بازگشت   پی سی سیتی > تالار علمی - آموزشی و دانشکده سایت > دانشگاه ها > آموزش زبانهای خارجی > مقایسه و تفاوت کاربرد > لغات

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #11  
قدیمی 12-08-2011
مهرگان آواتار ها
مهرگان مهرگان آنلاین نیست.
مدیر تالار انگلیسی
 
تاریخ عضویت: Apr 2008
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,577
سپاسها: : 3,750

4,670 سپاس در 1,282 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مهرگان به Yahoo ارسال پیام
Smile new idioms --- اصطلاحات جدید

1. To point out
Means: to indicate = نمایش دادن
What important buildings did the guide point out to you in your trip around the city?
The teacher pointed out the mistakes in my composition.
A friend pointed the president out to me.
2. To be over
Means: to be finished, ended = تمام شدن
After the dance was over, we all went to a restaurant.
The chairman said that the meeting would be over in an hour
3. To figure out
Means: To calculate, to study carefully in order to understand = نتیجه گیری کردن، مطالعه دقیق
This letter is so hardly written that I can't figure out what the writer is trying to say.
How long did it take you to figure out the cost of that machine?
Ben is most attractive and intelligence, and yet Moira won't marry him! I can't figure her out!
4. To put off
Means: To postpone = به تعویق انداختن
The meeting was put off until next week.
There is an old saying in English which goes, "Never put off until tomorrow what you can do today".
If Tom can't come to the conference, let's put it off until tomorrow.
5. To be up
Means: To be ended _ said only of time = تمام شدن زمان
"The time's up!" The teacher said at the end of the hour.
We will have to stop the practicing of piano, the time's up.
6. To be about to
Means: To be on the point of, ready = آماده برای انجام کاری
I was just about to leave, when you telephoned.
We were about to start dinner when Tina arrived.
7. As yet
Means: up to the present time, as of now = تا حالا
As yet, we have not had an answer from him.
She said that she has not telephoned him as yet.
8. To have to do with
Means: To have some connection with = رابطه داشتن با
Dose the new vice-president have anything to do with the work of the export department?
Ralph insists that he had nothing to do with writing that letter.
What does that new director have to do with me?
9. To go out
Means: To leave – also means to cause burning = ترک کردن، سوزاندن
When I telephoned they told me that he had gone out.
Have you a match? This cigarette has gone out.
The match went out before he had the chance to light the fire.
10. To wear out
Means: To become shabby or useless from wear = آنقدر کهنه که دیگر نپوشی!
I must buy a new suit, this one is worn out.
Rough roads wear my tires out.
__________________
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از مهرگان به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #12  
قدیمی 01-21-2012
مهرگان آواتار ها
مهرگان مهرگان آنلاین نیست.
مدیر تالار انگلیسی
 
تاریخ عضویت: Apr 2008
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,577
سپاسها: : 3,750

4,670 سپاس در 1,282 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مهرگان به Yahoo ارسال پیام
Lightbulb معانی افعال با حروف اضافه ی مخصوص - اصطلاحات فعلی

معانی افعال با حروف اضافه ی مخصوص - اصطلاحات فعلی




بعضی از افعال در زبان انگلیسی دارای حروف اضافه خاصی هستند که بعد از آنها قرار میگینرد و گاهی
معانی بخصوصی دارند، این دسته از افعال را نباید با اصطلاحات فعلی اشتباه نموده البته باید توجه نمایید که معنی افعال
در این موارد عوض نمیشود در حالیکه اصطلاحات فعلی معنی دیگری نسبت به ریشه فعل دارند .
21. Abandoned to = رها کردن، ترک کردن
They abandoned their fellow soldiers to the enemy

