بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 10-10-2009
@TAVAHOM آواتار ها
@TAVAHOM @TAVAHOM آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 6
سپاسها: : 0
در ماه گذشته یکبار از ایشان سپاسگزاری شده
پیش فرض

این موضوع هنوز ادامه داره؟
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 10-10-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نه دیگه
این موضوع انواع شعر از نظر قالب و فروم بود که بحثش همینه
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 10-10-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض انواع شعر از نظر محتوا یا درونمایه

انواع شعر از نظر محتوا یا درونمایه

اگر از عناصر فنی و ظاهری شعر بگذریم،زمینه ی معنوی شعر،حاصل تجربه ی عاطفی یا اندیشه وخیالی است که شاعر در آفرینش شعر خود به کار گرفته است.

حماسی

غنایی

مدحی

تعلیمی

دینی

انتقادی

مرثیه

وصفی

قصصی

مناظره

عامیانه و محلی

انواع فرعی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 10-10-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض انواع شعر از نظر محتوا یا درونمایه

مرثیه

مرثیه از نظر ماهیت جزو ادب غنایی است.

مرثیه در ادب فارسی سابقه ای کهن دارد و در نخستین دیوان شعر فارسی یعنی دیوان رودکی دیده می شود.

در زمان حا نیز در آثار شاعران معاصر مرثیه های زیادی به چشم می خورد، مثلاً مراثی احمد شاملو درباره فروغ فرخزاد و جلال آل احمد).

مرثیه ها اغلب درباره مرگ پادشاهان و صاحبان قدرت و مقام یا بزرگان علم و ادب هستند.

مرثیه های معروف در ادب فارسی بسیارند، مانند مرثیه فرخی در مرگ محمود غزنوی و یا مرثیه رودکی در مرگ
شهید بلخی .

بعضی مرثیه ها هم درباره فوت یکی از خویشان است، مانند مراثی فردوسی، خاقانی و حافظ درباره مرگ فرزندانشان.

مرثیه های زیادی نیز در مورد شهادت یا مرگ ائمه (علیهم السلام) سروده شده است مانند مرثیه هایی که محتشم به مناسبت های گوناگون سروده است.




این نوع از مرثیه که بیشتر در میان مردم رواج دارد بیشتر در سوگ سردار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام است و معروف ترین این مرثیه ها ترکیب بند محتشم کاشانی در مورد واقعه ی کربلاست.

گاهی مرثیه در سوگ کسی سروده نشده است بلکه درباره ی از بین رفتن ارزشها و گذشت ایام جوانی و شادکامی یا از بین رفتن عظمت یک تمدن است، مانند مرثیه سعدی در خرابی بغداد به دست مغولان.

مرثیه ممکن است به هر قالبی باشد: قصیده و قطعه و ترجیع بند و ترکیب بند و گاهی هم غزل و رباعی و مثنوی.

نمونه ی مرثیه از حافظ در سوگ شاه ابواسحاق

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود----- دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک ----- بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود

دل چو از پیر خرد نقل معانی میکرد ----- عشق میگفت به شرح آن چه بر او مشکل بود

آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است ----- آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز ----- چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم ----- خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود

بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق ----- مفتی عقل در این مساله لایعقل بود

راستی خاتم فیروزه بواسحاقی ----- خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ ----- که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود





چند بند از ترکیب بند محتشم کاشانی درباره ی شهادت امام حسین علیه‌السلام

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

خورشید آسمان و زمین نور مشرقین

پرورده‌ی کنار رسول خدا حسین
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 10-10-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض انواع شعر از نظر محتوا یا درونمایه

مناظره

ژرف ساخت مناظره هم حماسه است زیرا در آن بین دو چیز بر سر برتری و فضیلت خود بر دیگری نزاع و اختلاف در می گیرد و هر یک با استدلالاتی خود را بر دیگری ترجیح می نهد و سرانجام یکی مغلوب یا کجاب می شود.

ظاهراً اولین شاعری که به نوع ادبی مناظره پرداخته است اسدی صاحب گرشاسبنامه و لغت فرس اسدی باشد. از او مناظراتی به اسم های مناظره آسمانی و زمین، مغ و مسلمان، نیزه و کمان، شب و روز، عرب و پارسی به جامانده است.

از شاعران معاصر پروین اعتصامی به مناظره توجه کرده است. قالب شعری مناظره قصیده یا قطعه است.

مناظره گاهی به صورت نثر است و مخصوصاً در مقاله دیده می شود. در گلستان سعدی جدال سعدی با مدعی نمونه یک مناظره منثور است.

مناظره بر مبنای سوال و جواب است و این هر دو خاص شعر فارسی است و قبل از اسلام هم در ادبیات ما سابقه داشته است و مثلاً در منظومه درخت آسوریک دیده می شود.

نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی ----- بر رست و بردوید برو بر به روز بیست؟

پرسید از آن چنار که «تو چند ساله‌ای؟ ----- گفتا «دویست باشد و اکنون زیادتی است

خندید ازو کدو که «من از تو به بیست روز ----- بر تر شدم بگو تو که این کاهلی ز چیست

او را چنار گفت که «امروز ای کدو----- با تو مرا هنوز نه هنگام داوری است

فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان ----- آنگه شود پدید که از ما دو مرد کیست

ناصر خسرو




رفوی وقت

گفت سوزن با رفوگر وقت شام شب شد و آخر نشد کارت تمام

روز و شب، بیهوده سوزن میزنی هر دمی، صد زخم بر من میزنی

من ز خون، رنگین شدم در مشت تو بسکه خون میریزد از انگشت تو

زینهمه نخهای کوتاه و بلند گه شدم سرگشته، گاهی پایبند

گه زبون گردیدم و گه ناتوان گه شکستم، گه خمیدم چون کمان

چون فتادم یا فروماندم ز کار تو همی راندی به پیشم با فشار

میبری هر جا که میخواهی مرا میفزائی کار و میکاهی مرا

من بسر، این راه پیمودم همی خون دل خوردم، نیاسودم دمی

گاهم انگشتانه میکوبد بسر گاه رویم میکشد، گاه آستر

گر تو زاسایش بری گشتی و دور بهر من، آسایشی باشد ضرور

گفت در پاسخ رفوگر کای رفیق نیست هر رهپوی، از اهل طریق

زین جهان و زین فساد و ریو و رنگ تو چه خواهی دید با این چشم تنگ

روز می‌بینی تو و من روزگار کار می‌بینی تو و من عیب کار

تو چه میدانی چه پیش آرد قضا من هدف بودم قضا را سالها

ناله تو از نخ و ابریشم است من خبردارم که هستی یکدم است

تو چه میدانی چها بر من رسید موی من شد زین سیهکاری سفید

سوزنی، برتر ز سوزن نیستی آگهی از جامه، از تن نیستی

من نهان را بینم و تو آشکار تو یکی میدانی، اما من هزار

من درینجا هر چه سوزن میزنم سوزنی بر چشم روشن می‌زنم

من چو گردم خسته، فرصت بگذرد چون گذشت، آنگه که بازش آورد
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:18 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها