ادبیات طنز در این تالار متون طنز مناسب و بحث در مورد طنز قرار دارند |
11-21-2009
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
طنــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــز : اطلاعیه و شروط
طنــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــز : اطلاعیه و شروط یک آقا برای
ازدواج
از کلیه دوشیزگان قدبلند زیباروی واجد شرایط زیر تقاضا داریم تقاضانامهها و رزومه خود را جهت ربودن دل بنده به صورت پیغام در قسمت نظرات یا به وسیله ایمیل به نشانی بنده بفرستند.
بدیهی است پس از انجام بررسیهای کامل، نام افراد دارای صلاحیت به وسیله همین تریبون اعلام خواهد شد
نکته: ما تو کارمون پارتی بازی نداریم، یعنی لطفا از قرار دادن پول نقد در نامه یا پیغام خود بپرهیزید و هی نگید ما فامیل فلانی هستیم
شرایط پذیرش
1. سن بالاتر از 18سال و کمتر از 22سال باشد.
2. قد کمتر 165سانتیمتر و بالاتر از 175سانتیمتر نباشد.
3. افراد خیلی ترکهای و زیادی چاق قابل پذیرش نیستند. (چون من حوصله رژیم چاقی و کلاس لاغری ندارم)
4. هر وقت من خواستم میریم هر رستورانی که من گفتم. آبگوشت، کوفته، کلهپاچه و میرزاقاسمی با کلی سیرترشی دوست دارم.
5. اهل کادو خریدن و هر روز لاو ترکوندن نیست
6.اگر خدای نکرده، زبانم لال، خدا اون روز زو نیاره که ازدواج کردم و وبال گردنم شدی، مامانم اینا و مامانت اینا نداریم. خوشم نمیاد.
7. عمراً نفقه بدم. چهاردهتا هم بیشتر مهر نمیکنم.
8. باید یک جایی کار کنی، یک کاری هم واسه عصر من گیر میاری چون حوصله مسافرکشی و رانندگی ندارم
9. بابات باید پولدار باشه تا من در صورت لزوم بتونم بتیغمش.
10. پول اضافی ندارم بایت پوشک کامل بچه بدم. میری کهنه و لاستیک میخری، خودت میشوری.
11. به مامانت میگی سیسمونی خوب بیاره
12. باید خوشگل باشی چون پول واسه لوازم آرایش نمیدم.
13. موهای وزوزی نباید داشته باشی، چون نرمکننده ایرانی الآن شیشهای هزار تومن شده.
14. موهای خرمایی و مشکی رو ترجیه میدم.
15. نباید ورزشکار باشی چون قدرتت خیلی زیاد می شه !.
16. اگه سر کار بری یا کاری داشته باشی نباید دیرتر از 5 خونه باشی.
17. از الان باید کلاس آیروبیک بری تا چندسال دیگه بد هیکل نشی، پولشم از بابات بگیر. من 10سال دیگه زن شکم گنده نمیخوام
18. باید فال قهوه بلد باشی بگیری، چون من دوست دارم.
19. مانتوی تنگ نمیپوشی.
20. دوستات رو هم هر روز نمیاری خونه. فهمیدی.
21. یک ماشین ظرفشویی هم قاطی جاهازت بذار. دوست ندارم پوستم خراب بشه.
22. لازم نیست واسه یک خونه 50متری، جاهاز خونه 200متری بخری.
23. من مبل تختخواب شو دوست دارم
حالا در خدمتیم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
به نظر شما شرطی مونده ؟
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
11-27-2009
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: ساری
نوشته ها: 2,922
سپاسها: : 18
36 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ایرانیان در دیار باقی با سلام
میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه باباشون! به جای لباس و ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون 'بنز' و 'ب ام و' جایی نمیرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده... یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد! آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های بالای سرشون رو به بقیه میفروشن .
خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه، فر زندان من هستند و بهشت به همه فر زندان من تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نسیت! برو یک زنگی به شیطان بزن تا بفهمی درد سر واقعی یعنی چی!!!
جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان... دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟
جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟
شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه... این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!... حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!! جبرئیل جان، من برم .... اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن…..