22. Absolve from = بخشیدن (از)
They were absolve from blame for the mistakes

23. Absorb in = مجذوب کردن به، علاقمند بودن به
He was too absorbed in his work to hear the bell

24. Accede to = موافقت کردن با
We cannot accede to the request for an extension of time

25. Answer to = توضیح دادن
She had to answer to her father for her behavior

26. Account to = توضیح دادن
She had to account to her father for her behavior

27. Accuse of = متهم کردن به
They were accused for stealing

28. Acquit of = تبرئه کردن از
They were acquitted of blame for their mistake

29. Accustomed to (be accustomed to) = عادت داشتن به
He is accustomed to this climate

30. Acquainted with = آشنا کردن به
She acquainted him with the situation
__________________

ویرایش توسط مهرگان : 01-21-2012 در ساعت 11:47 AM
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از مهرگان سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #13  
قدیمی 04-15-2012
مهرگان آواتار ها
مهرگان مهرگان آنلاین نیست.
مدیر تالار انگلیسی
 
تاریخ عضویت: Apr 2008
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,577
سپاسها: : 3,750

4,670 سپاس در 1,282 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مهرگان به Yahoo ارسال پیام
Smile رنگ ها در اصطلاحات زبان انگلیسی

رنگ ها در اصطلاحات زبان انگلیسی
Black
Black as coal: شدیداً تاریک یا پلید و شیطانی
[Her heart is black as coal.]
قلب سیاهی دارد.
Black as the night: شدیداً تاریک
[My bedroom is always Black as the night.]
اتاق خوابم همیشه تاریکه.
Black out: بی‌ هوش کردن، از هوش بردن
[High elevation tends to make me black out.]
بلندی حالمو بد می‌کنه.
Black out: خاموشی مطلق (بر اثر قطع برق)
[The electricity went off and caused a black out.
برق رفت و همه جا خاموش شد.
to Black list someone: کسی را در لیست سیاه گذاشتن
[He can't find work because he was black listed.
نمی ‌تونه کار پیدا کنه چون اسمش رفته تو لیست سیاه.
*معادل [black ball someone] هم به همین معناست. سابقه لیست سیاه به دوره مک کارتی برمی‌گردد. در آن زمان هر کس تصور می‌شد کمونیست است نامش را در لیست سیاه می‌ نوشتند و سپس او را می‌ کشتد.
to Give someone a black eye: کبود کردن چشم کسی
[I made a comment his friend and he gave me a black eye!]
در مورد دوستش یه چیزی گفتم اونم محکم کوبید پای چشمم.
Black and white: پلیس، ماشین پلیس
[A black and white pulled up to the curb.
یه اتومبیل پلیس کنار جاده توقف کرد.
*سابقاً در بعضی از جاها ماشین ‌های پلیس سیاه و سفید بوده است به همین دلیل گاهی اوقات از این اصطلاح برای خود پلیس هم استفاده می ‌کنند.




Blue
What in blue blazes? : از سر تعجب و ناراحتی
[What in the blue blazes is going here?]
وای خدای من، این جا چه خبره؟
Blue: افسرده، غمگین
[I'm feeling sort of blue.]
امروز حال خوشی ندارم، پکرم.
Out of the blue: یکهو از جایی خارج شدن
[The other driver appears out of the blue.]
آن یکی ماشین معلوم نیست از کجا پیداش شد.



Gray
Gray area: موضوع گنگ و مبهم
[I'm having trouble answering you because that's a gray area.]
برای جواب دادن به سوال شما مشکل دارم چون سوالتان گنگ و مبهم است.
Gray matter: مغز، مخ، هوش
[I don't know why he makes such stupid mistake; I guess he just doesn't have much gray matter.]
نمی ‌دونم او چرا همچین اشتباه احمقانه ‌ای کرد، فکر می‌کنم اصلاً مخ نداره.



Green
Green: تازه ‌کار
[I wouldn't hire him if I were you, He's really green.]
اگه جای شما بودم استخدامش نمی‌کردم، واقعاً تازه‌کاره.
to look Green around the gills: مریض و ناخوش به نظر رسیدن
[What's wrong with you? You look green around the gills.]
چته؟ ناخوش به نظر میای.
*این عبارت برای ماهی ‌ها استفاده می‌شد و gill به آبشش ماهی می ‌گویند و وقتی دور آبشش ماهی سبز باشد معلوم می‌ شود ماهی مریض است و قابل خوردن نیست... اما حالا دیگه در مورد آدما هم استفاده می‌شود.
Green with envy: به شدت حسادت کردن
[When I told her the news, she was absolutely green with envy.]
وقتی خبر را بهش گفتم کاملا معلوم بود از حسادت داره می ترکه.



