|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
#2721
11-02-2009
|
||||
|
||||
بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح/ان دم که کار مرغ سحر اه و ناله بود
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#2722
11-02-2009
|
||||
|
||||
|
در آستین مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی ز ما نه خونریز است
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#2723
11-02-2009
|
||||
|
||||
|
تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من /پیاده می روم و همرهان سوارانند
|
|
#2724
11-02-2009
|
||||
|
||||
|
در اين درگه که گَه گَه کُه کَه و کَه کُه شود ناگه
ز امروزت مـشـو غـره که از فـردا نــــه ای آگه (مولانا) ------------------------------------------------------------------------- خبر آمد خبري در راه است ..... اي خوش آن دل كه از آن آگاه است شايد اين جمعه بيايد، شايد .... پرده از چهره گشايد، شايد
|
|
#2725
11-02-2009
|
||||
|
||||
|
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران //سعدی
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم شعر را... ماه را.... و تو را ... امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم هنوز اولین سطر را نخوانده تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را... ولی نه...!! باید ترک کنم هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم... ====================================== مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
|
#2726
11-02-2009
|
||||
|
||||
|
نیت کردم که شش ماه روزه گیرم
به دور گردنت فیروزه گیرم قسم خوردم سر شاه المدار که تا تو دختری مو زن نگیرم
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست 
|
|
#2727
11-02-2009
|
||||
|
||||
|
من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرییم
که بسوختیم و از ما بت ما فراق دارد
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم شعر را... ماه را.... و تو را ... امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم هنوز اولین سطر را نخوانده تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را... ولی نه...!! باید ترک کنم هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم... ====================================== مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
|
#2728
11-02-2009
|
||||
|
||||
|
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست
|
|
#2729
11-02-2009
|
||||
|
||||
|
در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآیی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#2730
11-02-2009
|
||||
|
||||
|
یارب این شمع دلفروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
__________________
یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟ برایش صادقانه می نویسم :برای آنکه باید باشد ونیست!!!!!!!!!!!!!!!!
|
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 3 نفر (0 عضو و 3 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 11:16 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.