سلام
کتاب بسیار قشنگیه و جز 3 تا کتاب مورد علاقمه (بیشتر از 3 تا کتاب خوندم!).
در مورد کتاب:
1. داستان بسیار یکدست نوشته شده، حتی بعضی قسمتا که جزئیات بصورت خیلی ریز بیان شده خواننده اصلاً حوصلش سر نمیده
2. مفهوم شک (مخصوصاً در جامعه ما و مخصوصاًتر نسل ما) بصورت استادانه ای مطرح شده -به نظرم به احتمال زیاد خود نویسنده تو زندگیش دچار شک شده چون به خوبی ابعاد مختلفشو بررسی کرده- هر چند که من هم معتقدم در پایان داستان ...(نمیگم که کسانی که داستان رو نخوندن مزه داستان براشون نره)
3. فک کنم تا الآن این کتاب بیش از 35 بار تجدید چاپ شده!(سال 88 چاپ 31مش بود با تیراژ 5 هزار نسخه!)
4. بررسی انسان های مختلف در جامعه (از لحاظ نوع عقیده و تفکر) و نگاه اونا به مسئله وجود خدا
کتاب کم برگه (فک کنم حدود 100 صفحه) و توصیه اکید میکنم به دوستان حتماً بخوننش
دیالوگ ها و جملات زیبایی (از نظر من) در کتاب هست که من بسیار لذت بردم ازشون.
مثلاً:
* کلیدها به همون راحتی مه در رو باز میکنن، قفل هم میکنن. انگار فلسفه بدجور درها رو قفل کرده! (کسانی که فلسفه خواندن فک کنم اینو قبول داشته باشن)
* کجاست آن دست مهربان که هر چه صداش می زنند به کمک کسی نمی آد؟
و جمله اول کتاب که:
هرکس روزنه ای است بسوی خداوند، اگر اندوهناک شود. اگر به شدت اندوهناک شود.