بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > فرهنگ

فرهنگ تمام مباحث مربوط به فرهنگ در این بخش

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 11-03-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض خود فراموشی و فرهنگ غرب

خود فراموشی و فرهنگ غرب

آگاهان جهان ، عیب اساسی که بر فرهنگ و تمدن غربی گرفته‏اند این است‏ که این فرهنگ ، فرهنگ جهان آگاهی و خود فراموشی است . انسان در این‏ فرهنگ به جهان آگاه می‏گردد ، و هر چه بیشتر به جهان آگاه می‏گردد ، بیشتر خویشتن را از یاد می‏برد . راز اصلی سقوط انسانیت در غرب همین جاست .


انسان آنگاه که خود را ، به تعبیر قرآن ، ببازد ( خسران نفس ) ، به دست‏ آوردن جهان به چه کارش می‏آید ؟

فکر می‏کنم کسی که بهتر از همه فرهنگ غرب را از این نظر انتقاد کرده‏ است " مهاتما گاندی " رهبر فقید هند است .





گاندی می‏گوید :

" غربی به کارهای بزرگی قادر است که ملل دیگر آن را در قدرت خدا می‏دانند ، لیکن غربی از یک چیز عاجز است و آن تأمل در باطن خویش است‏ . تنها این موضوع برای پوچی درخشندگی کاذب تمدن جدید کافی است .

تمدن غربی اگر غربیان را مبتلا به خوردن مشروب و توجه به اعمال جنسی نموده است ، به خاطر این است که غربی به جای " خویشتن جویی " در پی‏ نسیان و هدر ساختن " خویش " است . اغلب کارهای بزرگ و قهرمانی و حتی اعمال نیک غربی ، فراموشی ( فراموشی خود ) و بیهودگی است . قوه‏ء عملی او بر اکتشاف و اختراع و تهیه‏ء وسایل جنگی ، ناشی از فرار غربی از " خویشتن " است نه قدرت و تسلط استثنایی وی بر خود . وقتی انسان روح خود را از دست بدهد ، فتح دنیا به چه درد او می‏خورد ؟ ( مقدمه کتاب این است مذهب من .)

گاندی می‏گوید :

" در دنیا فقط یک حقیقت وجود دارد و آن شناسایی ذات ( نفس = خود) است . هر کس خود را شناخت ، خدا و دیگران را شناخته است ، هر کس خود را نشناخت ، هیچ چیز را نشناخته است . در دنیا فقط یک نیرو و یک‏ آزادی و یک عدالت وجود دارد و آن نیروی حکومت بر خویشتن است . هر کس‏ بر خود مسلط شد ، بر دنیا مسلط شده است . در دنیا فقط یک نیکی وجود دارد و آن دوست داشتن دیگران مانند دوست داشتن خویش است . به عبارت‏ دیگر ، دیگران را مانند خود انگاریم . باقی مسائل ، تصور و وهم و عدم‏ است ".



منبع:کتاب انسان در قرآن
شهید مطهری
صفحه56


__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:00 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها