و محیطی و تاریخی دارد ، به‏ حکم قضای الهی و نظام قطعی سببی و مسببی جهان است .

بنابراین خود قضای الهی یک عامل برای محدودیت انسان به شمار نمی‏رود . محدودیتی که به حکم قضای الهی نصیب انسان شده است همان محدودیت ناشی‏ از شرایط موروثی و شرایط محیطی و شرایط تاریخی است نه محدودیت دیگر ، همچنانکه آزادی ای هم که نصیب انسان شده به حکم قضای الهی است ولی به‏ این صورت که قضای الهی ایجاب کرده انسان موجودی صاحب عقل و اراده باشد و در دایره‏ء محدود شرایط طبیعی و اجتماعی بتواند خود را به مقیاس و سیعی‏ از قید تسلیم به آن شرایط آزاد سازد و سرنوشت و آینده‏ء خویش را در دست‏ گیرد .

منبع:کتاب انسان در قرآن ،
شهید مطهری
صفحه36-39

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 08:21 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها