فرهنگ و تاریخ تاریخ و فرهنگ - مطالبی در زمینه فرهنگ و تاریخ ایران و جهان اخبار فرهنگی و ... در این تالار قرار میگیرد |
01-28-2011
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مهندسان فرانسوی مرا از دکل 10 متری پایین انداختند
یادم می آید بعد از آنکه در رشته مهندسی برق از پلی تکنیک فرانسه فوق لیسانس گرفتم ، خواستم در همین رشته کاری پیدا کنم . آن موقع راه آهن برقی فرانسه تازه راه افتاده بود و به مهندس برق احتیاج فراوان داشت .
بعد از استخدام در راه آهن برقی فرانسه ، به خاطر کوشش و انجام درست کار ، سرپرست بخش مهمی شدم . این کار برای مهندسان فرانسوی خوشایند نبود و حسادت شدیدی نشان می دادند .
حتی جلوی روی من حسادت و ناراحتی خودشان را ابراز می کردند و از مدیر بالاتر می خواستند مرا اخراج کند و یا به یک جای معمولی و پایین بفرستد .
اما رییس از کارم رضایت کامل داشت و به خواسته های آنها اهمیتی نمیداد . خرابکاری ها برای بدنام کردن من ادامه یافت ولی اثری نکرد .
سرانجام روزی تصمیم گرفتند از من انتقام بگیرند و زهر چشمی نشان بدهند . روزی از روزها در حالی که از همه جا بی خبر بودم ، ناگهان چند نفر از آنها با دست و بال کثیف و با حالتی که در ظاهر نشان میداد درمانده و مضطر شده اند نزدم آمدند و گفتند :
((هر کاری می کنیم ، نمیتوانیم قطع برق دکل اصلی را رفع کنیم ، بهتر است خودت بیایی و از نزدیک نقصی که پیش آمده است بررسی و رفع کنی ))
با آنها به راه افتادم و به سراغ ایستگاه برق رفتم . در آنجا جریان برق را قطع کردم و آنگاه در حالی که ولت متر دستم بود از دکل 10 متری برق بالا رفتم بالای دکل مشغول بررسی و اندازه گیری بودم که آنها ناجوانمردی کردند و از داخل ایستگاه پایین برق را وصل کردند .
با وصل شدن برق ، در یک لحظه برق مرا از یک دکل 10 متری به پایین پرتاب کرد . آنها قصد جان من را کرده بودند اما خدا نخواست و مثل زمانی که در کویر گم شده بودم به طور معجزه آسایی نجات پپیدا کردم . گویی خدا به من میگفت : (( هنوز با تو کار دارم ))
من زمانی به هوش آمده بودم که در بیمارستان بودم . مرگ من با سقوط از ارتفاع 10 متری حتمی بود ولی خدا کمکم کرد و به گوشه ای که در آنجا مقداری ماسه بود افتادم و زنده ماندم . این موضوع برای افراد فنی و مهندسان آنجا بسیار بد شد ، زیرا همه فهمیده بودند علیه من توطئه شده بود .
ویرایش توسط bigbang : 01-28-2011 در ساعت 06:12 PM
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
01-28-2011
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
زنگ تفریح!!
این کار باید به اسم ایران و دانشگاه تهران تمام شود
برای حل یک معادله لازم بود شش ماه زحمت بکشم و اگر اشتباهی رخ میداد باید کار را تکرار می کردم و یک دوره شش ماه دیگر زحمت میکشیدم . روز پسرم به من گفت : پدر آیا بهتر نیست به مرکز علمی سرن در سوییس بروید و با تجهیزات و امکاناتی که در آنجا هست زودتر به نتیجه برسید
به او پاسخ دادم : نه هرگز اگر این کار را در آنجا انجام بدهم به نام سوییس و سوییسی ها تمام میشود من میخواهم این کار به نام ایران و دانشگاه تهران تمام شود .
ویرایش توسط bigbang : 01-28-2011 در ساعت 06:05 PM
|
01-29-2011
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دوران رضاه شاه
از بهترین و مجهزترین دانشگاه های غرب تا آب های کرم آلود جنوب
گرچه در خارج ایران به مدارج علمی بالایی دست پیدا کرده بودم و به دستیاری انیشتین رسیده بودم و میتوانستم در بهترین دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهشی جهان در کنار بهترین دانشمندان جهان با امکانات و موقعیت فراوان مشغول کار شوم ولی در آن سالهایی که رضاشاه تازه به قدرت رسیده بود ، به ایران بازگشتم .