__________________
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
.
.
.
|
12-01-2009
|
|
معاونت
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521
1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دو حکایت طنز از برنارد شاو
دو حکایت طنز از برنارد شاو در جشنی که “برنارد شاو”به مناسبت نود سالگی خود در منزلش ترتیب داده بود،
یک روزنامه نویس جوان به”شاو” گفت : امیدوارم که سال آینده هم بتوانم شما را ببینم.
“شاو” بلافاصله جواب داد : گمان می کنم خواهیم توانست یکدیگر را ببینیم ،
چون شما به نظر من جوان سالمی هستید !
***
“برنارد شاو”از نویسندگانی بود که آثارش را به قیمت گزاف در اختیار مطبوعات قرار می داد وبرای هر کلمه یک دلار می گرفت.
این موضوع مدت ها بر سر زبان ها افتاده بود تا این که یک آمریکایی به شوخی ،یک دلار برای “شاو” فرستاد ودرخواست کرد که یک کلمه برای او بنویسد.
“شاو” در جواب او نوشت : متشکرم !
|
12-01-2009
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بهترين باش!
بهترين دوست اگه نيستي، لااقل بهترين دشمن باش،
غمخوارم اگه نيستي، لااقل بزرگترين غمم باش،
هرچه هستي بهترين باش،
چون بهترين ها هميشه در خاطر مي مانند،
پس در خاطرات بدم بهترين باش!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-03-2009
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ناپلئون...
ناپلئون ميگه حرفي رو بزن كه بتوني بنويسي... چيزي رو بنويس كه بتوني پاشو امضاء كني... چيزي رو امضاء كن كه بتوني پاش بايستي!
ناپلئون ميگه وقتي سيبي رو گاز زدي و ديدي كرم درسته اي توش بود، خوشحال باش! اما اگه سيبي رو گاز زدي و كرم نصفه اي توش بود، اوون وقت ناراحت شو از خوردن اون كرم!!
دروغ...
اگه چشمت پرسيد، بگو نديدمش... اگه گوشت پرسيد، بگو نشنيدمش... اگه دستت لرزيد، بگو ماله سرماست... اگه پات سست شد، بگو ماله ضعفه... ولي اگه دلت ريخت، به خودت دروغ نگو....( چنين گفت زرتشت...)
اشک...
وقتي تو رو از دست دادم، اشكي نريختم! چون تموم اشكهام رو براي بدست آوردنت ريخته بودم.
پیوند...
دوست داشتن برتر از عشق است... عشق يك جوشش كور است و پيوندي از سر نابينايي!
اما دوست داشتن پيونديست خود آگاه و از روي بصيرت روشن و زلال!
زندگي 3 چيز است:
اشكي كه خشك ميشود........ لبخندي كه محو ميشود..........و يادي كه در عالم فراموشي مي ماند....
وجدان...
راز آرامش درون در داشتن وجداني پاك است. به آرمان هايت پاي بند باش.
عاشقتم...
به اندازه موهاي سرم دوستت دارم، به اندازه موهاي ريخنه شده ام عاشقتم، به مقدار دفعه هايي كه شونه كردم بهت وفادارم. شناختي؟..........منم منم حسن كچل!
عشق مثل...
ساندويچي كه 2 نفر از 2 طرف شروع ميكنن به خوردن، وقتي بهم ميرسند كه تموم شده!
زندگي 3چيز بيشتر نيست:
1. به اجبار به دنيا آمدن!
2. با غم زيستن!
3. با آرزو مردن!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-03-2009
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نگو...
نگو بار گران بوديم و رفتيم... نگو نا مهربان بوديم و رفتيم...
نگو اينها دليل محكمي نيست... بگو با ديگران بوديم و رفتيم...
اگه... اگه...اگه...
اگه تيپ بزنيم، ميگن با كي قرار داري؟
اگه لباساي معمولي بپوشيم ميگن تو اصلا سليقه نداري!
اگه دير بريم خونه ميگن كدوم گوري بودي؟
اگه زود بريم خونه ميگن چه غلطي كردي زود اومدي؟!!