Pink
In the pink: سرحال بودن
[You look you're in the pink today.]
امروز خیلی سرحال و قبراق به نظر می ‌رسی.
Pinky: انگشت کوچک
[He always wears a ring on his pinky.]
همیشه تو انگشت کوچیکش یه حلقه داره.
Tickled pink: هیجان زده
[When H heard about your new job, I was tickled pink.]
وقتی خبر کار تازه ‌ات را شنیدم خیلی هیجان زده شدم.



Purple
Purple passion: آرزو داشتن، به شدت علاقمند بودن
[I have purple passion to become an actor.
آرزو دارم بازیگر بشم.

Red
Beet red: خیلی قرمز، شدیداً سرخ
[She turned beet red from embarrassment.]
از تعجب رنگ لبو شد. (این اصطلاح را خود ما ایرانی ‌ها هم می‌گوییم.)
Catch someone red-handed: سر بزنگاه مچ کسی را گرفتن
[I know he's guilty. I caught him red-handed.]
می ‌دانم گناهکاره. خودم سر بزنگاه مچشو گرفتم.
To paint the town red: مهمانی رفتن
[We are going to paint the town red tonight.]
امشب داریم می‌ریم مهمونی.
Red: کمونیست
[I think he's a Red.]
فکر کنم اون یه کمونیسته.
Red hot: فوق العاده
[The team is red hot.]
اون تیم معرکه ‌اس.
Red neck: متعصب، مرتجع
[His father is a real redneck.]
پدرش واقعاً آدم متعصبیه.
To see red: عصبانی شدن
[When I saw her with someone else, I saw red!]
وقتی او را با یکی دیگه دیدم خونم به جوش آمد.


White
White-lie: دروغ مصلحتی
[I didn't want to go to work today, so I told my boss a white lie.]
امروز نمی‌خواستم برم سرکار، این بود که به رئیسم یه دروغ مصلحتی گفتم.



Yellow
Yellow: ترسو
[You're not going to confront her? What are you, yellow?]
نمی‌خوای باهاش روبرو بشی؟ چی هستی؟ یه بزدل؟
__________________

ویرایش توسط مهرگان : 04-15-2012 در ساعت 05:07 PM
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از مهرگان سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #14  
قدیمی 04-15-2012
مهرگان آواتار ها
مهرگان مهرگان آنلاین نیست.
مدیر تالار انگلیسی
 
تاریخ عضویت: Apr 2008
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,577
سپاسها: : 3,750

4,670 سپاس در 1,282 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مهرگان به Yahoo ارسال پیام
Smile اصطلاحات روز مره زبان انگلیسی سلام علیک در زبان انگلیسی در کشورهای مختلف - greetings in english

اصطلاحات روز مره زبان انگلیسی سلام علیک در زبان انگلیسی در کشورهای مختلف - greetings in english

1) برای سلام کردن تو کشور هایی مثل انگلستان و استرالیا معمولا از hello و تو کشورهای امریکا و کانادا از hi استفاده می کنند.

2) how are you doing رایج ترین عبارت برای احوال پرسی تو امریکاست.

3) اشتباه رایج : باید دقت کنین که عبارت how do you do برای احوال پرسی نیست یعنی شما نباید در جواب بگین fine ,thanks بلکه به معنی "خوشوقتم" ـه . که شما وقتی برای اولین بار با کسی اشنا میشین ازش استفاده می کنین و ضمنا شما هم باید در جواب یا بگین how do you do یا nice to meet you

4) از عبارت های what's up و how's it going برای احوال پرسی های غیره رسمی و دوستانه استفاده کنید.در جواب how's it going (یعنی خوش می گذره ؟ یا دنیا بر وفق مراده یا نه؟) می تونین از عبارت it's going good استفاده کنین.