در ایران چند ماه دنبال کار می گشتم هر جا میرفتم می گفتند :
((ما به شما نیازی نداریم ))
بلاخره با کمک و پیشنهاد یکی از خویشان در وزارت طرق و شوارع عامه (( وزارت راه و ترابری )) مشغول کار شدم . این وزارتخانه مرا به جنوب ایران فرستاد تا راه بوشهر به بندر لنگه را نقشه برداری کنم . در سفر به بوشهر با ماجراها و حوادث متعددی روبرو شدم .
در منطقه بوشهر به هنگام انجام ماموریت چند بار گرفتار سربازان و افسران انگلیسی که آنجا بودند شدم .
چند بار گرفتار قبایل و عشایر آن منطقه شدم . در بیابان های جنوب با بی آبی و بی غذایی دست و پنجه نرم کردم .
و در آنجا مجبور بودم آب از چاله ها بردارم و استفاده کنم . این آب ها که همگی آلوده به کرم و تخم کرم بود با جوراب یا پارچه دیگر صاف میکردم تا خطر نوشیدن آن کمتر شود . یادم می آید روزی یکی از همکارانم از شدت تشنگی برای صاف کردن آب از گل و کرم و تخم کرم صبر نکرد و سرش را داخل چاله ای برد و آب نوشید .
بعد از مدتی تخم کرم ها در بدنش تبدیل به کرم شدند و به تدریج از پوست ساق پا و از دستش بیرون زدند . افراد محلی آنجا با این مشکلات آشنا بودند و می توانستند کرم ها را که سر از پوست بیرون آورده بودند در آورند...............
ویرایش توسط bigbang : 01-29-2011 در ساعت 09:33 AM
|
01-29-2011
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مرگ بدون قداره برای ما ننگ است
مرگ بدون قداره برای ما ننگ است
خودم در آن شرایط بد جنوب با تمام مواظبت به اسهال خونی گرفتار شدم و به حال مرگ افتادم ولی توانستم نجات پیدا کنم . یکی از همراهانم مرد شجاعی از تنگستان بود . بیماری او چندان شدید شد که احساس کرد لحظه های پایانی عمرش را سپری میکند .
در آن لحظه غم انگیز که سر آن مرد شجاع روی زانو من بود ، اشاره کرد سرم را جلوی دهانش ببرم . چون گوشم را به دهان او نزدیک کردم ، با صدای ضعیف و خفیف و با زحمت بسیار گفت: (( خواهش میکنم قداره من را بیاور و به کمرم ببند تا بدون قداره از دنیا نروم ، زیرا برای یک تنگستانی مرگ بدون قداره ننگ است ))
این خاطره را هرگز فراموش نمی کنم . من در آن لحظه فهمیدم همین عرق ملی و و شجاعت و تعصب عمیق آن مردم سبب شده تا حماسه ها و اسطوره هایی در تاریخ ما بیافرینند .
ویرایش توسط bigbang : 01-29-2011 در ساعت 09:31 AM
|
01-30-2011
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بعد از دوسال این کاغذ ها را برای ما خط خطی کرده ای و آورده ای ؟؟
بلاخره بعد از دوسال بیابان گردی و تحمل هزاران مشکل و مصائب نقشه مورد نظر را کامل کردم و پس از بازگشت به تهران آن را روی میز آقای بیات معاون وزیر راه و ترابری گذاشتم و با شور و حرارت نقشه را توضیح دادم . معاون وزیر که خودش مرا به ماموریت فرستاده بود حاضر نشد بیشتر از دو سه دقیقه به حرفهای من گوش دهد . او سخنم را قطع کرد و با بی اعتنایی گفت : (( دو سال رفته ای برای خودت گشته ای و خورده ای حالا چند تا پاره کاغذ را خط خطی کردی برای من آورده ی ؟))
هر کاری کردم به معاون وزیر توضیح دهم گوش نکرد . معلوم شد معاون وزیر اصلاً مفهوم نقشه را نمیفهمد و از آن سر در نمی آورد و من بی جهت تلاش می کنم به او توضیح دهم .!!
