شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |

12-07-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دیر کردی
از لالایی کودکی
تا خیرگی این آفتاب
انتظار ترا داشتم
در شب سبز شیکه ها صدایت زدم
در سحر رودخانه
در آفتاب مرمرها
و در این عطش تاریکی
صدایت میزنم شاسوسا
این دشت آفتابی را شب کن
تا من راه گمشده را پیدا کنم
و در چا پای خودم خاموش شوم
|
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-07-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مرگ نزدیک است
خویش هر خویشتن است
رؤیای پروازی شبانه
مرحله ای از سفر است
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-07-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تعمیر سکوت
گیجم کرد
دیدم که درخت هست
وقتی که درخت هست
پیداست که باید بود
باید بود و رد روایت را
تا متن سپید
دنبال کرد
|
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-07-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در پناه صخره ی عادت
روز را به شب می رسانیم
و باید های بیهوده را با نبایدهای پوسیده
پیوند می زنیم
تا امروز همان باشیم
که دیروز بوده ایم
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-07-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مثل یک اتفاق سفید
بر لب برکه بود
حجم مرغوب خود را
در تماشای تجرید می شست
چشم
وارد فرصت آب می شد
طعم پاک اشارات
روی ذوق نمکزار
از یاد می رفت
|
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-07-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تبسمی بر لب
و نیمه دلی آفتابی
اما در دوردست های روح
بارانی ، بی امان می بارد
و هراسی به اندازه ی ابدیت
فاصله ی این دوگانگی را
رنگ خاکستر می زند
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-07-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
روزنه ای به رنگ - سهراب سپهری
روزنه ای به رنگ
در شب تردید من برگ نگاه
می رود با موج خاموشی کجا
ریشه ام از هشیاری خورده خاک
من کجا خاک فراموشی کجا
دور بود از سبزه زار رنگها
زورق بستر فراز موج خواب
پرتویی آیینه را لبریز کرد
طرح من آلوده شد با آفتاب
اندهی خم شد فراز شط نور
چشم من در آب میبیند مرا
سایه ترسی به ره لغزید و رفت
جویباری خواب می بیند مرا
در نسیم لغزشی رفتم به راه
راه نقش پای من از یاد برد
سرگذشت من به لبها راه نیافت
ریگ باد آورده ای را باد برد
|
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-07-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دستت سایبان چشمم شد
در این کویر سوزان
زمانیکه چشمهایم
عاشقانه ترکهای زمین را می نگرد
و با این نظم
که تکرار پیوستگی است
یگانه می شود
|
2 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

12-07-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در این دهلیز ها انتظاری سرگردان بود
«من»دیرین روی این شبکهای
سبز سفالی خاموش شد
در سایه آفتاب این درخت اقاقیا
گرفتن خورشید را
در ترسی شیرین تماشا کرد
|
2 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

12-07-2012
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
...درد های من نگفتنی
درد های من نهفتنی است
درد های من
گرچه مثل درد های مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نام هایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند
انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
درد های پوستی کجا ؟
درد دوستی کجا ؟
...قیصر امین پور
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
2 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 02:50 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|