اگه زياد بگيم دوست دارم، ميگن باز چه نقشه اي تو سرته؟!
اگه نگيم دوست دارم، ميگن پاي كسه ديگه اي وسطه؟!
اگه زياد بهشون زنگ بزنيم، ميگن اعتماد نداري؟!
اگه يه مدت زنگ نزنيم، ميگن مثل اينكه سرت خيلي شلوغه!
اگه تو خونه زياد بخنديم، ميگن ديوونه شدي؟
اگه نخنديم، ميگن چه مرگته لندهور!!
اگه شام بخوايم، ميگن همه اش به فكر شکمه. اگه شام نخوايم، ميگن زليل مرده معلوم نيست شام با كي كوفت كرده!!
اگه... اگه... اگه... ولي هرچي ميخوان بزار بگن.
ميخواي باور كن، ميخواي باور نكن، ولي واقعيت داره!
ميدوني شباهت دختر خوب با دايناسور چيه؟ .............. اينه كه نسل هردو منقرض شده!
بخاطر هيچكس...
ازم پرسيد به خاطره کی زنده هستی؟ با اينکه دوست داشتم با تمام وجودم داد بزنم "بخاطر تو"، بهش گفتم : "بخاطر هيچکس" پرسيد : پس به خاطره چی زنده هستی؟ با اينکه دلم داد ميزد "به خاطر دله تو"، با يه بغز غمگين بهش گفتم "بخاطر هيچّی" ازش پرسيدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالي که اشک تو چشمش جمع شده بود گفت : بخاطر کسی که بخاطر هيچ زندست.!
نگو،حتي اگه ...
دروغ نگو (حتي اگر مجبور بودی)
غيبت نکن(حتي اگر به تو بد کرده بود)
تهمت نزن(حتي اگر دشمن تو بود)
زياد حرف نزن(حتي اگر خيلی حرف داشتی)
گريه نکن(حتي اگر دلت خيلی پر بود)
فرياد نکش(مگر دخال يک بالش)
با کسی صميمی نباش(حتي اگر خيلی دوسش داشته باشی)!!! اين يک نصيحت بود.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
ویرایش توسط behnam5555 : 12-03-2009 در ساعت 09:51 AM
|
12-03-2009
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مكتب عشق...
گويند که مکتب عشق را 10 کلاس است 1-نگاه
2-عشق
3-مهر و محبت
4-عاطفه و احساس
5-دوستی
6-خواستن
7-بوسه
8-ازدواج
9-زندگی
10-مرگ!!!
هواي خودت رو داشته باش!
به شيشه گفتم 'دوستت دارم' شکست، به گل گفتم 'دوستت دارم' پژمرد. به دريا گفتم 'دوستت دارم' خشکيد. حالا به تو ميگم 'دوستت دارم'، هواي خوتو رو داشته باش!!
بزرگترين آرزو...
بزرگترين آرزويم اين بود که کوچك ترين آرزوي تو باشم.
Love مخفف عبارات:
Lake of sorrow (درياچه ي غم)
Ocean of tears (اقيانوس اشك)
Valley of death (دره مرگ)
End of life (آخر زندگي)!
ضد حال يعني...
ضد حال يعنی: 1-روز کنکور خواب بمونی!!
2-سربازی بيفتی لب مرز
3-وقتی داری با يکی آشنا ميشی (چت) و کار به شماره ميرسه کارتت تموم شه
4-ضد حال يعنی با 75/9 افتادن
5-وقتی تو ماشين داری افه ميای خاموش کنی.
6-ضد حال يعنی وقتی با دوست دختر دومت ميری بيرون دوست دختر اولت رو ببينی با دوست پسر دومش!!
چي ميشه خدائيش اگه...
کاشکی که مانيتورت بودم، هميشه رخ به رخت بودم ..... کاشکی که كيبردت بودم، هميشه لمسم ميکردی ..... کاشکی که vocieت بودم، هميشه روي لبت بودم ..... کاشکی که mouse ت بودم، هميشه تويه مشتت بودم ..... کاشکی که پسوردت بودم، هميشه توي فکرت بودم ..... کاشکی که کامپيوتر بودم، هميشه عاشقم بودی!