ویرایش توسط bigbang : 01-30-2011 در ساعت 06:17 PM
|
01-30-2011
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اولین مدرسه مهندسی راه ، با یک اتاق تاسیس شد
البته من عقب نشینی نکردم و نا امید نشدم از آن لحظه تصمیم گرفتم به هر نحوی که ممکن است کاری کنم که حداقل در آن وزارت خانه افرادی را برای فهمیدن نقشه و آشنایی با مقدمات مهندسی راه تربیت کنم .
پس از تلاش های مکرر بلاخره توانستم روزی خود را به وزیر راه برسانم و نظره و در خواست های خود را به او عنوان کنم . وزیر راه تربیت مهندس را در ایران ممکن نمی دانست و اظهار می کرد پول زیاد می خواهد و ما بودجه نداریم . به او گفتم پول نمی خواهد فقط یک اتاق در اختیارم بگذار تا برایت مهندس تربیت کنم
به دستور وزیر راه یک اتاق در اختیار ما گذاشتند و من هم بالای در اتاق نوشتم (( مدسه مهندسی ایران _وزارت طرق ))
بدین ترتیب اولین مدرسه مهندسی وزارت راه در سال 1307 با یک اتاق و یک استاد تاسیس شد . من به تنهایی در آن اتاق
فیزیک ، شیمی ، ریاضیات ، نقشه برداری ، و خلاصه همه دروس را تدریس می کردم .
ویرایش توسط bigbang : 01-30-2011 در ساعت 06:29 PM
|
01-30-2011
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
فقط یک فراش دانشجوی مدرسه مهندسی بود
جالب این هست که مدرسه مهندسی تشکیل شد ولی حتی یک دانشجو هم پیدا نمی کردم تا بتوانم او را در کلاس درسم بنشانم و مهندسی راه به او یاد دهم .مدتی فراش و خدمتگزار آنجا را در کلاس درس می نشاندم و به او که پیرمرد بود آموزش میدادم . این پیرمرد چندان حوصله نداشت و تا می آمدم به او درس دهم خوابش می برد . با خودم گفتم اگر وضع به همین منوال ادامه پیدا کند همین یک اتاق را هم از دستم میگیرند . بنابراین دلم را به دریا زدم و دوباره از وزیر وقت ملاقات گرفتم و از او تقاضا کردم برای کسانی که مهندسی یاد می گیرند و مدرک آن را می گیرند ، امتیازی در نظر گرفته شود و به آنها حقوق بیشتری پرداخت شود . وزیر پذیرفت و این موضوع اعلام شد . بعد از اعلام این موضوع 11 نفر داوطلب شدند تا دوره 3 ساله مهندسی را سپری کنند .
|
02-02-2011
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
وزیر آموزش عالی میپرسید فیزیک یعنی چه ؟
بعد از راه افتادن مدرسه مهندسی حیفم آمد آموزش عالی به همین یک رشته محدود شود . بنابراین با انجام دادن مقدماتی نامه ای به رییس تعلیمات عالیه کشور که نامش ((اعتماد الدوله قره گوزلو)) بود و وزیر آموزش و پرورش و وزیر فرهنگ و آموزش عالی ان زمان محسوب میشد نوشتم و از او درخواست ملاقات کردم .
ایشان فرد مهربان و دلسوزی برای کشور بود ولی او نیز موضوع نبودن بودجه را پیش میکشید و توسعه آموزش عالی را در آن وضعیت ممکن نمیدانست . برای او توضیح دادم که توسعه اموزش عالی کشور نیاز به بودجه خاصی ندارد و اگر دو اتاق در اختیارم گذاشته شود دارالمعلمین عالی برای تربیت معلم تاسیس خواهم کرد . وزیر دستور داد در طبقه بالای دارالفنون دو اتاق در اختیارم قرار دهند . یکی از این اتاق ها برای تدریس بود و در اتاق دیگر آزمایشگاه درست کردیم . بنابراین دارالمعلمین عالی در سال 1307 تاسیس شد .
یادم می آید در نامه ای که به وزیر نوشته و از او درخواست ملاقات کرده بودم خودم را دکتر حسابی معرفی و امضاء کرده بودم . وزیر آموزش عالی پنداشته بود من پزشک هستم . به همین دلیل هنگام گفتگو از من خواست به جای دنبال کردن توسعه آموزش عالی در جایی که او تعیین می کند مشغول به طبابت شوم . به او توضیح دادم دکتر فیزیک هستم از من پرسید: ((فیزیک یعنی چه ؟))
تعجب کردم وزیر آموزش و پرورش و وزیر فرهنگ و آموزش عالی نمیداند فیزیک چه دانشی است .
به هر حال در همین اتاق بود که به تدریج وسایل جدیدی در ایران ساختم و با کمک دانشجویان کارهای مهمی انجام دادم . ماجرای ساختن اولین رادیو و ایستگاه هواشناسی در همین جا افتاد که هر کدام حکایت مفصلی دارد .
ویرایش توسط bigbang : 02-02-2011 در ساعت 11:47 AM
|
02-02-2011
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تاسیس دانشگاه شایسته خارجی ها است و ما نباید پا در کفش آنها بکنیم
بعد از مدتی به فکر تاسیس دانشگاه افتادم . در آن زمان آقای حکمت به تازگی وزیر فرهنگ شده بود . از او وقت ملاقات گرفتم و به دیدارش رفتم . پس از آن که موضوع را با حکمت در میان گذاشتم . او از من خواست طرح و پیشنهادم را مکتوب کنم سه ماه به طور شبانه روزی و با ذوق تمام کار کردم و طرح تاسیس دانشگاه تهران را نزد وزیر بردم . حمکت از اینکه به جای یونیورسیته و فاکولته واژه های دانشگاه و دانشکده را به کار بردم بسیار خوشحال شد و این دو واژه را پذیرفت .
البته اختیار اصلی دست آقای صدیق اعلم بود زیرا رییس تعلیمات عالیه محسوب میشد . بنابراین آقای حکمت طرح را برای او فرستاد . حدود دو سه ماه طول کشید ولی صدیق اعلم پاسخی به طرح و پیشنهاد من نداد . تصمیم گرفتم وقت ملاقات بگیرم و به دیدارش بروم . پس از آنکه زمان دیدار فرارسید و به دفتر کار صدیق اعلم رفتم . او پس از آنکه متوجه شد من همان کسی هستم که پیشنهاد و طرح تاسیس دانشگاه تهران را داده ام بدون آنکه کمترین رودربایستی نشان دهد و خجالت بکشد با فریاد به من گفت : (( چه کسی به شما گفته پایتان را در کفش خارجی ها کنید ؟ تربیت دکتر و مهندس کار خارجی هاست نه کار ما ! تا هفتاد سال دیگر هم ساختن دانشگاه برای این مملکت زود است ! ))
ویرایش توسط bigbang : 02-02-2011 در ساعت 11:47 AM
|
02-03-2011
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رضاشاه : (( دانشگاه چه بدرد این مملکت میخورد ؟ ))
من و حمکت هر دو از برخورد رییس تعلیمات عالیه ناراحت شدیم . حکمت تنها راه چاره را در این دید که با خود شخص رضا شاه صحبت کنیم . حکمت با تلاش زیاد از رضا شاه وقت ملاقات گرفت همه از روبرو شدن با رضاشاه وحشت داشتند . من نیز نگرانی زیادی را در خود حس میکردم ولی فقط به این خاطر که دانشگاهی تاسیس شود و از اروپایی ها بیش از آنچه بود عقب نیفتیم به دیدن شاه رفتم . حدید نیم ساعت پیرامون طرح و پیشنهادم با شاه صحبت کردم . شاه به دقت به حرفهایم گوش داد ولی در پایان گفت : (( همه این توضیحات شما درست ، ولی بگو ببینم این دانشگاه به چه دردی میخورد ؟))
فکر کردم با چند مثال میتوان اهمیت دانشگاه را برای او مشهود کنم پس مثال هایی آوردم و توضیح دادم و شاه نیز کاملاً گوش کرد . پس از آنکه حرفهایم تمام شد به من گفت : (( به حکمت بگویید قانونش را بنویسد و به مجلس ببرد ))
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 01:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|