5) از عبارت good night می تونین برای خداحافظی هنگام غروب تو موقعیت های رسمی استفاده کنید.دقت کنید که عبارت های good evening و good morning برای سلام کردنه نه خداحافظی.

6) برای پرسیدن از زندگی یا کار و بار افراد عبارت های زیر رایجه:
how's your family?
how's your work / business ?
how's your life?
how are you getting along in your new job / at school /...?
با کار جدیدت / مدرسه چطوری؟
what's new?
تازه چه خبر؟
مثال:
A:how's your work?
B:It's ok / It's awful
A:hi Jim
B: hi Tom . what's new?
A: not much / nothing much
خبری نیست / خبر چندانی نیست
A: how are you getting along in your new job?
B: Im doing well , thanks
7) برای احوال پرسی با فرد بیمار از عبارت های زیر استفاده کنید:
How do you feel today? / how are you feeling today
امروز چطوری؟
Are you feeling any better?
هیچ بهتری؟
How's your backache / stomachache ....
کمر دردت / دل دردت چطوره
مثال:
A: how do you feel today?
B: I feel much better , thanks
8) اگه از کسی بخوایم که سلام ما رو به کسی برسونه از عبارت های زیر استفاده می کنیم:
Say hello to ( your dad) for me.
سلام منو به (پدرت) برسون.(تو موقعیت های دوستانه)
Remember me to (your mom)
سلام منو به (مادرت) برسون.(تو موفقیت های دوستانه)

9) از عبارت های زیر می تونین برای خداحافظی استفاده کنین:
See you later/ soon / in two hours
بعدا / به زودی / تا دو ساعت دیگه می بینمت.
Have a nice day / weekend / trip / flight ...
روز / اخر هفته / مسافرت / پرواز خوبی داشته باشی
So long
خداحافظ / قربانت (صمیمانه و غیر رسمی)

10) به این نکته ی ظریف دقت کنین که از عبارت nice / good to meet you وقتی که فردی رو برای اولین بار ملاقات می کنین و از عبارت nice to see you هنگام دیدن دوستی که مدتها بود که ندیدینش ، استفاده کنین . از عبارت It's was nice seeing you again هم می تونین هر وقت دوستی رو دیدن و با اون مدتی صحبت کردین ، در پایان صحبت و هنگام خداحافظی استفاده کنین.
__________________

ویرایش توسط مهرگان : 04-15-2012 در ساعت 05:23 PM
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از مهرگان سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #15  
قدیمی 07-12-2012
مهرگان آواتار ها
مهرگان مهرگان آنلاین نیست.
مدیر تالار انگلیسی
 
تاریخ عضویت: Apr 2008
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,577
سپاسها: : 3,750

4,670 سپاس در 1,282 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مهرگان به Yahoo ارسال پیام
Thumbs up اصطلاحات کاربردی و عامیانه در زبان انگلیسی

اصطلاحات کاربردی و عامیانه در زبان انگلیسی

grocery store اشاره داره به همون سوپری (بقالی!) هایی که سر کوچتون هست و معمولا هم از شیر مرغ تا جون ادمی زاد توش پیدا میشه!

2- to Hail a cab یعنی تاکسی گرفتن به این صورت که کنار خیابون وایسین و دستتونو تکون بدین یا صدا بزنین که تو ایران هم این کار خیلی رایجه.