؟...
در اين دنيا کسی عاشق نمي مونه
اخه هيچ کس از اون چيزی نمي دونه
همه مي خوان بگن که عاشق هستن ولی انگار همه دنيا پرستن
کسی که عاشقه دنيا نداره
اخه دل که با اون کاري نداره!!
موفقيت يعني...
در 4سالگی موفقيت يعنی :خيس نکردن شلوار... در 12سالگی موفقيت يعنی :پيدا کردن دوست... در 18سالگی موفقيت يعنی :داشتن گواهينامه... در 20سالگی موفقيت يعنی:سالم بودن... در 25سالگی موفقيت يعنی :ازدواج ...
در 30سالگی موفقيت يعنی:داشتن پول...
در 40سالگی موفقيت يعنی :خوب تربيت کردن بچه ها...
در 50سالگی موفقيت يعنی :ثروتمند بودن...
در 70 سالگی موفقيت يعنی :ازدوج دوباره...
در 80سالگی موفقيت يعنی خيس نکردن شلوار...!! "هميشه و در هر حالی موفق باشيد"
الفبا...
عميق ترين درد در زندگی مردن نيست،بلکه نداشتن کسی است که الفباي دوست داشتن را برايت تکرار کند،و تو از اون رسم محبت بياموزی
آخه يكي به من بگه چيكار كنم!!!!!
وقتی گريه کردم گفتند بچه ای
وقتی خنديدم گفتند ديوونه ای
وقتی جدی بودم گفتند مغروری
وقتی شوخی کردم گفتند سنگين باش
وقتی حرف زدم گفتند پر حرفی
وقتی ساکت شدم گفتند عاشقی
حالا هم که عاشقم می گويند: گناهه
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-03-2009
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: ساری
نوشته ها: 2,922
سپاسها: : 18
36 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
داستان عمر آدم ها !!!! زماني که خداوند تقسيم عمر ميکرد به آدم 30 سال ، به خر 30 سال ، به سگ 30سال و به ميمون 30سال عمر داد.
آدم وقتي فهميد عمر خودش با خر و سگ و ميمون يکي است ناراحت شد . اومد پيش خدا اعتراض کرد که چرا طول عمرش با اينکه انسانه با اين حيوانات برابره ؟ خدا بهش گفت : خب بذار باهاشون حرف مي زنيم هر کدوم هر چند سالي که از عمرشونو نخواستند مي ديم به تو .
آمدن به خر گفتن : تو 30سال عمر داري ، خر گفت : خب بايد تو اين 30 سال چيکار کنم ؟ بهش گفتن : بايد بار اين وراون ور ببري آخرم بهت يه غذايي ميدن ، خر گفت : خب اگه اينطوريه من 15 سالش را که اضافيه نمي خوام .
آمدن به سگ گفتن : تو 30سال عمر داري ، سگ گفت : خب من بايد چيکار کنم ؟ گفتن : بايد از اموال ديگران محافظت کني آخرش يه استخواني ميدن بخوري . سگ گفت : اگه اينطوريه منم 15 سالشو نمي خوام .
اومدن به ميمون گفتن : تو هم 30سال عمر داري، ميمون گفت : خب من بايد چيکار کنم ، گفتن : بايد شکلک در بياري آخرش يه موزي بهت ميدن ، ميمون گفت : اگه اينطوريه من 15 سالشو نميخوام .
خدا به آدم گفت : اين 45 سال به عمرت اضافه شد
واسه همينه که آدما تا 30 سالگي زندگي ميکنن!!!!!!!!!!!! !!!!!!!
از 30تا 45 سالگي مثل خر کار ميکنن و از 45 تا 60 سالگي مثل سگ از اموالشون نگه داري ميکنن و از 60 تا 75 سالگي واسه نوه هاشون شکلک در ميارن تا اونا بخندن.
__________________
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
.
.
.
|
12-05-2009
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: اهواز
نوشته ها: 730
سپاسها: : 4
18 سپاس در 16 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کشفیات کارآگاهانه مامانی
خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام ویکی زندگی میکند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود.
او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد. مسعود که فکر مادرش را خوانده بود گفت:من میدانم که شما چه فکری میکنید، اما من به شما اطمینان می دهم که من و ویکی فقط هم اتاقی هستیم.
حدود یک هفته بعد ویکی، به مسعود گفت: از وقتی که مادرت از اینجا رفته، ظرف نقره ای من گم شده، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد؟
مسعود جواب داد: خب، من به مادرم شک ندارم، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد.
او در ایمیل خود نوشت:
مادر عزیزم ، من نمی گم که شما ظرف نقره را از خانه من برداشتید، و در ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید، اما در هر صورت واقعیت این است که آن ظرف از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده.
با عشق، مسعود
روز بعد ، مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمود:
پسر عزیزم، من نمی گم تو با ویکی رابطه داری و در ضمن نمی گم که تو باهاش رابطه نداری. اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش می خوابید، حتما تا الان ظرف را پیدا کرده بود.
با عشق، مامان
ویرایش توسط مهسا69 : 12-06-2009 در ساعت 02:17 PM
|
12-07-2009
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14
95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بگير بخواب !!!!
بگير بخواب !!!!
فروردين : تو که حال و حوصله سر و کله زدن با بچه هاي دماغوي فاميل
رو نداري ...
دلت هم واسه صنار سه شاهي عيدي که لک نمي زنه ...
پس بگير توي اين هواي خوب راحت بخواب !
ارديبهشت : توي اين هوا راه مي افتي توي خيابون ،
يکي ديگه هم ديدي هوايي شده بود راه افتاده بود توي خيابون ، بعد
خب ...
بهتون گير ميدن ها ...!
دنبال درد سر نگرد ، راحت بگير بخواب !
خرداد : بيخودي ميري بيرون که چي ؟
مگه نمي خواي امتحان پايان ترم رو با گواهي پزشکي حذف کني ...؟
پس دنبال يه دکتر آشنا بگرد و بعدش تو خونه بخواب تا همه فکر کنند
حالت بده ... !
تير : باز فصل ميوه شروع شد ...
گيلاس که دل درد مياره ، هلو که گرونه ، هندونه بخوري سرديت مي
کنه ،
زرد آلو نفخ مياره ... مگه مرض داري خودتو مريض کني؟ ...
خوب مثل بچه آدم بخواب !
مرداد : بيرون عين جهنم داغه ...
تا مخت نيمرو نشده يه جاي خنک زير کولر پيدا کن بخواب ...!
شهريور : از ما گفتن ... اين آخرين فرصت خوابه ها ...
پس فردا باز درس و کلاس و مصيبت ...
از اين فرصت آخر واسه خوابيدن خوب استفاده کن ...!
مهر : حال و حوصله درس خوندن رو که نداري ؟ ...
داري؟ ...
پس واسه فرار از گير دادن هاي بابات بگير يه گوشه تو اتاقت تخت
بخواب ...
آبان : ماه مزخرفيه ...
بيرون که انگار قاتي دود ها يکم اکسيژن هم به کار بردن ...
دوست داري تنگي نفس بگيري؟ ...
حال داري بعد هربار بيرون رفتن بري حموم؟ ...
بگير بخواب خلاص !
آذر : کي گفته زير باران بايد رفت ....؟
احمقانه ترين کار دنيا زير باران رفتنه !
يه جايي رديف کن يه پتو بکش رو خودت ، چرت مي چسبه ... نه؟
دي : ديگه خود اخبار هم داره ميگه به علت برف شديد
اگه کار ضروري ندارين از خونه بيرون نياين ...
پس بچه حرف گوش کني باش و تو خونه بخواب !
بهمن : تو روز خوش بيرون نبودي ..
حالا تو سرماي زمستون ميخواي کجا بري ؟
الکي خودت رو گول نزن ...
پس بخواب ديگه !
اسفند : همه دارن خونه تکوني ميکنن ...
کلي اسباب اثاثيه بايد جابجا کني ...
بهترين بهونه واسه از زير کار در رفتن چيه؟ ...
بگير بخواب !!
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...
======================================
مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 3 نفر (0 عضو و 3 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 02:46 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|