بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > ادبیات طنز

ادبیات طنز در این تالار متون طنز مناسب و بحث در مورد طنز قرار دارند

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 12-10-2009
peleshk آواتار ها
peleshk peleshk آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 110
سپاسها: : 9

26 سپاس در 11 نوشته ایشان در یکماه اخیر
peleshk به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض حقیقت دانشگاه از دید دخترا و پسرا (طنز)

حقیقت دانشگاه از دید دخترا و پسرا (طنز)


اگر از پسرهاي پشت كنكور بپرسيد براي چهمي‌خواهند به دانشگاه بروند جواب حقيقي آنها اين خواهد بود: دختربازي .


اگر از دخترها بپرسيد: میگویند براي انتخاب شوهر .


حالاتكليف اون خانواده بدبخت روشنه كه جوونشون را مي‌فرستند دانشگاه كه مثلا درس بخونه.

ميدونيد توي محيط دانشگاه چه خبره؟ نه؟ پس اينو بخونيد:



*
سري به يكي ازخانه هاي دانشجويي پسرها ميزنيم. سه پسر در گوشه اي مشغول پاستور بازيهستند و حسابي جر ميزنند. آنقدر حواسشان پرت است كه يادشان رفته غذا بالاي اجاقداردمي‌سوزد.


*حال سري به خوابگاه دخترها ميزنيم. سه دختر ساعت 12 شبملحفه‌ها را به هم گره زده‌اند و ازپنجره‌ي اطاق مشغول كشيدن پسري به اطاق خودشانكه طبقه دوم است هستند. ناگهان صداي آژير پليس كه از آن نزديكي مي‌گذرد مي‌آيد ودخترها از ترس ملحفه ها را ول مي‌كنند. پليس به طرف او مي‌آيد و چند روز بعد بهپسرك مي‌گويد ما اصلا شما را نديده بوديم.


*سري به يكي از كافي شاپهاياطراف دانشگاه ميزنيم. يك پسر و دختر كنار هم مشغول حرف زدن هستند. بعد از مدتيپسره با دادن قول ازدواج كردن دختره رو خر میکنه و شروع میکنن به حرفهای عاشقونهبعد از مدتي هم از هم جدا مي‌شوند نه كك اين ميگزه نه اون.


*سر يكي ازكلاسهاي درس هستيم 4 پسر پشت سر دختري نشسته‌اند و با تلاش زياد طوريكه نه دختره واستاد و نه بقيه دانشجويان بفهمند دارند با گچ پشت مانتوي دختره مي نويسند (منخرهستم (.


*ماه رمضونه دانشجویان. صاحبخانه پسرها دلش به حال آنهامي‌سوزه و براي آنها سوپ مياره.

پسرها بلافاصله سوپ را در ظرفي از ظروفخودشان خالي مي‌كنند و براي دخترهاي دانشجوي همسايه مي‌برند كه بله، اينو ما پختيم. دخترها فكر مي‌كنند كه اينها ديگه آدم شده‌اند و با تعارف سوپ را مي‌گيرند. غافل ازاينكه پسرها...



حقيقت اصلي دانشگاه اينه !!!!!!
__________________

آموخته ام ... با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه.
(چارلی چاپلین)

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:46 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها