بازگشت   پی سی سیتی > تالار علمی - آموزشی و دانشکده سایت > پزشکی بهداشتی و درمان > روانشناسی

روانشناسی زیر تالار روانشناسی برای مباحث مربوط به این رشته

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 07-22-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
جدید آیا خانواده مقصر نیست؟!

آیا تا به حال شده است که والدین، خود را در رفتارهای نامناسب فرزندان و تمایل آنان به سوی ضد ارزشها مقصر بدانند؟!

در خیلی از مباحث آمده اند از آسیب هائی که اعتیاد به خانواده ها وارد می کند صحبت می کنند، اما نقش خانواده در روی آوردن به اعتیاد چیست؟

خیلی از اوقات خانواده ها از رفتار فرزندان شکایت دارند و رفتار آنان را سرزنش می کنند.

اعتیاد....، اگر فرزند دچار بیماری اعتیاد شود انگشت شماتت خود را به سوی خود فرزند، دوستانش، محیط اجتماع، مواد فروشان و ... می گیرند غافل از اینکه این آدم قبل از ورود به جامعه، در همین خانواده تربیت شده و رشد یافته است!

همه ما می دانیم اعتیاد بلائیست خانمان سوز. اما آیا خانواده به نقش خود در این موضوع توجه کرده است؟؟
تا زمانیکه آگاهی کافی برای تربیت فرزندان نداشته باشیم، تا زمانیکه این تفکر غلط در خانواده ها باشد که در مورد کلمه اعتیاد نباید در منزل و با بچه ها صحبت شود (برای دادن آگاهی)، تا زمانیکه فکر کنیم تربیت را باید از زمان نوجوانی تازه شروع کنیم و قبل از آن بگوئیم « این که حالا بچه س چیزی نمی فهمه»، تا زمانیکه والدین ندانند ارتباطشان با فرزندشان باید چگونه باشد... باید شاهد نه تنها اعتیاد بلکه خیلی از ضد ارزشهای دیگر در جامعه باشیم که دود آن به چشم خود خانواده خواهد رفت!

آیا تا به حال به این توجه کرده ایم که دوران جنینی چه تأثیر مهمی در انسان دارد؟ تجربه نشان می دهد بچه هائی که در دوران جنینی والدین آنها از آرامش بیشتری برخوردار بوده اند، خیلی آرامتر از بچه هائی هستند که در آن دوران مادر در فضای پر از تنش ها و استرس ها قرار داشته است.
جنین همچنین از محیط و اشخاص اطراف خود نیز تأثیر می پذیرد، محیط متشنج خانواده، مصرف سیگار پدر و یا سایرین از این جمله است. بالعکس رفتار محبت آمیز پدر و مادر و محیط آرام خانوادگی نیز بر جنین تأثیر مثبت دارد و باعث رشد مناسب و سالم او می شود.

وقتی انسان در دوران خردسالی خود به سر می برد والدین فکر می کنند او بچه است و فهم آنچنانی از فضای اطراف خود ندارد، آنها نمی دانند که مهمترین دوران زندگی بشر از نظر شکل گیری شخصیت، همان سه چهار سال نخست زندگی است و ممکن است زمانیکه والدین بخواهندشروع به تربیت فرزندان کنند، شخصیت آنان شکل گرفته باشد.
باید تربیت فرزندان حتماً با آگاهی صورت گیرد. گاهی اوقات تصور بر این است که بعد از ازدواج بنا بر آداب و رسوم باید بچه دار شد و ادامه زندگی داد و حتی گاهی اوقات می گویند مشکلات والدین بعد از آوردن یک بچه حل می شود و بچه شیرینی زندگی است، این تصور به کلی غلط است. آیا قبل از اینکه به فکر حضور فرزند در زندگیمان باشیم نباید به فکر آینده و تربیت او باشیم؟؟؟!!!!

این خانواده است که با تربیت صحیح باعث می شود، شخص پس از ورود به جامعه، خود را در برابر بسیاری از آسیب های اجتماعی حفظ کند و خصوصاً دوستان خود را به گونه ای انتخاب کند که بتواند در سلامت جسمی و روحی به زندگی ادامه بدهد.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 07-22-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

والدین به فرزند خردسال و یا کودک خود چقدر اهمیت می دهند؟؟

گاهی اوقات والدین اینگونه فکر می کنند که دوران خردسالی یعنی اینکه جلوی بچه اسباب بازی بگذاریم تا بازی کند چون او در این سن فقط به بازی و تفریح نیاز دارد. اگر به بازی های این بچه ها دقت کنیم دقیقاً کارهایی را تکرار می کنند که والدین و اطرافیان در زندگی واقعی خود انجام می دهند. گاهی اوقات والدین و اطرافیان بدون توجه به حضور بچه و با گمان اینکه او متوجه اطراف خود نیست رفتار های نا مناسب از خود بروز می دهند.