----------------------

- دو اصطلاح come in و come on in رو تو فیلم های امریکایی خیلی زیاد میشنوین. هر دو هم معنی هستن و برای وقتیه که از کسی بخواین که بیاد تو. یعنی معنیشون در حالت کلی میشه “بیا تو”.
حالا نکته اینجاس که اگه دقت کرده باشین معمولا come in رو با please میارن اما با come on in تقریبا هیچ وقت please نمیارن.
علتش هم اینه که come in خیلی خودمونی تره و در مقابل come on in هم با اینکه تقریبا حالت اینفرمال داره اما بار ادبی داره. نه اینکه بگم come in زشته نه ، درواقع come in حالت خنثی داره! یعنی نه زشته و نه مودبانه در حالی که come on in خودش به تنهایی یه عبارت مودبانه ست برای همینه که با please نمیاد در حالی که چون come in حالت خنثی و خیلی خودمونی تره ، موقع استفاده یه please بهش اضافه می کنن.
البته خود come on in رو ممکنه که بشنوین با please بیارن که طبیعیه.
با نمونه ی فارسی این عبارت بهتر متوجه قضیه میشین:
“بیا تو” »» خیلی خودمونی – نه زشته و نه مودبانه
“تشریف بیارین” »» مودبانه
“لطفا تشریف بیارین” »» مودبانه
اوردن لطفا تو “لطفا تشریف بیارین” یه کار اضافیه. ما لطفا رو میاریم تا عبارتمون مودبانه باشه اما وقتی خود عبارت “تشریف بیارین” یه عبارت مودبانه اس پس اوردن لطفا یه کار اضافیه

----------------------

۱- همگیه شما با کاربردهای would اشنا هستین اما جالبه بدونین که این واژه تو گفتگوهای روزمره یه کاربرد جالب و البته کمی هم گیج کننده داره. به مکالمه ی زیر دقت کنین تا بگم اون نکته ی گیج کننده اش چیه:

A: this car keeps breaking down. It’s driving me mad
B: too bad. Sounds like you got a real lemon. I would sell that car and buy a new one

تو جمله ی بالا شخص b نمیگه که ماشینی فروختم بلکه میگه اگه جای اون فرد بود این کار رو میکرد. در واقع انتهای جمله b اینطوریه : if I were you, I would sell that car یعنی من اگه جای تو بودم اون ماشینو می فروختم. می بینین که if I were you حذف شده و تو فارسی هم ما همین حذف رو داریم یعنی مثلا به جای اینکه بگیم ” اگه من جای تو بودم اون ماشینو می فروختم” میگیم : “من بودم اون ماشینو می فروختم”
A: این ماشین مرتب خراب میشه. داره دیوونم می کنه.
B: چه بد. به نظر میاد که چیز بیخودی گیرت اومده. من بودم اون ماشینو می فروختم و یکی جدیدشو می خریدم.

----------------------

Deal از این جهت واژه ی مهمیه که تو کشور مصرف گرایی مثل امریکا یه واژه ی بسیار پرکاربرد محسوب میشه. اگه راتون به این کشور بیوفته ، بارها و بارها با این واژه رو به رو میشین.
ببینین معادل دقیقی برای Deal تو فارسی نیست. برای همین باید تو جمله توضیح بدم. Deal یعنی قیمت توافقی یک کالا به طوری که به نفع طرفین باشه (یعنی قیمت مناسب یا بهتر بگم قیمت کم یا ارزون)

مثال:I got a good deal on this cell
عبارت بالا میگه که من قیمت موبایل رو مناسب دیدم (به قیمت ارزونی با فروشنده به توافق رسیدم) و اونو خریدمش.

مثال: فرض کنین که دارین میرین به یه فروشگاه اونجا ممکنه موقع قیمت کردن کالاها ، فروشنده بهتون بگه : you can’t find a good/better deal anywhere
فروشنده داره به شما میگه که هیچ جا این جنسا رو با این قیمت خوب (منظور ارزون) نمیتونی پیدا کنی.

مثال: you can buy 2 pants for $10 which sounds like a good deal
” شما می تونین با ۱۰ دلار دو تا شلوار بخرین که به نظر پشنهاد خوبیه”

خب پس بیاین اینطور نتیجه بگیریم که: A good deal: a good price or offer
فرمول کلی deal: get/find a (good/great/better) deal on something
پس دقت داشته باشین که با حرف اضافه ی on باید بکار برده شه.

