شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |

01-02-2013
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
...
رمز شيرينی اين قصه کجاست؟
که نه تنها شيرين ،
بی نهايت زيباست :
آن که آموخت به ما درس محبت می خواست :
جان چراغان کنی از عشق کسی
به اميدش ببری رنج بسی .
تب و تابی بودت هر نفسی .
به وصالی برسی يا نرسی!
سينه بی عشق مباد!!
فريدون مشيري
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
2 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

01-02-2013
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در هوای دوگانگی ، تازگی چهره ها پژمرد
بیایید از سایه روشن برویم
بر لب شبنم بایستیم ، در برگ فرود آییم
و اگر جا پایی دیدیم مسافر کهن را
از پی برویم
برگردیم و نهراسیم درایوان آن روزگاران
نوشابه جادو سر کشیم
شب بوی ترانه ببوییم
چهره خود گم کنیم
از روزن آن سوها بنگریم
در به نوازش خطر بگشاییم
خود روی دلهره پرپر کنیم
نیاویزیم نه به بند گریز نه به دامان پناه
نشتابیم نه به سوی روشن ِ نزدیک
نه به سمت ِ مبهم دور ...
|
2 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

01-02-2013
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ریشه روشنی پوسید و فرو ریخت
و صدا در جاده بی طرح فضا می رفت
از مرزی گذشته بود
در پی مرز گمشده می گشت
کوهی سنگین نگاهش را برید
صدا از خود تهی شد
و به دامن کوه آویخت
پناهم بده تنها مرز آشنا پناهم بده
و کوه از خوابی سنگین پر بود
خوابش طرحی رها شده داشت
صدا زمزمه بیگانگی را بویید
برگشت
فضا را از خود گذرداد
و در کرانه نادیدنی شب بر زمین افتاد
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
کاربران زیر از ماهین به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

01-17-2013
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در وزش خاموشی
سیماها در دود فراموشی
شهر ترا نام دگر
خسته نه ای گام دگر
آمده ام آمده ام
درها رهگذر باد عدم
خانه ز خود وارسته
جام دویی بشکسته
سایه «یک» روی زمین
روی زمان
شهر تو نی این و نه آن
شهر توگم تا نشود
پیدا نشود
سهراب سپهری
|

01-20-2013
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دوستش می دارم
چرا که می شناسمش
به دوستی و یگانگی.
شهر همه بیگانگی و عداوت است.
هنگامی که دستان مهربانش را به دست می گیرم
تنهایی غم انگیزش را درمی یابم
اندوهش غروبی دل گیر است
در غربت و تنهایی..
همچنان که شادی اش
طلوع همه ی آفتاب هاست.
شاملو
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
کاربران زیر از ماهین به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

01-20-2013
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تو نیستی نوسانی نیست
تو نیستی و تپیدن گردابی است
تو نیستی و غریو رودها گویا نیست
و دره ها نا خواناست
می آیی
شب از چهره بر می خیزد
راز از هستی می پرد
می روی چمن تاریک می شود
جوشش چشمه ها می شکند
چشمانت را می بندی
ابهام به علف می پیچد
و آب بیدار می شود
سهراب سپهری
|

01-20-2013
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
درهای و هوی این شلوغ
در وقاحت هوس
دلم گرفته سخت از مردمان خودباختگی
از نادانی
از جهل
از غربت عرفان
چه کسی سلامت فردا را تضمین خواهد کرد
باید عشق را دوباره معنا کرد
باید عشق را دوباره معنا کرد
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
کاربران زیر از ماهین به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

01-20-2013
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در همین لحظه ی غمناک به جا
و به نزدیکی او
می خروشد دریا
وز ره دور فرا میرسد
آن موج که می گوید باز
از شبی طوفانی
داستانی نه دراز
|

01-22-2013
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
زیر پای من
دهان ِ دره ی سقوط
باز مانده است
ناگزیر
با صدایی از سکوت
تا همیشه
روی برزخ دو پرتگاه
راه می روم
سرنوشت من سرودن است
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
کاربران زیر از ماهین به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

01-22-2013
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تکان قایق ذهن تو را تکانی داد
غبار عادت پیوسته در مسیر تماشاست
همیشه با نفس تازه راه باید رفت
و فوت باید کرد
که پاک پاک شود
صورت طلای مرگ
کجاست سنگ رنوس؟
من از مجاورت یک درخت می آیم
که روی پوست آن
دست های ساده غربت
اثر گذشته بود
«به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی»
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 02:38 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|