گاهی اوقات بعد از بحث و اختلاف نظرهای والدین، می بینیم که کودک هم در بازی خود دارد با شخص خیالی خود دعوا می کند و حرف های مشابهی می زند. آیا بهتر نیست والدین مشکل خود را با راه حلی منطقی حل کنند؟

تلفن زنگ می خورد، والدین چون نمی خواهند با آن شخص صحبت کنند به کودکشان یاد می دهند که بگو نیست. آیا بچه دروغگوئی را یاد نمی گیرد؟

وقتی از کودک کار بدی سر می زند مورد تنبیه والدین قرار می گیرد. اما وقتی کار مثبتی می کند آنچنان به چشم نمی آید. آیا انگیزه او برای انجام کارهای مثبت پائین نمی آید؟
این چند مورد نمونه ای کوچک از رفتار بعضی والدین بود.

چند نکتة به ظاهر کم اهمیت ولی تأثیر گذار روی کودکان:

کودک را عادت دهیم صبح ها برای مدرسه، با زنگ ساعت بیدار شود!! خواب صبح معمولاً برای بچه ها خیلی شیرین است و بهتر است این ساعت باشد که او را از ادامه خوابش باز می دارد نه ما و بهتر است که بعد از بیداری او، با ابراز اینکه ما می دانیم او خواب را دوست داشت به او بفهمانیم که درکش می کنیم و به این ترتیب باعث نزدیکی کودک به خودمان شویم.

وقت غذا خوردن، زمان مناسبی برای تربیت کودکمان نیست. مثلا اگر در این کار مشکلی دارد باید نظرمان را (نه نصیحت) بعد از غذا خوردن در فرصتی مناسب به طور غیر مستقیم به او بگوئیم. مثلا بگوئیم « اینطوری غذا خوردن چقدر لذت بخشه). کودک اینگونه بیشتر به حرف ما توجه می کند تا اینکه وقتی که دارد از غذای خود لذت می برد، بخواهیم به او در این مورد تذکر دهیم.

برای مدرسه بچه ها کفش بنددار نخریم و اگر بند داشت، موقع رفتن به مدرسه شروع به یاد دادن و نصیحت کردن او نکنیم چون دچار اضطراب شده و ذهنیت منفی نسبت به ما پیدا می کند. بهتر است این کار را در موقعی دیگر و با شرایطی مشتاقانه به او یاد دهیم. مثلا برای بستن بندها مسابقه ای ترتیب دهیم.

اگر موقع رفتن به مدرسه چیزی جاگذاشت او را سرزنش و دعوا نکنیم. به همان دلیل ذکر شده در پاراگراف قبل.

شبها موقع خواب کودکان، در کنار آنها باشیم و برایشان قصه بگوئیم. این باعث می شود به آنها نزدیک شویم و همان موقع بچه ها هم از مشکل خود یا حرفهائی که در دل دارند خواهند گفت.

به بچه ها هم مسئولیت (هر چند کوچک) بدهیم، این کار باعث می شود از همان کودکی این حس درون آنها ایجاد شود و در بزرگسالی دچار مشکل نشوند.

توی جمع اقوام و آشنایان فقط از نقاط مثبت بچه ها سخن بگوئیم، این کار نوعی اعتماد به نفس به آنان خواهد داد و آنان را برای ادامه آن کارها تشویق خواهد کرد.

نکات ذکر شده در بالا برگرفته از تجربیات والدین می باشد.

این نکات به نظر، خیلی پیش پا افتاده و ساده می آیند ولی همین موضوعات که معمولا هم نادیده گرفته می شوند در روحیه کودکان بسیار تأثیرگذار هستند، چرا که این موارد و مواردی مشابه، نوع ارتباط والدین با فرزندان را شکل می دهند. و « نوع ارتباط » است که اعضاء خانواده را در کنار یکدیگر نگاه می دارد و یا از هم دور می کند.
...
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 07-22-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

محیط منزل:

آیا محیط منزل فقط یک استراحتگاه است، فقط جایی برای مطرح کردن مشکلات کاری و مشغله های روزانه است، پادگان است که شخصی به بقیه افراد چیزی را تحکیم و یا تحمیل کند؟!


هدف از طرح این موضوع این است که، محیط منزل جائیست که یک سری افراد در کنار هم زندگی می کنند و روابط ها از همان جا شروع شده و شکل می گیرد. قبل از ورود فرزند به زندگی، زوج جوان هر طور که بخواهند رفتار می کنند، لباس می پوشند، در مورد هر موضوعی که بخواهند صحبت می کنند و …
اما با ورود فرزند به زندگی دیگر حریم خصوصی مثل گذشته وجود ندارد. فرزند ما در تمام مراحل در کنارمان و شاهد اعمالمان است. بله هیچ اعمال و رفتاری از نگاه تیز بین او مخفی نخواهد ماند.

گاهی دیده می شود والدین به دلیل اینکه شاغل هستند بعد از کار روزانه وقتی وارد منزل می شوند تقاضای محیطی کاملا آرام و بی سر و صدا را دارند و مدام جمله « خیلی خسته ام و باید استراحت کنم » را تکرار می کنند. چرا وقتی پدر وارد منزل می شود، مادر بچه ها را ملزم به رعایت سکوت در منزل می کند. آیا به این ترتیب فرزندان از پدر و مادر شاغل فاصله نمی گیرند؟ از طرفی، این نکته هم که والدین بعد از کار احتیاج به استراحت دارند کاملا منطقی است ولی می توان این موضوع را به گونه ای دیگر مطرح کرد. مثلا زمانی یک ساعته را برای استراحت کوتاه در نظر گرفت و به بچه ها هم این را آموخت و برای زمان فراغت باقی مانده برنامه ریزی هایی انجام داد که فرزندان هم در آن بگنجند. بچه ها مي دانند كه ما وقت خود را براي كارها و يا افرادي صرف مي كنيم كه برايمان بسيار مهم هستند. مهم نيست كه برنامه كاريتان چگونه است، اين وظيفه والدین است تا زمان را طوري تنظيم كنند كه با فرزندانشان نيز باشد. ببينيد كه چه چيزهايي مورد علاقه فرزندانتان است (اين مي تواند در مورد هر فرزندي متفاوت باشد).

پدری را می شناسم که وقتی به منزل می آید همه اتفاقات و مشکلات شغلی خود را در منزل بازگو می کند. شغل او صنعتی است و برای بچه ها جذاب نیست، این موضوع باعث شده که وقتی پدر می آید فرزندان چهره ای عبوس به خود می گیرند که وای دوباره شروع شد. ما به طور معمول 8 ساعت در خارج از منزل وقت داریم که به مشکلات کاری خود رسیدگی کنیم پس شایسته است چند ساعتی را که در منزل هستیم آنها را به دست فراموشی بسپاریم.

اگر والدین با کمک و نظر افراد دیگر خانواده، برنامه ای جذاب داشته باشند باعث می شوند که فرزندان هم مشتاقانه به منزل بیایند. يك خانواده متحد، به فرزندانش احساس امنيت مي دهد. حداقل يك وعده غذايي را در روز با خانواده تان صرف كنيد. راستی تماشای تلویزیون تنها راه دور هم بودن نیست. مطمئن باشيد اين کار اصلاً پرهزينه نيست، شما مي توانيد با هم بازي كنيد يا به پياده روي يا پارك برويد یا موضوعاتی را که برای بچه ها هم جالب باشد طرح کنید و در مورد آن به گفتگو بپردازید، این کار باعث می شود از افکار و نظرات آنها هم بهتر آگاه شوید.

ایجاد تنوع و خلاقیت، خیلی مسئله مهمی است. برنامه های ما هر قدر هم که جذاب باشند اگر به یک عادت تبدیل شوند کم کم به سردی می گرایند. من شخصی را می شناسم که هر وقت به دیدار او می روم امکان ندارد در محیط منزل (دکوراسیون، روابط و برنامه ریزی ها) تنوعی ایجاد نشده باشد. مثلا می توانیم چند قاب ساده داشته باشیم و جملاتی کوتاه اما زیبا و مفید درون آنها گذاشته و روی دیوار نصب کنیم و هر از چند گاهی این نوشته ها را تغییر دهیم. تنوع چیزی است که احساس تازگی و شادی درون انسان ایجاد می کند و همه به آن احتیاج دارند. با کمترین هزینه و گاهی هم بدون هزینه می توان این اصل مهم را انجام داد.

به طور کلی اگر خانه ما، مکانی شاد، هیجان بخش، آموزشی (با روش های جذاب)، خوش عطر و خوش رنگ باشد و در آنجا روابط صمیمانه و با درک متقابل همراه باشد... در جذب فرزندان به این مکان کمک بسیار بزرگی می کند.

پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 07-22-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

آیا فرزندان با تولد خود باید حس مسئولیت پذیری را هم با خود می آوردند یا والدین هستند که باید آنها را مسئولیت پذیر تربیت کنند؟؟؟

دیروز با خانمی صحبت می کردم که دائم از فرزندانش شکایت می کرد. و می گفت که در هیچ کاری به او کمک نمی کنند و در واقع هیچ مسئولیتی را بر گردن نمی گیرند و متأسفانه آنها در این زمان دچار آسیب های اجتماعی شدند و اعتیاد هم یکی از مشکلات آنها است.
آیا واقعا اشکال از این فرزندان 22 الی 30 ساله است؟

گروهی از والدین با محبت های بیش از حد خود ، به فرزندشان هیچ وظیفه ای را واگذار نمی کنند. و حتی می گویند در آینده به اندازه کافی مسئولیت و کار برگردنش خواهد بود و از اینکه فرزند خود را به اصطلاح در پر قو پرورش داده اند به خود می بالند. این نامش فقط ظلم در حق فرزند است. اگر شخص از کودکی با این مقوله آشنا نشود چطور در آینده خواهد توانست از پس کارها و وظایف خود برآید. وقتی خود را در آینده دور از والدین با یک سری وظایف مخصوص به خودش تنها می بیند چطور آنها را انجام خواهد داد. اینجاست که آسیب ها ی شدیدی به او وارد می شود.

گروهی دیگر از والدین برعکس عمل می کنند و از فرزندشان انتظار دارند از دستورات آنها بی چون و چرا طبعیت کنند. اینکه کودکان صرفاً از دستورات خوب پیروی می کنند، مسئول بودن نیست. مسئول بودن به این معنی است که کودک با توجه به تجربه خویش و آگاهی از انتظارات والدین و مربی موقعیت ها را بررسی و ارزیابی کند و به طور مستقل تصمیم بگیرد تا بر اساس آن به انتخابی شایسته دست بزند. والدین و معلمانی که دائم به کودکان دستور می دهند و از این که می بینند آنان دستوراتشان را اجرا می کنند، به خود می بالند، لزوماً نحوه مسئول بودن را به کودکان یاد نمی دهند.

پس اگر مسئولیت پذیری را به فرزندان خود آموزش دهیم در واقع سرمایه ای ارزشمند به آنها داده ایم که در آینده به این ارزش پی خواهیم برد. اگر به فرزند خود از کودکی مسئولیت بسپاریم او به تدریج یاد می گیرد که تفکر کند، از توانائیهایش استفاده کند، تجربه کسب کند و از حس اعتماد به نفس خوبی برخوردار شود تا در آینده در برابر انجام کارهای خودش ناتوان نشود.

یکی از مشکلاتی که کودکان در یادگیری مسئولیت دارند آن است که برخی اوقات که به پاداشی که سایرین قولش را به آنها داده اند نرسند به خوشنودی درونی دست نمی یابند. پس لازم به تذکر است که همه پاداش ها را بلافاصله نمی توان دریافت کرد. به تدریج آنها پی می برند که انجام مسئولیت و احساسات خوش ناشی از آن، به هم وابسته اند. در آن هنگام است که نیازهای آنان به پاداش های بیرونی کاهش می یابد.

شخصی که در تصمیم گیری و مسئولیت پذیری در امری قادر به انتخاب نیست، دیگران را ناگزیر می سازد که مسئولیت انتخاب کردن را به عهده بگیرند. اغلب اوقات انگیزه والدین این است که کودکان قادر نیستند آنچه را که می خواهیم به آنها بیاموزیم فرا گیرند. کودکان در این مواقع آنقدر رنج و ناراحتی شدید می کنند تا سرانجام خودمان مسئولیت انجام کارشان را بر عهده می گیریم. بله با این کار فرصت یادگیری را از آنها می گیریم. پس والدین باید تحمل داشته باشند، از کودکی که در بدو پذیرفتن مسئولیت است انتظار نداشته باشند که به بهترین نحو آن را انجام دهد، بلکه باید به او فرصت داده شود تا با کسب تجربه و به کار انداختن توانائی های خود به مرور زمان از پیشرفت و ترقی برخوردار شود. بی تابی والدین و به عهده گرفتن کارهای بچه ها، آنها را دچار عدم اعتماد به نفس در تصمیم گیری های بعدی می کند که در آینده که وارد اجتماع می شوند خطرات بزرگی در انتظار آنها خواهد بود.

نکته مهم دیگر خود والدین هستند که الگوی مسئولیت پذیری به حساب می آیند. اگر والدین غیر مسئول باشند نمی توانند مسئولیت پذیری را به فرزند خود آموزش دهند. والدینی که سایرین را مسبب مشکلات خود می دانند، متزلزل اند، فراموش کارند، بازیچه دیگران قرار می گیرند و از دیگران می خواهند تا جای ایشان تصمیم بگیرند، آنان برای فرزندان خود الگوی بی مسئولیتی به حساب می آیند زیرا کودک قبل از هر چیز با مشاهده طرز رفتار پدر و مادر مسئولیت پذیری را فرا می گیرد.

کودکی که مسئولیت پذیری را آموخته است:
ـ وظایف تعیین شده خویش را بدون نیاز به یادآوری انجام می دهد
ـ برای آنچه انجام می دهد علت های منطقی دارد
ـ از بین راههای مختلف، راهی را که نتیجه بهتری می دهد انتخاب می کنند
ـ آنچه را که قول انجام دادنش را می دهد، به پایان می رساند.
ـ بدون جر و بحث زیاد، به محدودیت هائی که والدین برایش قائل می شوند احترام می گذارد و آنها را رعایت می کند.

با آموزش حس مسئولیت پذیری به فرزندانمان از کودکی، آنان را برای حضور در اجتماع آماده کرده تا در آن زمان دچار ناتوانی، نا امیدی، عدم اعتماد به نفس و پریشانی نشوند که چه بسا اگر چنین حالاتی برایشان پیش آید ممکن است خود را فردی بی کفایت و بی ارزش ببیند که نمی تواند به اهدافش برسد و ممکن است برای آرام کردن خودش به سوی خیلی از ضد ارزشهای دیگر از جمله اعتیاد روی آورد.
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 07-22-2009
deltang deltang آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Mar 2009
محل سکونت: TehrAn
نوشته ها: 6,896
سپاسها: : 0

200 سپاس در 186 نوشته ایشان در یکماه اخیر
deltang به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

احترام گذاشتن:

به یاد داشته باشیم که فرزندان مان میل به با ارزش بودن را همواره به عنوان یک اصل مهم تلقی می کنند. بر این اساس، والدین باید احترام را به فرزندان خود نشان دهند. از اساسی ترین روش های مؤثر در این زمینه، این است که شنونده خوبی باشیم. به عبارت دیگر، پدران و مادران باید با گوش های حساس، به صورت ماهرانه (یعنی برقراری تماس چشمی، نگاه مهربانانه به فرزندان، دوری از هر گونه انجماد عاطفی و رفع اضطراب، صبر در گوش دادن و عدم قطع صحبت های فرزندان، تمرکز و درک صحبت های نهفته و درون آنها) خواسته های فرزندان را شناسایی تا راه های ارتباط اثر بخش با آن ها باز شود.

باید باور کنیم که گوش دادن و توسعه بخشیدن به شنوندگی، راه ورود به قلب فرزندان است. در این جهت، اختصاص وقت واقعی به دور از هر گونه ظاهر سازی، کمک شایانی به تحکیم ارتباط بین والدین و فرزندان، ایجاد حس وفاداری، افزایش حس مسئولیت و سهیم شدن آن ها در تصمیم گیری های خانوادگی خواهد کرد. بدیهی است، چنانچه فرزندان به این نتیجه برسند که والدین آنان وقتی خسته، به منزل می آیند، به حرف فرزندانشان گوش نمی دهند، به دنبال افراد دیگری می روند که به حرفشان گوش دهند. بدین ترتیب، زمینه برقراری ارتباط خطرناک با افراد نامناسب فراهم و شرایط گرایش فرزندان به رفتارهای پر خطر مانند اعتیاد، روابط سوء جنسی، مصرف الکل و ... مهیا می شود.
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:56 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها