شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |

12-14-2012
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
...
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من .
سهراب سپهری
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|

12-14-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نزدیک طلوع ترس
بیدار شد
اما گاهی
آواز غریب رشد
در مقصل ترد لذت
می پیچد
سهراب سپهری
|

12-14-2012
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دست مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم ؟!قیصر امین پور
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|

12-14-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز
چارفصلش همه آراستگی ست
من چه می دانستم
هیبت باد زمستانی هست
من چه می دانستم
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی
من چه می دانستم
دل هر کس دل نیست
قلبها ز آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه آن
|

12-14-2012
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نه !
وصل ممکن نیست همیشه فاصله ای هست ...
و عشق صدای فاصله هاست
صدای فاصله ها یی مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ میشوند کدر ...
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|

12-14-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
راه افتادم
یونجه زاری سر راه
بعد جالیز چنار
بوته های گل رنگ
و فراموشی خاک
لب آبی
گیوه ها را کندم و نشستم
پاها درآب
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هشیار است
نکند اندوهی سر رسد از پس کوه
سهراب سپهری
|

12-15-2012
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
هرگز نبوده
دست من
این سان بزرگ و شاد
احساس میکنم
در هر رگم
به تپش قلب من
کنون
بیدار باش قافله ای می زند جرس .
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
کاربران زیر از ماهین به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-15-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سر برداشتم
زنبوری در خیالم پرزد
یا جنبش ابری خوابم را شکافت ؟
در بیداری سهمناک
آهنگی دریا نوسان شنیدم
به شکوه لب بستگی یک ریگ
و از کنار زمان برخاستم
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-15-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من کنار زهاب
فکر می کردم
امشب
راه معراج اشیا چه صاف است
|
کاربران زیر از مستور به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

12-15-2012
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تنها پیراهنِ تو میداند
آنجا
چه رازی از لذتِ لیمو خواب است
آیا دخترانِ پرتقالچین میدانند
سه پنجشنبه مانده به آخرِ پاییز
عروسی باغ است؟!
|
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 12:58 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|