__________________
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از مهرگان به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #16  
قدیمی 07-12-2012
مهرگان آواتار ها
مهرگان مهرگان آنلاین نیست.
مدیر تالار انگلیسی
 
تاریخ عضویت: Apr 2008
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,577
سپاسها: : 3,750

4,670 سپاس در 1,282 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مهرگان به Yahoo ارسال پیام
Smile اصطلاحات عامیانه و کاربردی در زبان انگلیسی - Idioms in English

اصطلاحات عامیانه و کاربردی در زبان انگلیسی - Idioms in English



an arm and a leg
خدا تومن
_____________
ants in your pants
یه جا ساكن نشدن. وول داشتن
_____________
all ears
سرا پا گوش شدن
_____________
in a jiffy
سه سوت
_____________
come off it
چرند نگو
_____________
hillbilly
خزوخیل
_____________
big house
هلفدونی. زندان
_____________
boozehound
دائم الخمر
_____________
buy the farms
مردن. فوت كردن
_____________
Test the water = سبک و سنگین کردن
_____________
A horse of different color = بی ربط بودن موضوع
_____________
It is a raining cat and dog = it is a torrent
_____________
A man about town = a man who goes to fashionable parties
_____________
Poke your nose in to sth =فضولی کردن
_____________
Make a mountain out of mole hill =از کاهی کوهی ساختن
_____________
Charity begins at home = چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است
_____________
Snitch on = چغولی کردن
_____________
Get sb’s goat = روی سگ کسی را بالا آوردن
_____________
tread on your toes = پا روی دم کسی گذاشتن


__________________

ویرایش توسط مهرگان : 07-12-2012 در ساعت 12:45 PM
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از مهرگان سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #17  
قدیمی 07-12-2012
Islander آواتار ها
Islander Islander آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Apr 2012
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 209
سپاسها: : 1,112

795 سپاس در 201 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Islander به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

خیلی جالب بود مهرگان جان.
یکی از اصطلاحاتی هم که من خیلی استفاده می کنم و به نظرم خیلی بامزست اینه
liar liar, burn on fire
دروغگو دشمن خداست!

توی یکی از قسمت های عصریخبندان میون بازی بچه ها شنیدم. بیشتر مورد استفاده بچه هاست!!
__________________

پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از Islander سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #18  
قدیمی 07-15-2012
Islander آواتار ها
Islander Islander آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Apr 2012
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 209
سپاسها: : 1,112

795 سپاس در 201 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Islander به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


Keeping in the Closet


مخفی نگه داشتن، به صورت راز باقی گذاشتن









__________________


ویرایش توسط Islander : 07-15-2012 در ساعت 11:56 AM
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از Islander سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #19  
قدیمی 07-17-2012
Islander آواتار ها
Islander Islander آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Apr 2012
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 209
سپاسها: : 1,112

795 سپاس در 201 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Islander به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



The sooner, The better
هر چه زودتر بهتر


__________________

پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از Islander سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #20  
قدیمی 11-29-2012
مهرگان آواتار ها
مهرگان مهرگان آنلاین نیست.
مدیر تالار انگلیسی
 
تاریخ عضویت: Apr 2008
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,577
سپاسها: : 3,750

4,670 سپاس در 1,282 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مهرگان به Yahoo ارسال پیام
Smile اصطلاحات مفید و روزمره زبان انگلیسی - Idioms in English

اصطلاحات مفید و روزمره زبان انگلیسی - Idioms in English

let me set the fire!!!!

دعواتون بندازم!


i looked the other way!

خودمو زدم به کوچه ی علی چپ!


he is a liar liar!

یه روده ی راست تو شکمش پیدا نمیشه!


__________________
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از مهرگان سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ

برچسب ها
idioms in english, مرجع اصطلاحات زبان انگلیسی, اصطلاحات کاربردی و عامیانه انگلیسی, اصطلاحات کاربردی انگلیسی, اصطلاحات در زبان انگلیسی, اصطلاحات روزمره زبان انگلیسی, اصطلاحات عامیانه انگلیسی


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:39 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها